مرجع سخنرانی ها و آثاراستاد علی اکبر داراب کلائی
استاد علی اکبر داراب کلائی ، دارابکلاء شهر ساری متولدشدند ایشان در سن 17 سالگی وارد حوزه شدند . و برای ادامه تحصیل به شهر مشهد مقدس عزیمت نموده و دروس حوزه را تا سطح خارج در حوزه علمیه این شهر ادامه دادند .درحال حاضرساکن تهران میباشند که در زمینه خانواده و سبک زندگی و مسائل روز مقالات متعددی به رشته تحریر درآورده است. برای کسب اطلاع بیشتر به قسمت زندگینامه مراجعه فرمایید.

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان سایت تحلیلی-سیاسی-اجتماعی-فرهنگی و آدرس dalel.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 10
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 30
بازدید ماه : 148
بازدید کل : 9801
تعداد مطالب : 302
تعداد نظرات : 9
تعداد آنلاین : 1

 ابزارهای زیبا سازی برای سایت و وبلاگ گالری تصاویر سوسا وب تولز





در اين وبلاگ
در كل اينترنت


تعبیر خواب آنلاین


استخاره آنلاین با قرآن کریم


آمار مطالب

کل مطالب : 302
کل نظرات : 9

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 10
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 30
بازدید ماه : 148
بازدید سال : 903
بازدید کلی : 9801
رتبه ایران دروضعیت رفاه درجهان
حتما در اطراف شما هستند کسانی که از زندگی خود احساس رضایت نمی کنند و هر وقت که پای صحبت شان می نشینید، فقط از در و دیوار می نالند. اینها به دنیا اخم می کنند و گاهی به آن تهمت هم می زنند!

 

تعداد بازدید از این مطلب: 112
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اعتمادبه نفس درزندگی


اعتمادبه نفس درزندگی

اعتماد به نفس عامل اكتسابي است كه از بدو تولد پايه هاي آن در ذهن هر يك از انسانها گذاشته و با مرور زمان اين امر گسترده تر و عميق تر مي شود. متاسفانه در بسياري از خانواده هاي سنتي چون مهمترين مساله براي والدين حرف شنوي و تسليم بله بودن فرزندان مي باشد ، اغلب با ايجاد محدوديتهاي غير ضروري و مشكل آفرين ، مانع رشد اعتماد به نفس در كودكانشان شده كه همين امر در بزرگسالي باعث عدم خودباوري و اتكاي به نفس در ايشان ميشود

تعداد بازدید از این مطلب: 56
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


تاريخ زناشويي در ايران
تاريخ زناشويي در ايران
 
اهميت اساسي شکل حقوقي و ارزش اجتماعي زناشويي در اين بود که اسلام، هم زمان ازدواج با چهار زن را اجازه مي داد(1) و در کنار آن نيز امکان ارتباط با کنيزان وجود داشت.(2) انواع زناشويي، به همان گونه عصر ساساني(3) و حتي زمان قبل از آن(به ويژه براي محافل ممتاز)، در ايران ميراثي قديمي بود، و در اسلام نيز مانعي برايش به وجود نيامد. البتّه اشخاص اعيان به علت وجود تعداد زياد زنان آزاد، براي مدتي طولاني محدوديت چهار نفر را حفظ نکردند(4) ابتدا موقعيت عصر بعدي بود که آنها را وادار به مراعات دستوراتي مطابق با قرآن کرد.(5)
به طور کلي نزد قبايل ابتدايي در نواحي کوهستاني جنوب درياي خزر، رسوم بومي و قديمي زناشويي، نظير آنکه ازدواج فقط در ميان افراد هم قبيله مجاز است (پايان قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي در ديلم)، (6) حفظ مي شد. اين نوع ازدواج شايد با نوع متداول آن در عصر ساساني، يعني ازدواج موروثي و قديمي با خويشاوندان(7) ارتباط داشت، که در اسلام، حداقل تا مرتبه ي خاصي ممنوع است.(ريشه کن کردن آن در ساير ولايات اين سرزمين، مانند سيستان، در قرن سوّم/ نهم و چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي مشکلات فوق العاده ايجاد کرد.)(8)
در اين مناطق که مردم آن در آن زمان هنوز به طور عمده زرتشتي بودند(طبرستان)(9)، ربودن زنان تا مدتها متداول بود، و بعد از آن به عنوان تعدي واقعي- و نه به صورت شکل سنتي آن- ادامه يافت.(10) (همچنين در آن زمان تجاوز حاکم به زنان، دختران و يا کنيزان رعايا به عنوان جنايتي تلقي و محکوم مي شد).(11) يکي از انواع فرعي ربودن زنان، به شکل اختياري و مرسوم آن، شايد اين بود که در مسابقه ي کشتي که هر جمعه در ديلم ترتيب مي يافت، به هر يک از برندگان مسابقه، اين اجازه داده مي شد که هر دختري را که مي خواهد انتخاب و با جلب موافقت پدر دختر(يعني به وسيله نشان دادن قابليت خود) با وي زناشويي کند، در حالي که تماس قبلي، مجازات مرگ به همراه خود داشت. (12) از آنجا، از همان زمان نيز گزارش شده است که زنان در اين سرزمين فقط شبها با حجاب خارج مي شدند.(13) و ظاهراً در زندگي روزمره، اصالت خانوادگي تنها به اعتبار نسب پدري ممکن بود نقش مهمي، داشته باشد. ارتباط اجتماعي خانواده هاي هم شأن، و نيز ازدواج خويشاوندي رجحان داشت. خواستگاري در طبرستان (در اصل، نه به آن حالت استثنايي ذکرشده در فوق) در آن زمان بدين صورت بود که داماد در حدود عصر در خانه پدر زن احتمالي حضور مي يافت و در کنار آتش صحبت خواستگاري مطرح مي کرد. بعد از توافق، عقد ازدواج بسته مي شد و آنگاه داماد شيشه آبي را که به همراه آورده بود به ديوار مي زد و مي شکست.(14)
محدوديت شديد ملّي در امر زناشويي، چيزي بود که اعراب نيز در آغاز مسلماً متوجه شده بودند. در سال 16هـ/637 م خليفه عمر براي نيروي اشغالگر در بين النهرين به وسيله آئين هاي مربوطه(حتي در مورد مسيحيان و يهوديان) سعي به اجراء آن کرد، (15) اما اين کوششها- مثل همه ي اين گونه موارد- طبعاً براي مدتي طولاني نتيجه بخش باقي نماند. حتي در سرزمين دور افتاده اي مانند طبرستان در سال 166هـ/783 م زنان محلي، که با اعراب ازدواج کرده بودند، در يک قيام از آنان جدا شدند و آنان را به هموطنانشان براي کشتن تحويل دادند.(16) ازدواج بين اعراب و ايرانيان مي بايستي بدين سبب به کرات اتفاق افتاده باشد. که- که مانند هميشه و همه جا- به زودي ازدواجها وسيله اي براي سياست شد. امکان ازدواج چند همسري به تحکيم اتحاد سياسي کمک مؤثر و فوق العاده اي مي کرد، (17) و تعداد ازدواجهاي سياسي را-که گاه صريحاً به عنوان «راحت ترين وسيله اطلاعاتي به منظور جلوگيري از جنگها» تلقي مي شد(18)-نمي توان ناديده گرفت.(19)
بدين وسيله ارتباطات بين اعراب و ايرانيان به وجود آمد، همان گونه که بين اتباع هر دو اين ملّت با ترکان پديد آمد. طبعاً سعي مي شد، تا آنجا که امکان داشت، هم طرازي نيز در نظر گرفته شود.(20) امّا شرايط سياسي حاکم شکست خورده اغلب ايجاب مي کرد که دختر خود را براي ازدواج به فاتح بدهد، در حالي که وي شخصاً به «دختر نوکران و غلامان» رضايت مي داد.(21)(درباره اختلاف مذهبي فقط گهگاه اغماض مي شد؛ (22) اغلب از افراد تاکنون «کافر»، گرويدن به اسلام خواسته مي شد).(23) اينکه آيا در اين گونه موارد حاکم، دختر يا خواهر يک حاکم ديگر را به حرم خود مي پذيرفت و يا اينکه تصميم گرفته مي شد که فرزندانشان با يکديگر ازدواج کنند(به کرات ازدواج متقابل: پسر و دختر يکي با دختر و پسر ديگري گزارش شده است)، کاملاً به شرايط موجود بستگي داشت و في نفسه نقشي بازي نمي کرد.- فقط به ندرت تشويق به چنين ازدواجهاي سياسي از جانب زني صورت مي گرفت.(24)
اين مناسبات، که در چهارچوب زندگي اجتماعي طبقات غيرحاکمه نيز نقش بازي مي کرد، مسلماً بدان وابسته بود که اصل ممنوعيت ازدواج با بيوه، همان گونه که هنوز ر ديلم در قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي وجود داشت، (25) به تدريج فراموش شود، (26) زيرا که اين نوع که بر اساس نيازهاي سياسي صورت مي گرفت، طبعاً خيلي زود نيز به هم مي خورد ( آنچه که در اسلام هيچ مشکلي ايجاد نمي کرد).(27) براي اينکه از ازدواج مجدد جلوگيري شود و بدان وسيله خطر جانشيني پسر مشترک(به وسيله همسر دوّم و احتمالاً فرزندان ازدواج دوم) برطرف گردد، سلطان سلجوقي، در حقيقت از آن ابايي نکرد که در بستر مرگ، فرمان قتل همسرش را بدهد.(28) برعکس، گاه نيز پيش مي آمد که زني، شوهرش را بکشد. تا قرباني تغييرات اوضاع سياسي نگردد.(29)
طلاق بسيار آسان انجام مي گرفت. همچنين نوعي از آن که به وسيله اهل تشيع شکل گرفته و به مرحله ي اجراء درآمده بود يعني ازدواج موقت(30)(متعه) به زودي در ايران رواج يافت، زيرا که بيشتر مي توانست شبيه پديده اي از عصر ساساني باشد.(31)
چنين شد که پيوند اخلاقي بين مرد و زن- به ويژه در اقشار«بالا» که در بين آنها، ملاحظات سياسي، و شبيه به آن نقشي ايفاء مي کرد- اغلب کاهش يافت. به وضوح و به عنوان يک استثناء گزارش شده است که ابوشجاع، پدر اولين سه برادر از آل بويه، از مرگ همسرش سخت متأثر بود و آشکارا آن را بيان مي داشت.(32) حتي در قابوس نامه در رابطه با اندرزهاي مربوط به انتخاب همسر، در هر حال از فهم و برتري دوشيزه بر زن بيوه سخن رفته است. توجه اصلي مي بايستي امّا بدان معطوف شود که زن از خانواده مرفهي باشد، و البتّه نبايد موقعيت او بالاتر از داماد باشد تا تقاضاهاي زيادي نداشته باشد. او مي بايستي خوب نگهداري شده، و از دنياي خارج عملاً بريده باشد. براي خدمت به وي، بايد حداکثر برده سياهي گمارده شود.(33)
علت از هم پاشيدگي بسياري از ازدواجها(همانطور که مورخان به کرات اذعان داشته اند) رواج فوق العاده هم جنس بازي قديمي و بومي(34)(لواط)(35) در ايران بود، که حتي از قرن اوّل تا پنجم هجري قمري/ هفتم تا يازدهم ميلادي همواره از آن گزارش شده است.(36) اين امر اغلب محرمانه نمي ماند؛ مردم به طور مختلف حتي اسامي «محبوبان» حاکم را مي دانستند (37) و يا اينکه اطلاع داشتند که تعداد زيادي از آنها را در اختيار دارد.(38) مسيحيان در ايران کوشش کردند که مخالف اين عيب اقدام کنند(در اقدامي که مثلاً نسطوريان مطران مرو در اين مورد انجام دادند)، (39) امّا اين بلا ريشه کن نشد و خيلي زود حتي در خراسان گريبان اعراب ساکن آن جا را گرفت، که بعدها در اواسط قرن دوّم هجري قمري/ هشتم ميلادي آن را به بين النهرين و از آنجا به ديگر مناطق آوردند.(40) حتي اين بليه به ترکان نيز منتقل شد.
همچنين روسپيگري نيز رواج داشت. سعي مي شد که آن را به وسيله فاحشه خانه ها تحت ضابطه درآورند، تا بدين ترتيب از آنها نيز(مانند فارس و خوزستان) ماليات اخذ شود.(41)

پي نوشت ها :
 

1. اين چنين از توضيحات اسلامي سوره4، آيه 4 برداشت مي شود.
2. از چند «ام ولد» در سال 126هـ/744 م در خراسان گزار شده است: طبري، تاريخ 2، ص 1861، 1933.
3. در مورد حقوق زناشويي در عصر ساساني رجوع کنيد به:
Christian Bartholomae: Die Frau im sassanidischen Recht, (Heidelberg 1924),s.10 und 14f(kultur und Sprache,Band V).
در مورد انواع مختلف زناشويي (همچنين «ازدواجهاي دسته جمعي») رجوع کنيد به طور مثال به:-.
George Buschan: Illustriete Völkerkunde,(Stuttgart 1922,Bd,I.s.)
4. اسپاهبذ طبرستان در حدود سال 138هـ/755م«در کوهستان»93 زن هر کدام در منزلي مجزا داشت براي سوگلي قصري در کنار دريا بنا شد. وي همچنين ديدارهاي نوبتي معين از آنان به عمل مي آورد: ابن اسفنديار: تاريخ طبرستان، ص 115 و بعد.
5. همچنين محمود غزنوي در سال 420 هـ/1029م در مقابل مجدالدوله آل بويه در ري که بيش از 50 زن غير عقدي در اختيار داشت. مجدادلوله براي دفاع از اين موضوع، آن را «عادت نياکان خويش» قلمداد کرد: ابن اثير: الکامل، ج9، ص 128.
6. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 368 و بعد (رعايت نکردن اين فرمان مجازات مرگ داشت).
7. کريستنسن، ص 318 و بعد.
8. ابن خلدون/ چاپ ووستنفلد، ج2، ص 88.- رجوع کنيد به: Goldziher,Had,72.
9. حدودالعالم، ص 136(سال 372هـ/982م).
10. سال 599هـ/1203 م سلطان غوريان شهاب الدين، با زن ربوده شده برادرش(که خواننده بود) ازدواج کرد، که او بعداً طرد و تبعيد شد: ابن صاعد: طبقات الامم، ص 100.
11. ابن اثير: الکامل، ج4، ص 217(سال 92هـ/12-711م در خوارزم).- رجوع کنيد همچنين به: ابن اثير: الکامل، ج8، ص 61(سال 317هـ/929 م مردآويج).
12. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 369(سال 375هـ/985م).- و نيز: Inostrancev: Sas.et.115-126.
(با در نظر گرفتن ازدواج با محارم در ايران قديم و به طور کلي بين اقوام هند و ژرمن).
13. مقدسي: احسن التقاسيم،ص 370.
14. همان کتاب، ص 369 و بعد.
15. طبري: تاريخ1، ص 2374 و بعد-. Ceat III,787,Godlziher,Arab.129
16. ابن اسفنديار: تاريخ طبرستان، ص 126.
17. مثالهايي از عصر باستان ايران جمع آوري شده است: Nöldeke,Aufs 9,11,17.
18. ابن اثير: الکامل، ج5، ص 113(سال 126هـ/744 م در خراسان).
19. طبري: تاريخ2، ص 1858، 1866(سال 157هـ/744م: خراسان)؛ طبري: تاريخ3، ص 137(سال 141هـ/59-758م طبرستان/خلفاء): ابن اثير: الکامل، ج8، ص 66(سال 318هـ/930 م سامانيان/ گورکان)؛ مسکويه: تجارب الامم، ج2، ص 8(سال 329هـ/41-940)= ابن اثير: الکامل، ج8، ص 127(سال 329هـ/941م: آل بويه/گورکان)؛ ابن اثير، الکامل، ج8، ص 207(سال 361هـ/972م: سامانيان/ آل بويه)؛ ج9، ص 46(خوارزم/ محمود غزنوي)؛ ص 65(محمود غزنوي/ قراخانيان)؛ ص 82(محمود غزنوي/ گورکان)؛ ص 131(سال 428هـ/38-1037م)؛ ص 171(سال 433هـ/42-1041)؛ص 184(سال 439هـ/48-1047م: سلجوقيان/ فارس)؛ ص 202(سال 444هـ/53-1052 م: برخلاف ميل زن!)؛ حسيني: اخبار دولة السلجوقيه، ص 11(سال 441هـ/1049م)؛ ص 12 و بعد= ابن اثير، الکامل، ج10، ص 49( سال 448هـ/57-1056 م: خليفه با شاهزاده اي سلجوقي ازدواج مي کند)؛ ابن اثير، الکامل، ج8، ص249= ابن خلدون/ العبر چاپ دسلن ج1 ص 250(قرن چهارم هـ/ دهم م؛ آل بويه- با وجود تشيع- و خلفاء؛ رجوع کنيد: KrymśkyjI 129)
محمد بن ابراهيم: تاريخ آل سلجوق، ص 13(حدود سال 465هـ/1073 م قاورد کرماني)؛ راوندي: راحة الصدور، 205=دولتشاه: تذکره، ص 131(سال 512هـ/1118 م سنجر)؛ بنداري: زبدة النصرة، ص 222= راوندي: راحة الصدور، ص 236(سال 541هـ/1146م: سلجوقيان)؛ محمدبن ابراهيم: تاريخ آل سلجوق، ص 128 و بعد(سال 581هـ/1185م: سلجوقيان).
20. رجوع کنيد به فرض ابن اثير: الکامل، ج8، ص 158(سال 337هـ/49-948م: سامانيان) و محمد بن ابراهيم: تاريخ آل سلجوق، ص 27(حدود سال 504هـ/1110 م: کرمان).- و نيز نزد سامانيان: طبري: تاريخ1، ص 2879(حدود سال 29هـ/650م: يزدگرد سوّم).
21. حسيني: اخبار دولة السلجوقيه، ص 12 و بعد(سال 481هـ/89-1088م: سلطان کاشغر در مقابل ملک شاه).
22. Matth.121(آل ارسلان با شاهزاده اي ارمني ازدواج کرد).
23. Barthold,Vorl.88f,Barthold,Turk,286 (محمود غزنوي)
24. Urāda/ türk,II 256(سال 487هـ/1094م: بيوه ملک شاه)
حسيني: اخبار دولة السلجوقيه، ص 129( سال 584 هـ/1188 م: بيوه دو سلطان سلجوقي در مقابل يکي از مدعيان موفق).
25. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 370.-مقايسه کنيد با Schwarz VII857
26. بيهقي: تاريخ، ص 193 و بعد، 432، 537(بنابر موقعيت غزنويان/ قراخانيان)؛ حسيني: اخبار دولة السلجوقيه، ص 125(حدود سال 584هـ/1188م: سلجوقيان).
27. قتل يک زن، براي اينکه از او «رهايي» يابند، فقط به ندرت پيش آمده است: جويني: تاريخ جهانگشا، ج2، ص 73(سال 606هـ/10-1209م: مازندران).
28. Matth.297(البته به اين شخص ارمني، به سبب احساسات خصمانه اش نسبت به اسلام نمي توان اعتماد کرد)
29. ابن اثير: الکامل، ح11، ص 173 و بعد= بنداري: زبدة النصره، ص 295(حدود سال 555هـ/1160م: ملکشاه دوّم سلجوقي).
30. در نزد سنيان تغييراتي يافته است، رجوع کنيد به بخاري: الصحيح(ذکر محلها: w.Heffeningind der EI,III 836IKS چاپ شده همچنين توسط:
R [udolf Ernst] Brünnows: Arabischer Chestomathie,hrsg.von August Fischer,3.Aufl.Berlin 1924,s.164f.(porta linguarum orientalium XVI).
31. Barthold,Frau,14f.
32. ابن اثير: الکامل، ج8، ص 84(حدود سال 287هـ/900م).
33. قابوس نامه/ چاپ ديتز؛ ص 576-571.
34. همينطور نزد هياطله در قهستان(بلاذري، فتوح البلدان، ص 403). برعکس مي بايستي بر اساس گزارش آمينوس مارسلينوس، در زمان وي در ايران ناشناخته بوده باشد: Christ1.505
35. در قابوس نامه/ چاپ ديتز، ص 466 و بعد، به صورت نظري مورد بحث قرار گرفته است.(عشاق جانبي و غيره).
36. مقدسي: احسن التقاسيم، ص 281(قرن چهارم هجري قمري/ دهم ميلادي، بخارا).
37. چهارمقاله، ص 36-34(براي محمود غزنوي)؛بنداري، زبدة النصره ص 265 و بعد(سنجر).
38. فهرستي براي سنجر: بنداري، زبدة النصره، 274-271؛ يکي از امراي محمود غزنوي: تاريخ بيقهي، به کوشش نفيسي، جلد اول(تهران 1319 شمسي/1940 ميلادي)، ص 300-295.(رجوع کنيد به: küprülü kay 432 mit Anm 1)-حسيني: اخبار دولة السلجوقيه، ص 127(حدود سال 584هـ/1188 م و بعد، يکي از اتابکان سلجوقي).
(مطران به اسلام گرويد و بعد از آن، به مسيحيت بهتان مي زد).
39. Bar Herbareus,Chron. eccl.III171f.(مطران به اسلام گرويد و بعد از آن، به مسيحيت بهتان مي زد)
40. kremer,C.G.II 130,kremer,Streifz 42,Mez337 mit Anm.6.
41. بيروني: ماللهند/ چاپ زاخو، ج2، ص 157.(لندن 1888). مقدسي: احسن التقاسيم، ص 407، 441.-Schwarz II 46

منبع مقاله : 
اشپولر، برتولد؛ (1386)، تاريخ ايران در قرون نخستين اسلامي(جلد دوم)، ترجمه ي مريم ميراحمدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، چاپ پنجم
تعداد بازدید از این مطلب: 54
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


اصول تعالی زندگی وخانواده
اصول تعالی زندگی وخانواده

از نظر روان شناسان، خانواده به سه دسته متلاشی، متزلزل و متعادل تقسیم می شود. غایت نظر روان شناسان خانواده ی متعادل است، اما در فرهنگ اسلامی یک مرتبه ی بالاتری به نام خانواده ی متعالی وجود دارد که برای رسیدن به چنین مرتبه ای لازم است از همان گام های نخست شکل گیری زندگی مشترک، اصولی را در نظر داشت و آنها را مهم و جدی تلقی کرد. این اصول باید در تمام مراحل زندگی مشترک به کار گرفته شوند تا آن زندگی به استحکام، تعادل و در نهایت تعالی برسد. البته عمل نمودن به این اصول حتی از میانه ی راه، گشایش های مبارک و نتایج نیکویی خواهد داشت.
اساساً نوع جهت گیری نسبت به این اصول می تواند خانواده را متلاشی، متزلزل یا متعالی سازد. رعایت همه ی این اصول، خانواده را به تعادل و در کمال آن، به تعالی می رساند. اگر از برخی از این اصول غفلت شود، خانواده به مرز تزلزل، و چنانچه از همه ی آن غفلت شود، به مرز تلاشی نزدیک می شود.

1- اصل تعقّل

یکی از اصولی که در تمام مراحل زندگی باید مورد توجه ویژه قرار بگیرد، اصل «تعقّل» است. آدم عاقل کسی است که نسبت به موقعیت ها و شرایط مختلف، اندیشه و در پایان چاره جویی کند.
امام باقر(علیه السلام) می فرمایند: «چون خداوند خرد را آفرید، او را به سخن درآورد و به او فرمود: پیش آی، پس پیش آمد؛ سپس گفت: بازگرد، پس بازگشت؛ آن گاه فرمود: به ارجمندی و شوکتم سوگند، آفریده ای نزد من که از تو دوست داشتنی تر باشد نیافریدم و تو را تنها به کسانی که دوستشان دارم به طور کامل ارزانی داشتم. همانا فرمان و بازداشتن و کیفر و پاداشم به تو متوجه است.»(1)
«عقل»، آن موهبت الهی است که رایانه از آن بی بهره است. یک رایانه قادر به عمل به آنچه که برای آن تعریف نشده است، نیست. این دستگاه فقط می تواند مطابقِ آنچه که به آن داده شده است، عمل کند. در حالی که انسان این گونه نیست. یک انسان عاقل و خلاّق نباید مانند یک رایانه، تنها به اینها بسنده کند که: «دکتر فلانی گفت که اگر این طور شد، آن طور رفتار کنید»؛ یا «بهمان مشاور گفت که اگر این گونه شد، آن گونه عمل کنید»؛ و یا «فلان حاج آقا گفت که اگر چنین شد، چنان کنید».
اینهایی که برشمردیم سه حالت است؛ حال اگر حالت چهارمی رخ داد چه کنیم؟ توجه داشته باشیم که اگر پای صحبت متخّصصین می نشینیم، اگر کتاب مطالعه می کنیم، اگر به مشاور مراجعه می کنیم، به این دلیل است که: (لَا یَعْقِلُهَا إِلاَّ الْعَالِمُونَ‌ )(2) به عبارت دیگر علم نیروی محرکه ی تعقّل است.
چنانچه در روایت آمده است: «حق برای فرمان برداری از خداست و نجاتی نباشد جز به فرمان برداری از او و فرمان برداری با دانش فراهم آید و دانش با آموختن به دست آید و آموختن به خرد گره خورده و دانش جز از دانای وارسته ی خداشناس به دست نیاید و شناختن دانش با خرد فراهم آید.»(3)
با علم می شود چراغ عقل را فروزان تر کرد، اما این بدان معنا نیست که تعقّل تنها و فقط باید در حیطه ی علم باشد؛ و چاره اندیشی شما فقط به مصادیقی محدود باشد که خوانده اید و یا شنیده اید. عاقل کسی است که بتواند با سبک و سنگین کردن نمونه ها و مصادیقی که می بیند و یا می شنود، برای بهبود زندگی خود چاره اندیشی کند. در حقیقت عاقل کسی است که قادر باشد با خلاّقیت، برای هر مصداقی، راه حلّی نو بیندیشد.
مثلاً در شرع مقدّس، شرکت در مجلس گناه، اگر به معنای تأیید حرام باشد، حرام است. این یک قاعده ی کلّی است که تحت هیچ شرایطی نمی توان از آن عدول کرد. حال ممکن است مادر همسرتان مصّر به رفتن شما به چنین مجلسی باشد؛ یا ممکن است که این مجلس، جشن عروسی خواهر و یا برادرتان باشد و امتناع شما از رفتن، موجب دل شکستگی پدر ومادرتان شود. بالاخره در این محدوده ی کلّی، هزاران مصداق جزئی رخ می دهد که امکان استقتاء تک تک آنها نیز از مراجع تقلید وجود ندارد. حال در میان این کش و واکش ها چه باید کرد؟
در چنین شرایطی این ما هستیم که باید همه ی جوانب را به خوبی بسنجیم، مسائل را سبک و سنگین کنیم و زیرکی و خلاقیت به خرج دهیم تا به بهترین راه حل ممکن برسیم؛ و بهترین راه حل آن است که به واسطه ی آن نه تنها از ارتکاب فعل حرام اجتناب کنیم، بلکه عواقب نامطلوب احتمالی ناشی از آن را نیز کنترل نماییم. گاهی بعضی افراد برای این که مرتکب یک فعل حرام نشوند، ده ها حرام دیگر انجام می دهند. یا این که برخی تا کاری می خواهند انجام دهند، اصلاً توجهی به جنبه های دیگر کار خود ندارند؛ در حالی که زرنگی شخص مؤمن در این است که بتواند تبعات رفتاری را که ملزم به انجام آن و یا ترک آن است به خوبی کنترل کند.
برای مثال می توان به عمل یکی از روحانیون در یک سمینار علمی خارج از کشور که نمونه ی بارز زیرکی و خلاقیت یک انسان عاقل است، اشاره کرد. غالباً در این نوع از محافل علمی، رسم بر این است که حضّار بعد از اتمام یک سخنرانی خوب، با وجد و هیجان به نزد سخنران می روند و با او دست می دهند تا از این طریق رضایت خود را از سخنرانی او ابراز کنند و این روحانی نیز بعد از سخنرانی خوب خود از این قاعده مستثنی نبود. حالا این شخص در مواجهه با خانم ها چه باید می کرد؟ قطعاً طبق قانون شرع، در هیچ شرایطی نباید دست می داد؛ اما صرف نظر از این که نباید دست می داد باید مراقب می بود که این عمل او، بار منفی و ذهنیت های غلطی نیز به دنبال نداشته باشد. وی با زیرکی اقدام به عملی کرد که همه ی این ملاحظات یک جا در آن جمع می شد. هر بار که خانمی به قصد دست دادن به ایشان نزدیک می شد، او یک شاخه گل از گلدانی که بر روی میز بود، بر می داشت و به آن خانم هدیه می کرد. ملاحظه کنید که ایشان با یک رفتار خلاّقانه، چطور هم از ارتکاب یک فعل حرام جلوگیری کرد و هم به نحوی شایسته، احساسات حضّار را پاسخ گفت!
در امر به معروف نیز باید خلّاقیّت را لحاظ کرد تا بیشترین تأثیرگذاری و کمترین نتایج سوء را داشته باشد، اما باید توجه داشت که ما مجاز به هر گونه نوآوری نیستیم؛ بلکه خلّاقیّت ها نیز باید در چار چوب دین باشد.

2- اصول توکّل

«توکّل»، یعنی این که دلگرم به دانش، توانمندی ها و تجارب خویش نباشیم؛ ضمانت خوشبختی خود را در جلسات مشاوره، سخنرانی ها و کتاب ها ندانیم بلکه در تمامی مراحل زندگی، ضمانت را از جای دیگری بدانیم و بر کس دیگری تکیه کنیم؛ و چه کسی مهربان تر و تواناتر از خداوند و چه ضامنی بالاتر از او که خود فرموده است: (وَ مَنْ یَتَوَکَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ)(4)؛ یعنی کسی که بر من توکل کند، کفایتش می کنم.
حضرت صادق(علیه السلام) می فرماید: «همانا توانگری و عزّت در گردش اند تا چون به توکل رسند، جای گیرند.»(5)
منظور از توکّل، نفی تلاش نیست؛ بلکه این است که تلاش را نیز با استمداد و طلب خیر از خداوند آغاز کنیم و نتیجه را به او بسپاریم.
اگر پایه های توکّل در زندگی محکم شود، آن زندگی از چند آفت جدّی برحذر می ماند:

الف: ترس

یکی از آفت ها ترس است. کسانی که برای تحققّ امری، بر مقدورات خود حساب می کنند، در صورت کاستی یکی از این مقدورات، دچار خوف می شوند، اما کسی که دست حمایت خداوند را همراه خود دارد، چه خوفی بر دلش راه پیدا می کند که خداوند خودمی فرماید: (أَلاَ إِنَّ أَوْلِیَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لاَ هُمْ یَحْزَنُونَ‌)؛(6) هیچ ترس و حزن و اندوهی برای اولیاء خدا نیست. در روایت نیز آمده است؛ «ریشه ی قوت قلب، اعتماد و توکل به خداست.»(7)
لذا کسی که توکل می کند، از هزینه های زندگی، تهیه ی مسکن، آینده ی شغلی، آینده ی فرزندان و... نمی ترسد. شخص متوکّل در تمام مراحل زندگی شجاعت دارد. برای او، عباراتی از قبیل: «نگران هستم»، «حالا چه خواهد شد؟»، «اگر جوابش منفی باشد، چه کنم؟» معنا ندارد. اساساً خیلی از دغدغه های ذهنی دیگران برای او موضوعیت پیدا نمی کند. فرد متوکّل، نه به بله گفتن دیگران دل خوش می کند، و نه از نه گفتن آنان هراسی دارد. اگر او مسیری را درست تشخیص داد، به آن وارد می شود؛ حتی اگر بر حَسَب ظاهر، این مسیر سختی هایی نیز داشته باشد و یا از نظر دیگران شدنی نباشد، او می داند که اگر اراده ی خدا بر تحققّ امری تعلّق بگیرد، حتماً می شود واگر نه، نه.

ب: دروغ

توکل، مانع از ترس است؛ قبلاً هم اشاره کردیم، آدمی که می ترسد، چه بسا دروغ نیز بگوید. اساساً علت بسیاری از دروغ ها و عدم صداقت ها، ترس است.
البته صداقت هم مراتب دارد. گاهی دروغ مستقیم نمی گوییم؛ ولی مطلب را به گونه ای می گوییم که راستِ راست هم نیست. آدم متوکّل از هیچ چیز باک ندارد.
از سوی دیگر باید توجّه کنیم که اگر توکّل کردیم، باید کاملاً در جهت خواست خداوند حرکت کنیم. باید رفتار وگفتارمان همگی در جهتی باشد که خدا می خواهد.

ج: بخل

آفت دیگری که زندگی هر یک از ما را تهدید می کند. «بخل» است. گاهی بخل های ما، به بهانه ی عدم اسراف و پرهیز از تشریفات صورت می گیرد. لذا باید مراقب باشیم تا به بهانه ی عدم اسراف، وارد مرز «بخل» نشویم.
بخل هم نوعی ترس است؛ ترس از تمام شدن اندوخته ی مالی؛ و این آفت در زندگی خانوادگی تهدید بسیار بزرگی است. همان گونه که پرهیز از اسراف بر فرد مؤمن واجب است، پرهیز از بخل نیز واجب است. فردی که سنجیده خرج می کند، اگر خرجی را ضروری و بجا تشخیص داد، بدون هراس، با دلگرمی به فضل خدا، این خرج را به راحتی انجام می دهد؛ اما همین شخص، بدون یافتن دلیل موجّه، حتی زیر بار یک هزینه ی بسیار اندک نیز نمی رود. حضرت امام خمینی (قدس سره) وجوهات زیادی دریافت می کردند و بودجه های زیادی با امضای ایشان خرج می شد؛ اما ایشان آنچنان حساب شده عمل می کردند که حتی نیمه ی آب لیوانشان را با قرار دادن کاغذی روی آن برای استفاده ی بعدی نگاه می داشتند.
بطور نمونه زندگی مشترک با والدین، بسیاری از هزینه های سنگین زندگی ما را کاهش می دهد. اما چنانچه رضای خدا و صلاح خود، همسر و والدینمان را در استقلال از آنها می بینیم، هراسی از پرداخت بیش از نیمی از درآمد خود، برای اجاره بهای منزل داشته باشیم؛ البته توجّه داشته باشید که صرف نظر از ملاحضات اقتصادی، اگر صلاحدیدهای دیگری - مثل خدمت و رسیدگی بیشتر به پدر ومادر و یا برآورده کردن نیاز عاطفی آنها - ما را بر آن دارد که با آنها در یک خانه زندگی کنیم؛ در این حالت اقدام ما ربطی به بخل ندارد. توجه داشته باشید که در اینجا ملاک، معادلات اقتصادی نیست؛ بلکه سنجش و انتخاب حالت هایی است که مرضی خداوند است.
در یک قاعده ی کلّی، اگر برای خرجی ملاک پیدا کردید و ضرورت آن را تشخیص دادید، اصلاً نگرانش نباشید، خداوند طبق وعده ای که داده است، در کار شما گشایش ایجاد خواهد کرد.این که از کجا و به چه نحوی این گشایش صورت می گیرد، فقط و فقط به خداوند مربوط است و آنچه که مربوط به ماست، این است که گشایش های مالی خود را برای تجمّلات، به رخ کشیدن و چشم و هم چشمی از او نخواهیم. مخلص کلام آنکه، هر گاه در چار چوب حلال و عدم اسراف، زندگی خود را بچینیم، خداوند نیز در همان چارچوب، امور معیشتی ما را تضمین می کند.
«حرکت در مرز تعادل دشوار است. مواظبت برای این که نه گرفتار بخل و امساک شود و نه در دامن اسراف و ولخرجی بیفتد، هوشیاری و منطق می طلبد. برخی به عنوان این که باید قناعت کرد و حسابگر بود، بر خانواده ی خود سخت می گیرند و گاهی حق آنان را هم تضییع می کنند. برخی هم به عنوان این که باید دست و دل باز و بخشنده و کریم بود، مال خود را هدر می دهند و ولخرجی می کنند.»(8)

3- اصل حلم

از پایه های دیگر استحکام زندگی، «حلم» است. خاصه این که اهمیت آن در سال های آغازین زندگی بسیار بیشتر است. متأسفانه اکثریت طلاق ها و مشکلات خانوادگی مربوط به سال های آغازین زندگی مشترک است.(9) این بدان معناست که اگر زن و شوهر مشکلات چند سال اول زندگی را تاب می آوردند، چه بسا میوه ی شیرین بردباری خود در آن سال ها را در سال های آتی برداشت می کردند.
انسان صبور مانند مسافر یک کشتی بزرگ یا یک ناو است. همان طور که مسافر یک ناو عظیم از تلاطم ها و امواج سهمگین دریا در امان است، فرد حلیم نیز از تلاطم ها و اوج و فرودهای امواج زندگی به دور است. جزر و مدها، تعریف و تهدیدها، راه گشایی ها و راه بندان ها، هیچ کدام فرد صبور را دچار آشفتگی های روحی نمی کند؛ او همواره با آرامش و طمأنینه به مسیر خود ادامه می دهد.
همه ی ما با مروری بر گذشته ی خود، اتّفاقات و لحظات ناگواری را به خاطر می آوریم که در آن زمان، رهایی از آنها را غیر ممکن می دانستیم؛ اما اکنون آن حوادث ناگوار، تنها در حد یک خاطره ی تلخ در گوشه ای از ذهن ما نشسته اند. با نظری دقیق تر به آن خاطرات، متوجه می شویم که پیوسته پس از آن سختی ها، گشایش هایی در زندگی ما رخ داده است که بر حسب ظاهر هیچ ارتباطی با آن واقعه ی تلخ نیز نداشته اند. اساساً حیات و سرنوشت این طور است؛ تا می خواهند کسی را بالا ببرند و در زندگی او گشایش هایی ایجاد کنند، کمی بر او سخت گیری می کنند.
اوج و فرودهای زندگی، مثلِ داستان شب و روز است. برای ما که باور داریم در پی هر روز، شبی هست و در پی هر شب روزی، هراسیدن از شب و خوشحالی در روز معنا ندارد. هر کودکی می داند که قاعده ی روزگار این چنین است؛ نیمی از آن شب است و نیمی از آن روز. این گونه نیست که با گذشت سختی ها، برای همیشه قدم در آسایش و راحتی بگذاریم؛ بلکه در اوج راحتی، دچار سختی می شویم و در اوج سختی، به راحتی می رسیم.
در این باره امام حسین (علیه السلام) در دعای عرفه عبارت زیبایی دارند. ایشان می فرمایند: «خدایا تدبیرت در ملک وجود، مختلف و گوناگون است و تقدیرت به سرعت متحول می شود. پس چنین تقدیر و تدبیری مانع از آن است که بندگان با معرفتت بر عطایا و نعمت هایت آرام گیرند و در بلاها و سختی ها از لطفت ناامید شوند.»(10)
حال که چنین است، باید برای شب های خود فکری کنیم؛ چراغی روشن کنیم تا سیاهی و ظلمت آن را بشکنیم. چراغ شب ها، حلم است. حلم را که روشن کنیم، شبهایمان روز می شود. حلم، انسان را مانند اقیانوس می کند. اقیانوسی که همه ی دشواری ها و ناگواری ها را در خود می بلعد، بی آنکه دچار اندک تلاطمی شود. در یک ظرف کوچک آب اگر سنگی پرتاب کنیم، با موج و تلاطم، آب آن سرریز می شود؛ اگر میله ی داغی در آن فرو بریم، دمای آن تغییر می کند؛ اما اقیانوس را ببینید که چه پر ظرفیت است! هیچ یک از رویدادهای خارج از آن کوچک ترین اثری بر آن نمی گذارد. اما تلاطم های اقیانوسی مربوط به جاذبه ای است که ماه برای او دارد و از آسمان است. مؤمن حلیم نیز جوش و خروشش مربوط به بالاست نه پایین.
اساس هیچ زندگی ای را از شیرینی و خوشی نریخته اند؛ در حقیقت بخش عظیمی از شیرینی زندگی هایی که به ظاهر همه اش خوشی است، مرهون سکون و حلم دو طرف است. اگر زن و شوهری در رابطه با زندگی خود درد دل نمی کنند، به این معنا نیست که هیچ مشکلی ندارند. اساساً زندگی بی مشکل وجودندارد. به حسب ظاهر بعضی از روایات، حتی در خانه ی حضرت علی (علیه السلام)و حضرت زهرا (سلام الله علیه) نیز مشکلات جزئی پیش می آمد؛ البته وقتی حضرت زهرا متوجه می شدند که نظر همسرشان چیست، تابع می شدند. در هر حال مشکلات مختلف و فشارهای زیادی در زندگی این دو بزرگوار وجود داشت که خارج از تاب و توان دیگران بود؛ اما همه ی این سختی ها در اقیانوس حلم این دو تن غرق می شد.
حالا یکی حلمش در حدّی است که نمی گذارد مشکلات از خانه و خانواده اش فراتر رود و دیگری در حدّی است که نمی گذارد از خودش بیرون رود و در بهترین حالت، شخص به اندازه ای حلیم است که نه تنها مشکلات از وجودش فراتر نمی روند؛ بلکه اجازه نمی دهد که به ذهنش نیز خطور کنند. این شخص آنچنان ناگواری ها را در وجود خود ذوب می کند که حتی خاطره ی آنها نیز محو می شوند. اینان به واقع اهل صفح و چشم پوشی اند و اهلیت و شایستگی بهترین زندگی ها را دارند.

4- اصل فضل

اصل دیگری که رعایت آن، یک ازدواج را به تعالی می رساند، «فضل» است. در ازدواج مبنا را بر عدالت قرار ندهید؛ بلکه آن را بر مبنای فضل استوار کنید.
ازدواج معامله ی پایاپای نیست که بگوییم: «من این کار را کردم، پس او هم باید آن کار را بکند»؛ «شأن من این است، پس او باید متناسب با شأن من این چنین عمل کند»؛ «ما این تعداد مهمانی داده ایم، پس آنها هم باید به همین تعداد مهمانی بدهند.»
در فضل، انسان همیشه به دنبال این است که به ازای هر قدمی که برایش برداشته می شود، ده مقابلش را پیش بیاید. اگر معادلات زندگی خود را بر پایه ی فضل قرار دهیم، دیگر حساب و کتاب هایمان را کنار می گذاریم و نمی خواهیم که همیشه شاهین ترازوی توقعاتمان در حال تعادل بماند؛ بلکه بدون چشم داشت، بی حساب می بخشیم و بدون توقع، بزرگوارانه نثار می کنیم.
آدمی هر گونه با دیگران رفتار کند، خدا نیز همان گونه با او رفتار می کند. اگر اهل فضل باشد، خدا نیز با فضلش و اگر اهل حساب و کتاب باشد، با عدلش با او برخورد می کند. آن وقت چه کسی می تواند عدل خدا را تاب بیاورد؟
«الهی عاملنا بفضلک و لاتعاملنا بعدلک. خدایا با فضلت با ما رفتار کن نه با عدلت.» مطابق آیات قرآن دو مسیر وجود دارد: مسیر بهشت و مسیر جهنّم. اما کمی که دقیق تر می شویم، می بینیم که بهشت و جهنّم، آدرس آخر قرآن است. در حقیقت، مسیر بهشت و جهنّم به نام آنها نامگذاری نشده است، بلکه فقط مقصد به نام آنهاست. این بدان معناست که باید از همان آغاز راه، به علائم و هشدارها توجه کنیم تا با پیمودن مسیر درست، به آدرس آخر خود برسیم. این کار بی شباهت به رانندگی در جاده های پیچ در پیچ نیست. اگر راننده از اول راه، توجه به علائم نکند و در باند اشتباه حرکت کند، امکان رفتن به باند دیگر را نخواهد داشت و در نهایت به مقصد دیگری می رسد.
در آغاز راه تنها دو باند وجود دارد که باید آنها را شناسایی کنیم؛ یکی باند عدل خدا است و دیگری فضل خدا. ظاهراً هر دوی اینها در یک جاده هستند؛ اما هر چه پیش می رویم، آرام آرام یک حائلی میان آن دو کشیده می شود که نمی گذارد از یکی وارد دیگری بشویم. باندِ جاده ی فضل به بهشت منتهی می شود و باندِ جاده ی عدل به جهنّم. بی شک هر که قدم در باند عدل خدا بگذارد، به جهنم می رسد؛ حتی اگر پیامبر خدا باشد. ایّوبِ نبی (علیه السلام) وقتی یک به یک همه چیزش را از دست داد وعاقبت تحملش طاق شد، با خدا محاجّه کرد. که خدایا مرا محاکمه کن! خدا گفت: چه کردی؟ از اعمال خیرش گفت، خداوند فرمود: اینها را خود کردی یا ما توفیقش را به تو دادیم؟! او دید نمی تواند با عدل خدا، روبرو شود. توبه کرد و تسلیم شد. خدا هم فرمود: (صَابِراً نِعْمَ الْعَبْدُ إِنَّهُ أَوَّابٌ‌ )(11). چه خوب بنده ای بود همانا بازگشت کننده بود. توبه ی پیامبران یعنی حرکت به سوی فضل خدا.
مراقب باشیم که هیچ وقت به خاطر کارهایی که برای مردم انجام می دهیم، حساب و کتاب نکنیم. «مگر مردم در حق من چکار کردند؟»، «دیدی آخر فلانی چه طور مزد دستم را داد؟»، «من اینقدر زحمت می کشم؛ اما کسی قدر زحماتم را نمی داند.» گلایه های این چنینی، یعنی حرکت در باند عدل. اگر می خواهیم مسافر جاده ی فضل باشیم، باید این حرف ها را دور بریزیم. باید بدون هیچ انتظاری یک طرفه ببخشیم و یک سویه احسان کنیم.
بیشتر ناراحتی ها و مشکلات ما، ناشی از توقّعاتی است که در باند عدل دچار می شویم؛ اما در فضل دیگر توقّعی از کسی نمی ماند. در مسیر فضل اول می بینیم که چقدر می توانیم و بعد انجام می دهیم.
در عدل هر چه پول بدهیم، آش می خوریم؛ اما در فضل هر چه آش داشته باشیم به دیگری می دهیم. در مجلس امام حسین (علیه السلام)، این سروری که همه چیزش بر پایه ی فضل است، هر چه غذا که آماده کرده باشند، به مردم می دهند و اگر زیاد آمد، می دهند تا با خود ببرند. دقت داشته باشیم که در فضل هیچ معامله ای در کار نیست.

5- اصل حیا

رعایت «حیا» اصل دیگری است که استحکام بنای خانواده را تضمین می کند. حیا و پاکی و سنگینی زبان - نه سنگینی دل- از ایمان است.(12)
همواره باید مراقب بود که هیچ گاه پرده ی حیا درهیچ یک از مراحل زندگی دریده نشود. حیا، حافظ محبت های ماست؛ حیا، کانون زیبایی های زندگیست، حیا، عیوب ما را می پوشاند و گاه برطرف می کند.
در روایت داریم: چهار چیز است که در هر کس باشد حتی اگر سر تا پا هم گناه باشد، خداوند آنها را به حسنات دگرگونش می کند: راستی، حیا، خوش اخلاقی و سپاسگزاری.(13)
اگر از همان آغاز زندگی زن و شوهر نسبت به یکدیگر حیا داشته باشند، خیلی از توقعات خویش را به زبان نمی آورند؛ دلخوری هایشان را به هر طریقی بروز نمی دهند و هنگام خشم هر رفتار ناشایستی را مرتکب نمی شوند.مثلاً شخصی از همسرش درخواستی دارد اما حیا مانع شده است که آن را بیان کند؛ چون قاعدتاً اگر خواسته ی خود را بر زبان آورده بود و همسرش آن را اجابت نمی کرد، رنجیده می شد و اگر خواسته اش اجابت می شد، آدم پرتوقعی در نزد همسرش جلوه می کرد. می بینیم که حیا زندگی فرد را از این دو امر ناخوشایند محافظت کرده است.
در روایت آمده است: حیا کلید همه ی خوبی هاست.(14) با کمک حیا؛ حریم ها و درنتیجه قوام زندگیمان حفظ می شود. اگر توصیه می شویم که در خطاب به یکدیگر تعابیر ناشایست بکار نبریم؛ با یکدیگر محترمانه رفتار کنیم؛ هر خواسته و هر توقعی را از همسر خود نداشته باشیم، همه و همه به خاطر از دست ندادن گوهر حیا از صندوقچه ی زندگی است.(15)

6- اصل حسن

و آخرین اصل اساسی، حفظ آراستگی و جمال درتمام شئون زندگی است. ازدواج، کمال توأم با جمال است. حسن و کمال باید توأمان در ازدواج نمایان شود. دین ما که بر ارتباطات زن و مرد مراقبت های مؤکّد دارد، به زن و شوهر که می رسد، در به جلوه در آمدن جاذبه های آن دو برای یکدیگر نیز توصیه های مؤکّدی دارد.
باید فضای ازدواج، همه اش زیبایی باشد؛ ظاهر و باطن باید همه اش حسن و جمال باشد. خانه زیبا، ظاهر زیبا، اخلاق زیبا، رفتار زیبا، گفتار زیبا، برخورد زیبا؛ حتی فرزند که زیباییِ مضاعفی بر زندگیست نیز ظاهری آراسته و زیبا داشته باشد. ابراز عواطف نیز زندگی را زیبا می کند. لذا اگر توجه به زیبایی نشود زندگی ها خشک و بی روح خواهد بود.
اگر در خانواده، زن و شوهر احساس حسن و زیبایی کنند، از حسن و زیبایی های خارج از خانه اقناع می شوند. اگر مرد و زن بخواهند وظیفه ی (هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ)(16) را خوب بازی کنند، باید زیبایی و آراستگی خود را به کمال برسانند تا همچون لباس، یکدیگر را از خطرهای بیرونی حفظ کنند.

7- نورانیّت اهل بیت (علیهم السلام) در خانواده

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) در وصف اهل بیت خود، توصیفات جمعی زیادی داشتند، مانند «مَثَل اهل بیت من، مَثَل کشتی نوح است.»(17) گاهی هم مورد به مورد در وصف اهل بیت سخنانی می گفتند. گاهی حضرت زهرا (سلام الله علیه و آله)را توصیف می کردند و گاهی امام حسین (علیه السلام) و گاهی حضرت علی (علیه السلام) را و..اما در یک روایت، هر یک از اهل بیتشان را جداگانه و به نام، یکجا توصیف می کنند؛ که به عنوان حسن ختام می شود برخی از اصول یاد شده را با این روایت جمع بندی کرد.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرموده اند(18)؛ ( لَو کَانَ الحِلم رَجُلاً لَکَانَ عَلی(علیه السلام)؛ یعنی، اگر حلم می خواست به شکل مردی ظاهر شود، به شکل علی(علیه السلام) ظاهر می شد. سراسر زندگی امیرالمؤمنین (علیه السلام) حلم و بردباری بود. ایشان درباره ی حلم می فرمایند: کسی که حلم ندارد، تظاهر به حلم کند؛ تا حلیم شود. غالباً در نهج البلاغه نیز هر جا حضرت می خواهند علم را توصیف کنند با حلم توصیف می کنند.
در ادامه روایت آمده است: (لَو کَانَ الفَضل شَخصاً لَکَانَ الحَسَن (علیه السلام))؛ اگر فضل می خواست به شکل یک شخص در آید، آن شخص امام حسن (علیه السلام) می شد.
(لَو کَانَ الحَیَاه صُورَهً لَکَانَ الحُسَین (علیه السلام)) اگر برای حیا صورتی بود، آن صورت، جمال امام حسین(علیه السلام) می شد.
(لَو کَآنَ الحُسین هِیئَة لَکَانَت فَاطِمه (سلام الله علیها) بَل هِیَ اعظم) اگر حسن و زیبایی هیئتی به خود می گرفت، در هیئت فاطمه (سلام الله علیها) ظاهر می شد؛ بلکه او بالاتر است.
اگر می خواهیم زندگیمان تجلّی علوی داشته باشد، حلیم باشیم. اگر می خواهیم تجلی حسنی داشته باشد مطابق با فضل رفتار کنیم و اگر می خواهیم جلوه ی حسینی داشته باشد رابطه ی خود را با حیا توأم کنیم و سرانجام اگر طالب جلوه ی فاطمی هستیم، باید حسن و زیبایی را در زندگی خود افزون کنیم.
در واقع اصولی که نام برده شد، جز این نبود که خانواده بر محور اهل بیت (علیهم السلام) رقم بخورد و این همان خانواده ی متعالی است که در جستجوی آن بودیم. خانواده ای که ارتباطاتشان فاطمی، علوی و از سر حیا و فضل است.
آقای دولابی (رحمه الله) می فرمودند که شبی نواب صفوی همراه با چهار نفر از دوستانش به خانه ی ما آمدند. آنها را نزد خود تجسم پنج تن کردم و به خودگفتم که دولابی امشب پنج تن، مهمان تو هستند؛ پس مؤدب بنشین و با این نیّت تا صبح خادمی آنها را کردم. همچنین شیخ مفید (رحمه الله) می گوید که در شبی حضرت زهرا (سلام الله علیها) را در خواب دیدم که حسن (علیه السلام) وحسین (علیه السلام) را آوردند تا به ایشان فقه بیاموزم. صبح که شد مادر سید مرتضی و سید رضی، دو پسر خود را آورد و گفت که به این دو فقه بیاموز.
ما نیز می توانیم جلوه هایی از اهل بیت (علیهم السلام) باشیم. اگر پایه های زندگی خود را بر حلم، فضل، حیا و حسن و زیبایی بنا کردیم در واقع به خواست خدا خانواده ی ما تجلی پنج تن می شود.

8- الگوی خانواده ی مطهر در قرآن

آیه ی شریفه ی ( إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً)(19) درباره ی عصمت اهل بیت (علیهم السلام) به کار می رود؛ اما کاربرد دیگر این آیه، مربوط به تربیت خانوادگی است که کمتر به آن توجه شده است. در این آیه قرآن کریم الگوی خانواده را به نام خانواده ی مطهر معرفی می کند که همان خانواده ی متعالی است و در مرتبه ای بسیار بالاتر از خانواده ی متعال قرار دارد. در واقع در فرهنگ اسلامی مبدأ حرکت در یک سیر صعودی، از خانواده ی متعادل به سوی مقصد، یعنی خانواده ی متعالی می باشد. به تعبیر دیگر آنچه که روانشناسان غایت یک خانواده معرفی می کنند، در فرهنگ اسلامی نقطه ی آغاز است!
در همه ی مکاتب غالباً اشخاصی به عنوان الگو معرفی می شوند؛ اما در این باره قرآن خلاقیتی به کار برده است که نظیر ندارد. قرآن هم اشخاص الگو را معرفی می کند و هم خانواده ی الگو را که تعبیر به اهل بیت می شود. معنای لغوی اهل بیت همان خانواده است اما در معنی اصطلاحی، اشاره به الگوی خانواده ای دارد که از منظر قرآن خانواده متعالی محسوب می شود.
البته باید در نظر داشت که هدف از ارائه ی یک الگو، مطابقت تام و تمام با آن نیست بلکه هدف حرکت در مسیری است که آن الگو در مقصد آن قرار دارد؛ حال چه این الگو یک شخص باشد و یا یک خانواده. اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله) الگو معرفی می شود، به معنای رسیدن به همان نقطه ای نیست که ایشان قرار دارند؛ بلکه به این معناست که باید در مسیری حرکت کرد که به ایشان منتهی می شود چنین الگویی یک معیار است و آن معیار یعنی انسان کامل؛ همینطور اهل بیت (علیهم السلام) نیز یعنی الگوی خانواده ی کامل.
این خانواده ی الگو، واجد چه ویژگی ای است؟ قرآن درباره ی ایشان می فرماید:
(إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِبَ عَنْکُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً)؟ ویژگی این خانواده این است که هر گونه رجس و پلیدی از آن دور شده است. این بدان معناست که اگر می خواهید خانواده ی خود را به این الگو نزدیک نمایید، باید رجس را از خانواده ی خود دور کنید و هر چه می توانید پاک باشید. دقت داشته باشید که اهل بیت دارای ویژگی های ممتاز بسیاری هستند؛ از هر فضیلتی، اعلا درجه ی آن برخوردارند. تک تک اعضای این خانواده در تقوا، علم، زهد، نیکی، بندگی و... سرآمد هستند؛ اما از میان همه ی این فضایل قرآن بر پاکی این خانواده و خروج اعضای آن از رجس و گناه تأکید دارد و درباره ی ایشان می فرماید: (یُطَهِّرَکُمْ تَطْهِیراً ). پس اگر پیش از تطهیر خانواده ی خود تنها در پی پیشرفت تحصیلی، مالی، اجتماعی و یا دست یابی به رفاه بیشتر اعضای آن هستیم، بدانیم که به بی راهه می رویم. پس باید اولاً بدانیم مظاهر این تطهیر چیست؟ ثانیاً مسئولیت ما چیست؟ قرآن به هر دو سؤال پاسخ گفته است:

الف: مصادیق رجس و پلیدی

قرآن برای پرهیز از همه ی این بدی ها می فرماید: (َاجْتَنِبُوا الرِّجْسَ )(20)؛ یعنی از گناه اجتناب کنید. همچنین در آیه ای دیگر به صراحت عنوان می کند که: (إِنَّمَا الْخَمْرُ وَ الْمَیْسِرُ وَ...رِجْسٌ مِنْ عَمَلِ الشَّیْطَانِ).(21) یعنی شراب و قمار را به عنوان دو مصداق بارز از رجس و از اعمال شیطان معرفی می کند و در خصوص دلیل آن می گوید: زیرا این دو عمل باعث دشمنی و درگیری میان شما می شود. همه ما می دانیم که دشمنی و درگیری تهدید بزرگی برای آرامش خانواده است؛ چرا که مخل هدف اصلی تشکیل خانواده یعنی رسیدن به آرامش است.
ممکن است عده ای هنگام برخورد با این آیه بگویند: غیبت کنیم بهتر است یا قمار کنیم؟! ما به جای اینکه دور هم بشینیم و غیبت دیگران را بکنیم و آرامش جمعی را بر هم بزنیم، دور هم جمع می شویم و پاسور بازی می کنیم. این استدلال مانند این است که شخصی بگوید به جای آنکه آدم بکشم، دزدی می کنم! یا بگوید برای پاک شدن نجاست بدن خود، آن را با آب آلوده می شویم! این از آن دسته از استدلال های بسیار غلط است که برخی از ما به آن متوسل می شویم. با دستمال کثیف نمی توان شیشه را پاک کرد برای پرهیز از یک گناه نباید به گناه دیگری آلوده شد. هدف اصلی اجتناب از همه ی گناهان است.
شیطان برای فریفتن انسان ها غالباً از دو روش مؤثر بهره می گیرد. یکی آنکه برای صدور جواز یک گناه، گناه دیگری را در مقابل آن قرار می دهد؛ مانند نمونه ای که در بالا ذکر شد.
روش دیگر آنکه به بهانه ی کارهای خیر مهم تر، افراد را از کارخیری که درصدد انجام آن هستند، باز می دارد؛ مثلاً به بهانه ی وجود نیازمندی های بزرگ تر و مهم تر در جامعه، ما را از کمک برای تهیه ی جهیزه ی یک دختر نیازمند منصرف می کند. اگر قصد سفر کربلا داشتید و فردی به شما گفت چرا به جای کربلا هزینه ی این سفر را برای کمک به نیازمندان صرف نمی کنید، بدانید که این کلام شیطان است که بر زبان او جاری می شود. البته توجه داشته باشید که این مثال ها به معنای نفی مهم و اهم کردن مسائل نیست؛ اما غالباً این القائات باعث می شود که ما از تصمیم اول خود منصرف شویم؛ بی آنکه اقدام به عمل خیر دیگری کنیم.
به یقین بین دو امری که نقداً پیش آمده است، باید یکی را به نفع دیگری رها کرد و به امر مهم تر پرداخت. بسیار بدیهی است که انتخاب میان تشرف برای چندمین بار خود به کربلا و یا کمک به همسایه ای که در تهیه ی جهیزیه ی دختر خود درمانده است و بیم بی آبرو شدنش می رود، انصراف از سفر کربلا بسیار پسندیده تر است. مؤید این مطلب شرح حال بزرگانی است که دست به چنین انتخاب هایی زدند و درمقابل، خداوند آنها را دستگیری و زمینه ی رشدشان را فراهم کرد. اما در بسیاری از مواقع حساس شدن بر بعضی از کارها القائات شیطان است. دقت داشته باشید که شیطان می خواهد نیت خود را با عنوان خیر عملی کند نه با انجام دادن خیر!
دو مصداقی که از زبان قرآن برشمردیم یعنی قمار و شراب، نمونه هایی از رجس بود. حال آنکه در روایات آمده است که هرگناهی رجس است. وجود غیبت، تهمت، ناسپاسی، لقمه ی حرام، فحاشی، بی تفاوتی نسبت به حال همسایگان و آبروی دیگران و... در یک خانواده، به معنای فاصله گرفتن آن خانواده از تکامل و تعالی است.
اگر به خانه، مسکن یعنی محل سکون گفته می شود، به این دلیل است که مکان و مأوایی برای رسیدن به آرامش و سکون است. با بیان این آیه عامل اضطراب، بی اعتمادی، نگرانی، سوء ظن، دشمنی و هر آنچه که آرامش خانه را بر هم می زند، گناه می باشد.
البته باید توجه داشت که برخی از مسائل به خودی خود گناه محسوب نمی شوند؛ اما زمینه ای برای ظهور و بروز گناه هستند؛ استفاده از شبکه های ماهواره ای از آن جمله است. همین که ماهواره را به خانه ی خود آوردید، شیطان را شریک در زندگی خود کرده اید. برخی می گویند: همه چیز ماهواره که بد نیست! ما از بدهایش اجتناب می کنیم و از خوب هایش بهره می بریم؛ مثل شبکه های خبری! در پاسخ باید گفت که خطر آنها به مراتب از تصاویر مستهجن بیشتر است.
اثربخش ترین وسیله در تربیت افراد، رسانه است و از میان رسانه، مؤثرترین آنها تلویزیون، اینترنت وماهواره! در یک جلسه ی سخنرانی یک سخنران تنها از طریق گفتار خود شما را تحت تأثیر قرار می دهد؛ اما یک فیلم با یاری از قصه پردازی، تصویر، صدا، بازی، رنگ ها و صحنه پردازی های جذاب، بیشترین و عمیق ترین اثر تربیتی را بر شما می گذارد! اگر برخی از برنامه ها با یاری از تبلیغات، هزینه ی ساخت خود را جبران می کنند، چگونه است که برای تهیه و پخش برخی دیگر از برنامه ها، هزینه های کلان می شود! چه استدلالی می تواند پرداخت چنین هزینه هایی را توجیه کند؟! آیا آنها واقعاً دلشان برای مردم ما سوخته است که با هزینه های گزاف این همه شبکه های فارسی زبان را تجهیز می کنند؟ اینجاست که باید به نیت سوء دست اندرکاران چنین برنامه هایی پی برد.

ب: محافظت از خانواده

در قرآن تأکید شده است که: (...قُوا أَنْفُسَکُمْ وَ أَهْلِیکُمْ نَاراً وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ...)(22)؛ یعنی خود و خانواده تان را از آتش نگاه دارید؛ آن هم آتشی که به بیان قرآن هیزمش سنگ ها و مردم هستند! این یک هشدار و امر الهی است که نمی توان آن را سبک شمرد. متأسفانه امروزه می بینیم که پدر اهل دیانت است و مادر نیست! و یا مادر متدین است و پدر نیست! و یا هر دو اهل تدین هستند و فرزند نیست! در این باره قرآن هشدار داده است که نمی توانید نسبت به دینداری خانواده ی خود بی تفاوت باشید.
روایات فراوانی در ذیل این آیه وجود دارد. امام صادق(علیه السلام) فرمودند: «چون این آیه نازل شد؛ «ای کسانی که ایمان آورده اید! خود و خانواده تان را از آتش حفظ کنید»، مردی از مسلمانان نشست و گریه کرد و گفت: من از حفظ خود ناتوانم. اکنون مسئولیت خانواده ام نیز بر عهده ام نهاده شد!»
پیامبر (صلی الله علیه و آله) نیز فرمودند: «برای تو همین کافی است که به آنچه خودت را بدان فرمان می دهی، آنان را نیز فرمان دهی و از آنچه خودت را نهی می کنی، آنان را نیز از آن نهی کنی.»(23)
حال اگر با شیوه های مختلف و بیان های گوناگون متذکر شدید و اثرگذار نبود، بر شما حرجی نیست. گناه پسر نوح را به حساب پدرش نمی نویسند! البته در این خصوص مرد خانواده مسئولیت بیشتری دارد؛ زیرا در فرهنگ اسلامی بر مسئولیت مرد خانواده نسبت به همسر و فرزندان تأکید بیشتری شده است. مثلاً مرد نمی تواند نسبت به وضعیت ظاهری همسر خود هنگام حضور در جامعه بی تفاوت باشد؛ بلکه نسبت به این امر مسئول است و در قیامت از او سؤال خواهد شد. در مقابل، اگر پدر وماری مرتکب گناه شدند، فرزند خانواده به میزان پدر خانواده مسئولیت ندارد. یک بار تذکر از سوی فرزند کافیست؛ زیرا او نباید فضای خانه را متشنج کند.
در روایت دیگری درباره ی این آیه اصحاب گفتند: ای پیامبر خدا! چگونه خانواده مان را از آتش حفظ کنیم؟ فرمودند: «آنان را به آنچه خدا دوست می دارد، بخوانید و از آنچه خدا ناخوش می دارد، نهی شان کنید.»(24)
حضرت علی (علیه السلام) در تفسیر این آیه می فرماید: به آنان علم و ادب بیاموزید.(25)
همچنین حضرت (علیه السلام) در این باره می فرماید: آنها را به کار خیر تعلیم دهید.(26)
البته لازم به ذکر است که شما نمی توانید فرزندان را به کار خیر وادار کنید. بلکه با فضا سازی مناسب و تدارک یک محیط سالم و دوستان خوب می توانید پرداختن به کار نیک را در او ترغیب و این امر را برای او تسهیل نمایید.
از امام صادق (علیه السلام) نیز درباره ی این آیه سؤال شد که چگونه خانواده هایمان را از آتش حفظ کنیم؟ ایشان فرمودند: با امر به معروف و نهی از منکر.(27) از این روایت می توان نتیجه گرفت که مصداق اصلی امر به معروف و نهی از منکر، خانواده است. شخص دیگری همین پرسش را کرد و گفت: یا بن رسول الله! ما آنها را امر به معروف می کنیم، ولی آنها نمی پذیرند. حضرت پاسخ دادند: هر گاه آنها را امر به معروف کردید، دیگر وظیفه ی خود را انجام داده اید.(28)
یکی از شروط امر به معروف و نهی از منکر احتمال تأثیر آن است؛ یعنی شما باید تا حد امکان شرایط تأثیر آن را فراهم کنید. حال چه زمانی حرف ما در دیگران اثر می گذارد؟ هنگامی که خود عامل به کار خوبی باشیم که به آن توصیه می کنیم. دیگر آنکه به کسی خدمت کرده و دل او را به دست آورده باشیم. مطالعه نیز قدرت تأثیر را بالا می برد. مردم از فرد اهل علم و مطالعه تأثیر بیشتری می گیرند؛ زیرا استدلال هایش قوی تر و بیانش روان تر است. همچنین مردم از کسی که با آنها باشد؛ یعنی با آنها رفاقت و همدردی کند و در خوشی ها و ناخوشی هایشان مشارکت داشته باشد، بیشتر تأثیر می پذیرند. با دادن هدیه نیز می توان دل ها را صید کرد و در پی آن قدرت تأثیر کلام خود را بالا برد. اگر به دلایلی دستتان تنگ است، می توانید با خلاقیت، چیزهای کوچک و کم بهاء اما با ارزش هدیه بدهید.
سلیمان بن خالد نزد امام صادق (علیه السلام) آمد و گفت: خانواده ای دارم که از من حرف شنوی دارند؛ آیا آنان را به کار نیک فرا خوانم؟ حضرت فرمودند: بله و همین آیه را تلاوت کردند.(29)
باید که از هر فرصت مناسبی برای دعوت فرزندان خود برای انجام کارهای نیک استفاده کنیم. اگر برای او هدیه ای می خواهید بخرید، یک شرط خیر برایش بگذارید؛ مثلاً به او بگویید برای هر کار خیر یک مثبت و هر کار بد یک منفی به او می دهید و هنگامی که جمع امتیازات به 10 رسید، برایش یک هدیه می خرید. جانماز زیبایی برای او بگیرید و در آن هر دفعه شکلاتی بگذارید. هر کار نیک او را در نزد دیگران بازگو کنید.
گفتن احادیث درخور فهم فرزند نیز او را ترغیب به نیکی و پرهیز از بدی ها می کند. در روایت آمده است که حدیث دل ها را شاد می کند. حدیث همواره تازه است و دل ها را نیز تازه می کند. اصلاً حدیث به معنای سخن تازه است. امام صادق(علیه السلام) از پدر خود نقل می کند: شخصی آمد و گفت رحمت خدا بر تو، آیا برای خاندانم حدیث بگویم؟ حضرت فرمودند: آری. سپس حضرت این کار را به آیه ی: (....قُوا أنفُسَکُم وَ أهلِیکُم نَاراً...) و آیه ی: (وَ أْمُرْ أَهْلَکَ بِالصَّلاَةِ وَ اصْطَبِرْ عَلَیْهَا) نسبت دادند. (30)
آیه ی اخیر می گوید که خانواده ی خود را به نماز فرمان بده و بر آن پافشاری کن. پافشاری به معنای تذکر و گفتن مکرر نیست بلکه به معنای آن است که با تدبیر، روش های خلاقانه و ایجاد جذابیت، فرزندان خود را از همان سنین کودکی به نماز وادار کنیم. به این منظور می توانیم از یک سخنران خوب، کتاب های جذاب و یا سی دی هایی که در این باره تهیه شده اند، یاری بگیریم و فرزند را برای استفاده از آنها با تهیه ی هدایای دلچسبش تشویق کنیم. قرآن نیز از این روش استفاده می کند.
قرآن همه را با مباحث عرفانی جذب و وادار به اطاعت نمی کند؛ بلکه با زبان و بیانی سخن می گوید که همه بهره مند شوند. هر کس را با ارائه ی چشم اندازهای گوناگون فراخور مرتبه و ظرفیتی که دارد جذب می کند. از وعده ی خوردنی های گوناگون، باغ ها و نهرها آغاز می کند و آرام آرام آنچنان روح افراد را اعتلا می دهد تا آن که در آخر می فرماید: (و رضوان من الله اکبر)(31)

سر دلبران در کلام دیگران

- میدان دادن به شهوت، آزاد گذاردن غرایز و امیال، نشست و برخاست با اهل بدعت و معصیت، و بی توجهی به واقعیات، عواملی هستند که عقل را دچار ضعف و سستی می کنند، و این نور عرشی و نور ملکوتی را از کار می اندازد و انسان از جاده اعتدال منحرف و دچار افراط و تفریط می شود.(32)
- اگر انسان عالم و متفکر نبوده و مانند کرم ابریشم در این دنیا به خود بتند و به فکر تحصیل پول و شهرت و زندگانی مرفّه و... باشد، کم کم عقلش را از دست داده انسان کوته فکری می شود و آنقدر خرفت و بی عقل می شود که در اواخر عمر حتی به فکر نظافت نیز نیست.(33)
- در شرح این کلام (الناس اثنان: عالم و متعلم و سایر الناس همج و الهمج فی النار)(34) امام علی (علیه السلام) باید گفت: همج پشه هایی هستند که شب پیدا می شوند. این پشه های شب، اذیت می کنند. اما اگر نسیمی بوزد، دیگر پیدا نیستند. همان نسیم اگر چه تند بادی هم نیست، اما آنها را می برد. انسان جاهل نیز مانند همج است؛ یا افراط گر یا تفریط گر و به خود و دیگران آزار می رساند.(35)

احادیث

توکل

- برای متوکل به خدا، سختی ها آسان است.(36)

بخل

- بخل ورزیدن به آنچه در دست داری بدگمانی به معبود است.(37)
- بخل نکوهیده ترین خوی است.(38)

جمال

- لباس زیبا بپوش؛ زیرا خداوند زیباست و زیبایی را دوست دارد اما باید از حلال باشد.(39)
- زیبایی رخسار مؤمن، از حسن عنایت خدا به اوست.(40)
- نیکویی صورت، زیبایی ظاهر است و نیکویی خرد، زیبایی درون.(41)

پی نوشت ها :

1- الکافی، ج1، باب عقل و جهل، حدیث 1.
2- عنکبوت/ 43.
3- الکافی، ج1، باب عقل و جهل.
4- طلاق/ 3.
5- الکافی، ج 3، باب ایمان وکفر، حدیث 1585.
6- یونس/ 62.
7- غررالحکم، ص 197؛ «الامامُ علیُّ (علیه السلام): أصلُ قُوَّةِ القَلبِ التَّوکُّلُ علَی الله».
8- الفبای زندگی، (جواد محدثی)، ص 42.
9- 50% طلاق ها فقط مربوط به سه سال اول زندگی مشترک است.
10- مفاتیح الجنان، دعای عرفه.
11- ص/ 44.
12- الکافی، ج 2، ص 106؛ «امام صادق (علیه السلام): الحَیاءُ وَ العِفافُ وَ العِیُّ - أعنِی عِیُّ اللَّسانِ لاعِیُّ القَلب- مِنَ الإیمانِ»
13- همان، ص 107؛ «حضرت صادق (علیه السلام)، از رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) أربَعَ مَن کُنَّ فِیهِ وَ کانَ مِن قَرنِهِ إلی قَدَمِهِ ذَنَوباً بَدَلِها الله حَسَناتٍ: الصَّدقُ وَ الحَیاءُ وَ حُسنُ الخُلقِ وَالشُکرُ».
14- بهشت اخلاق، ج 2، ص 637.
15- از آنجا که در زمینه حیا کتاب مفصلی نوشته ام، به همین مختصر بسنده و خوانندگان را به خواندن آن کتاب توصیه می نمایم.
16- بقره/ 187؛ «آنها لباسند برای شما و شما لباسید برای آنها».
17- بحارالانوار، ج16، ص 402.
18- مِئة مَنقَبَة، ص 135.
19- احزاب/ 33.
20- حج/ 30.
21. مائده/ 90.
22- تحریم/ 6.
23- الکافی، ج 5، ص 62؛ الامام الصادق (علیه السلام): لما نزلت هذه آیه: «یا أیها الذین آمنوا قوا أنفسکم و أهلیکم ناراً» جلس رجلُ من المسلمینُ یبکی و قالَ: أنَا عَجَزتُ عَن نفسی، کُلَّفتُ أهلی! فَقالَ رَسولُ اللهِ(صلی الله علیه و آله): حَسبُک أن تأمُرَهُم بِما تأمُرُ بِهِ نَفَسکَ، و تَنهاهُم عَمّا تَنهی عَنهُ نَفسَک.»
24- الدر المنثور، ج 8، ص 225؛ «الدّر المنثور عن زید بن أسلم: تَلا رَسولُ الله (صلی الله و علیه و آله) هذِهِ الآیَةَ: «قُوا أَنفُسَکُم وَ أَهلِیکُم نَاراً» فَقالوا: یا رَسولَ الله ِ، کَیف نَقی أهلَنا ناراً؟ قالَ: تأمرونَهُم بمِا ی�

تعداد بازدید از این مطلب: 40
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


روابط خانوادگی وزندگی
روابط خانوادگی وزندگی

 

روابط خانوادگي در گروههاي خويشاوندي بزرگتر هميشه شناخته شده است. عملاً در همه ي جوامع مي توانيم آنچه را که جامعه شناسان و مردم شناسان خانواده ي هسته اي ناميده اند تشخيص دهيم، که شامل دو بزرگسال است که با هم در خانواده اي با فرزندان خود يا کودکاني که به فرزندي پذيرفته اند زندگي مي کنند. در اکثر جوامع سنتي، حتي هنگامي که هيچ گونه کلاني وجود ندارد، خانواده ي هسته اي در گونه اي از شبکه هاي بزرگتر خويشاوندي جاي گرفته است. در جايي که خويشاونداني غير از يک زوج متأهل و کودکان يا در يک خانواده، يا در تماس نزديک و مداوم با يکديگر به سر مي برند، ما از خانواده ي گسترده سخن مي گوييم. خانواده ي گسترده را مي توان گروهي مرکب از سه نسل يا بيشتر دانست که يا در يک مسکن و يا در نزديکي يکديگر زندگي مي کنند. اين خانواده ممکن است شامل پدربزرگها و مادربزرگها، برادران و همسرانشان، خواهران و شوهرانشان، عمه ها و خاله ها، عموها و داييها، خواهرزاده ها و برادرزاده ها باشد.
خواه خانواده ها هسته اي باشند يا گسترده، تا آنجا که به تجربه هر فرد مربوط مي شود، آنها را مي توان به خانواده هاي راهيابي و خانواده هاي فرزندزايي تقسيم کرد. اولي خانواده اي است که شخص در آن متولد مي شود؛ دومي خانواده اي است که فرد به عنوان بزرگسال به آن وارد مي شود و نسل جديدي از کودکان در آن پرورش مي يابد. يک تمايز مهم ديگر مربوط به محل اقامت است. در بريتانيا هنگاميکه زوجي ازدواج مي کنند معمولاً از آنها انتظار مي رود که خانه اي جداگانه تشکيل دهند. اين خانه ممکن است در همان ناحيه ي سکونت والدين عروس يا والدين داماد باشد، اما مي تواند در جاي ديگري باشد. ولي در بسياري از جوامع انتظار مي رود کسي که ازدواج مي کند نزديک مسکن والدين عروس يا داماد، يا در همان مسکن با آنها زندگي کند. هنگامي که زوج متأهل در نزديکي پدر و مادر عروس يا با آنها زندگي کنند، اين شيوه مادر بومي ناميده مي شود. الگوي پدر بومي در جايي وجود دارد که زوج متأهل نزديک پدر و مادر داماد يا با آنها زندگي مي کنند.

تک همسري و چندهمسري

در جوامع غربي، ازدواج و بنابراين خانواده با تک همسري پيوستگي دارد. مرد يا زن قانوناً نمي تواند در يک زمان با بيش از يک نفر ازدواج کند. تک همسري معمول ترين سبک ازدواج در تمام جهان نيست. در يک مطالعه ي تطبيقي شامل 565 جامعه، جرج مرداک دريافت که چند همسري در بيشتر از 80 درصد آنها مجاز بود. (Murdock, 1949) چندهمسري هر نوع ازدواجي را توصيف مي کند که اجازه دهد شوهر يا زن بيش از يک همسر داشته باشند. دو نوع چندهمسري وجود دارد: چند زني، که يک مرد مي تواند در يک زمان با بيش از يک زن ازدواج کند؛ و چندشوهري (که خيلي کمتر معمول است)، و زن ممکن است به طور همزمان دو شوهر يا بيشتر داشته باشد.

چندشوهري

مرداک دريافت که تنها در چهار جامعه از 565 جامعه اي که او بررسي کرد چند شوهري رايج بود- يعني کمتر از يک درصد. چندشوهري وضعيتي را ايجاد مي کند که در چند زني وجود ندارد- پدرِ خوني کودک معمولاً معلوم نيست. در ميان تودا (1)هاي جنوب هند که فرهنگ چندشوهري وجود دارد، به نظر مي رسد شوهران به تعيين پدرِخوني(2) علاقه اي ندارند. اين که چه کسي پدر کودک دانسته شود به وسيله ي مراسمي تعيين مي شود که طي آن يکي از شوهران يک تير و کمان اسباب بازي به زن باردار هديه مي دهد. اگر شوهران ديگر بعداً بخواهند پدر شوند، اين مراسم در دوران بارداريهاي بعدي دوباره اجرا مي شود. به نظر مي رسد چندشوهري تنها در جوامعي وجود دارد که در فقر شديد به سر مي برند و در آنها کشتن نوزادان دختر(3) رواج دارد.

چندزني

در واقع بيشتر مردان در جوامع چندزني تنها يک همسر دارند. حق داشتن چندين زن اغلب محدود به افرادي است که داراي منزلت والايي هستند؛ در جايي که اين گونه محدوديتها وجود ندارد، نسبت جنسي(4) و عوامل اقتصادي مانع چندزني مي شوند. بديهي است، جوامعي وجود ندارند که در آنها تعداد زنان آن قدر بيشتر از مردان باشد که اکثريت مردان بتوانند بيش از يک همسر داشته باشند.
در خانواده هاي چندزني، هَوو(5) ها گاهي در يک مسکن با يکديگر زندگي مي کنند، اما اغلب خانه هاي جداگانه دارند. اگر خانه هاي جداگانه اي باشد که هر يک فرزندان يک همسر را در برگيرد، در واقع دو يا چند واحد خانوادگي وجود دارد. شوهر معمولاً يک خانه به عنوان مسکن اصلي خود دارد، اما ممکن است تعداد معيني از شبها را در هر هفته يا ماه به نوبت با هر زن بگذراند. هووها اغلب با يکديگر روابط دوستانه و همکاري دارند؛ اما بديهي است وضعيت آنها وضعيتي است که مي تواند به رقابت و تنش بينجامد، زيرا آنها ممکن است خود را رقيباني بدانند که درصدد به دست آوردن الطاف شوهر هستند. در ميان قوم رواندا(6) در شرق آفريقا، واژه ي "هوو" با واژه "حسادت" يکي است. (Macquet, 1961) اختلافاتي که با چندزني برانگيخته مي شود گاهي با يک سيستم درجه بندي سلسله مراتبي در ميان همسران تخفيف مي يابد. اقتدار همسر يا همسران ارشد در تصميمات خانوادگي بيشتر از غير ارشدهاست.
مبلغان مذهبي غربي همواره به شدت مخالف چندزني بوده اند، و از دوران استعمار به بعد درصدد ريشه کن کردن آن برآمدند. چندزني هنوز در بسياري از نقاط جهان وجود دارد، اما هر جا نفوذ غرب نيرومند است، نگرشها اغلب مختلط شد اند. جان بيتي، يکي از انسان شناسان، مورد معلم جواني را نقل مي کند که هنگامي که در بونيورو(7) در اوگانداي غربي کار مي کرد با او آشنا شده بود. اين مرد زني داشت که در کليساي مسيحي با او ازدواج کرده بود، و هنگامي که در مدرسه زندگي مي کرد با او همخانه بود. او زن ديگري و دو فرزند در روستاي خانوادگيش داشت. او با اين زن به شيوه ي سنتي قوم خود ازدواج کرده بود. وي وجود همسر دوم را از رؤساي مافوق خود در مدرسه پنهان کرده بود، و از بيتي درخواست کرد که موضوع را کاملاً مخفي نگه دارد. (Beattie, 1964; p.255)

پي نوشت ها :

1. Toda
2. biological paternity
3. female infanticide
4. sex ratio
5. co-wife
6. Ruanda
7. Bunyoro

منبع مقاله : 
گيدنز، آنتوني، (1376)، جامعه شناسي، ترجمه ي منوچهر صبوري، تهران: نشر ني، چاپ بيست و هفتم: 1391
تعداد بازدید از این مطلب: 40
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زندگي سالم
زندگي سالم

مقدمه:

پيروي از مجموعه ي استانداردهاي موجود در بين بشر، باعث زندگي زيباتر و با کمترين تزاحم براي ديگران مي شود و چه استانداردي بالاتر از کلمات شيواي ائمه معصومين (عليهم السّلام) که در اين مقاله به بررسي اجمالي دسته اي از آن اصول مي پردازيم.

1- درخواست زندگي زيبا و پسنديده

امام سجاد مي فرمايد: (اللهم إنّي أسئلُکَ حُسن المعيشَةَ، مَعيشَةَ أتقوَّي بها علي جَميعِ حوائجي...) (1)
«خداوند از تو معيشتي نيک درخواست مي کنم، معيشتي که با آن به همه ي نيازهايم برسم...»

2- سخت کوشي و کار براي زندگي سالم

قال الصادق: (إنِّي أُحِبُّ أن يَتَأَذَّي الرَّجُلُ بِحَرِّ الشَّمس في طَلَبِ المَعيشَةِ.) (2)
«من دوست دارم که مرد در راه جستجوي معيشت از حرارت آفتاب رنج ببرد.»

3- مدارا در زندگي

قال الصادق (عليه السّلام): (إذا أرادَ الله عزّوجلّ بِأهل بيت خيراً رَزَقَهُمُ الرِّفقِ في المَعيشَةَ.) (3)
«چون خدا خير خانواده اي را بخواهد، ملاحظه داشتن در معيشت و مصرف را روزي ايشان مي کند.»

4- تعادل در امور اقتصادي در زندگي

قال الصادق (عليه السّلام): (لِيَکُن طَلَبُکَ المَعيشَه فوقَ کسبِ المُضَيِّع...) (4)
«تلاش تو در راه کسب معاش بايد فوق عمل مسامحه گري باشد که بر اثر سستي حق کار را ضايع کرده است.»

5- برنامه ريزي و اندازه گيري در زندگي

قال الصادق: (لا يصلح المَرءُ المُسلِم إلّا بِثَلاثٍ التَّفَقُّه في الدِّين وَ التَّقدير في المعيشَةِ و الصَّبرُ عَلَي النَّائبَةِ.) (5)
«انسان مسلمان صالح نشود مگر به سه چيز: دانايي به احکام و دستورات دين و حدّ نگهداري در امر معيشت و پايداري در مصيبت ها.»

6- جابه جايي منزل سختي زندگي

قال الصادق (عليه السّلام): (مِن مُرِّ العَيشِ النَّقلَةُ مِن دارٍ إلي دارٍ.) (6)
«از جمله سختي هاي زندگي، جا به جا شدن از منزلي به منزل ديگر است.»

7- توجه به لوازم زندگي

قال النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): (يا علي العيشُ في ثلاثِه دارٍ قَوراءَ و جاريةٍ حسناءَ وَ فَرَسٍ قَبَّاءَ.) (7)
«يا علي زندگي در سه چيز است: خانه ي وسيع، زن زيبا و سواري راهوار.»

8- حسد تباه کننده ي زندگي

قال علي (عليه السّلام): (الحَسَدُ يُنَکِّدُ العَيشَ.) (8)
«حسادت، زندگي را سخت و دشوار مي گرداند.»

9- بد اخلاقي و سختي در زندگي

قال علي (عليه السّلام): (سوءُ الخُلُقِ نَکَدُ العيشِ و عذابُ النَّفسِ.) (9)
«بد اخلاقي تيرگي زندگاني است و موجب عذاب نفس مي شود.»

10- تدابير لازم در زندگي

قال النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): (حيلة العيش أربعُ خِصالٍ: القناعهُ وَ بَذلُ الحَقِّ و ترکُ الحِقدِ و مُجالَسَةُ أهل الخَيرِ) (10)
«تدبير و برنامه ريزي زندگي در چهار خصلت است: قناعت، و دادن حق، ترک کينه و نشست و برخاست با اهل خير و خوبي»
قال الصادق (عليه السّلام): (خمسُ خِصالٍ مَن فَقَدَ واحدهً مِنهُنَّ لم يزل ناقِصَ العَيشِ، زائل العَمَلِ، مَشغُول القلبِ فأولها صِحَّةِ البَدَن و الثانية الأمنُ وَ الثَّالِثَة السِّعةُ في الرِّزق و الرَّابِعَة الأنيسُ الموافق، قلتُ و ما أنيسُ المُوافق؟ قال: الزّوجة الصالحة و الولدُ الصّالح و الخليط الصّالح و الخامسةُ و هي تجمع هذه الخصال الدعة) (11)
«پنج خصلت است که چون يکي از آنها وجود نداشته باشد زندگي ناقص و عقل زائل مي شود و دل مشغولي مي آورد، اول تندرستي، دوم امنيت، سوم گستردگي معيشت، چهارم أنيس و همدم موافق، عرض کردم: أنيس موافق کيست؟ فرمود: همسر صالح، فرزند صالح و دوست صالح و پنجم آسايش که سرآمد همه ي اين خصلت هاست.»

11- برنامه ريزي نصف زندگي

قال علي (عليه السّلام): (التَّقدير نصف العَيش) (12)
«اندازه گيري نصف زندگي است.»

12- راه هاي معنوي توسعه زندگي

قال الصادق (عليه السّلام): (صِلَةُ الرَّحِم وَ بِرُّ الوالدين يَمُدُّ الله بِهِما في العُمُرِ وَ يزيدُ في المعيشَةِ.) (13)
«صله رحم و نيکي به والدين عمر را طولاني مي کند و روزي را زياد مي گرداند.»

13 - تأثير تدبير در زندگي، در دينداري

قال الصادق (عليه السّلام): (مِنَ الدِّين التَّدبيرُ في المعيشَةِ.) (14)
«از جمله وظايف دينداري، تدبير (عاقبت انديشي، نظم و برنامه ريزي) در زندگي است.»

14 - درخواست زندگي سعادتمند از خدا

قال علي (عليه السّلام): (نَسألُ الله سبحانَهُ مَنازِلَ الشُّهَداءِ وَ مَعايَشَةَ السُّعَداء وَ مُرافَقَةَ الأنبياءِ و الأبرار.) (15)
«از خداوند سبحان مسألت مي کنيم منزلت و جايگاه شهدا و زندگي با سعادتمندان و مرافقت با پيغمبران و نيکان»

15 - علم محوري

قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): (لاخيرَ في العيش إلَا لِرَجُلَين عالم مطاع أو مستمع واعٍ.) (16)
«هيچ خيري در زندگي نيست مگر براي دو گروه: دانشمندي که فرمانش برند و يا دانش آموزي که گوش شنوا داشته باشد.»

16 - وجود تلخي و شيريني در زندگي

قال علي (عليه السّلام): (العَيشُ يَحلُو و يَمُرُّ.) (17)
«زندگاني گاه شيرين است و گاه تلخ.»

17 - زندگي پاکيزه

قال علي (عليه السّلام): (بِحُسنِ الأخلاق يَطيِبُ العَيشُ.) (18)
«به سبب حسن و نيکويي اخلاق، زندگي پاک و نيکو مي شود.»

18 - تعادل و ميانه روي در زندگي

قال علي (عليه السّلام): (عَلَيکَ بِالقَصد فَأنَّه أعوَنُ شيءٍ عَلي حُسنِ العيش.) (19)
«بر تو باد به ميانه روي در امور چرا که ميانه روي بهترين يار بر زندگي نيکو است.»

19 - آسان سازي در زندگي

قال علي (عليه السّلام): (أهنَي العَيشِ اطِّراحُ الکُلَفِ) (20)
«گواراترين زندگي نصيب کساني است که سختي ها و سختگيري ها را ترک گويند.»

20 - زندگي کفاف (به قدر ضرورت و نياز)

قال النبي (صلي الله عليه و آله و سلم): (طُوبي لِمَن أسلَمَ و کانَ عَيشُهُ کَفافاً.) (21)
«خوشا به حال آن که مسلمان باشد و زندگي اش به قدر کفاف و نياز.»

پي نوشت ها :

1. کافي / ج 2 / ص 553
2. بحارالانوار / ج 47 / ص 57
3. بحارالانوار / ج 68 / ص 394
4. مجموعه ورّام / ج 1 / ص 13
5. من لايحضره الفقيه / ج 3 / ص 166
6. الکافي / ج 6 / ص 531
7. الفقيه / ج 4 / ص 358
8. غررالحکم / ص 300
9. غررالحکم / ص 264
10. بحارالانوار / ج 8 / ص 145
11. الخصال / ج 1 / ص 284
12. بحارالانوار / ج 68 / ص 347
13. مشکاه الانوار في غررالأخبار / ص 166
14. بحارالانوار / ج 68 / ص 349
15. غررالحکم / ص 192
16. بحارالانوار / ج 1 / ص 168
17. غررالحکم / ص 133
18. غررالحکم / ص 255
19. غررالحکم / ص 353
20. غررالحکم / ص 478
21. الکافي / ج 2 / ص 140

منبع مقاله : 
نيلي پور، مهدي؛ (1390)، مهارت هاي زندگي، نشر اصفهان: مرغ سليمان، چاپ دوم
تعداد بازدید از این مطلب: 48
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صبر در برابر مشکلات زندگی

صبر در برابر مشکلات زندگی 

یکی از گل واژه هایی که در ازدواج جایگاه ویژه دارد، «صبر» است.
تجربه ثابت کرده است که بهترین درمان بسیاری از مشکلات حادّ و لاینحلّ، گذر زمان است. البته در انتظار گذر زمان ماندن، امری طاقت فرساست و اینجاست که صبر و بردباری به عنوان یک انگیزه و پشتوانه ی قوی برای تحمل این امر دشوار به کار می آید.
تحقیقات نشان داده است که اغلب مشکلات زندگی مشترک، مربوط به چند سال اول آن است. چنانچه در این ایام، این مشکلات را صبورانه تاب آورید و با ممارست و تمرین، این صبوری را به یک توانایی تبدیل کنید، قادر خواهید بود بنای خوشبختی خود را تا ثریا بالا برید؛ بی آنکه بیم از فرو ریختن آن داشته باشید.
همه می دانیم زوج های این زمانه با زوج های گذشته در برخی زمینه ها متفاوت اند. در ایام گذشته فضای روابط یک دختر، بیشتر محدود به خانه بود تا بیرون از خانه. او در فضای ارتباطی خود با مردهای گوناگون برخورد نمی کرد و در نتیجه صاحب انتظارات زیادی از مرد آینده اش نبود. به همین دلیل بعد از ازدواج، به راحتی خصائص، رفتار و جهت گیرهای همسرش را می پذیرفت. به تعبیر دیگر این دختر مانند آبی بود که به راحتی به شکل ظرف خود یعنی مرد در می آمد. البته در این حالت گاهی به زن ظلم بیشتری می شد و فشار بیشتری می آمد؛ اما در مقابل، تنش ها و اختلافات میان زن و مرد بسیار کمتر از اکنون بود و کمتر خانواده ای به مرز تلاشی می رسید.
اما اکنون این پیوند صورت دیگری به خود گرفته است. امروزه چه دختر و چه پسر دو شخصیت شکل یافته اند؛ با عقاید مشخص، روحیات معین و تجارب اجتماعی خاص خود. دختر امروز با مردان زیادی مواجه می شود و در نتیجه روحیات مختلفی از ایشان می بیند و در این خصوص نقاط مثبت و منفی جنس مخالف خود را خوب درک می کند و این باعث می شود که انتظارات زیادی از همسر خود داشته باشد. طبیعتاً پیوند دختر و پسر امروز دیگر از نوع ظرف و مظروف نیست بلکه مانند پیوند دو گیاه است که با صبر و گذر زمان حاصل می شود. هیچکس انتظار ندارد در همان روز یا هفته ی اول دو شمعدانی، به یکدیگر پیوند بخورند؛ قطعاً برای پیوند خوردن دو شاخه باید زمان مشخصی سپری شود. علاوه بر آن باید نوار محافظی به دور این دو شاخه پیچیده شود تا نگذارد - قبل از وقوع پیوند - این دو شاخه از یکدیگر فاصله بگیرند.
نوار محافظ پیوند زناشویی، عشق و علاقه است. اگر زن و شوهر صبوری نکنند واین نوار را قبل از زمان مقرر باز کنند، دیگر پیوند محکم و پایداری نخواهند داشت. اما اگر چندین سال از زندگی مشترک آن دو بگذرد و به یکدیگر انس بگیرند- به خصوص وقتی پای فرزند اول نیز به میان بیاید- خیلی از مشکلات خانوادگی رفع می شوند. حضرت عیسی (علیه السلام) می فرماید: «شما به آنچه دوست دارید نخواهید رسید مگر با صبر در برابر آنچه ناخوش می دارید.»(1) لذا در مورد زندگی مشترک به تجربه دیده ایم که صبر در حل مشکلات عامل کارآمدی است.

1- حکمت وجود مشکلات در زندگی

قبل از پرداختن به موضوع «صبر» خوب است بدانیم حکمت پدید آمدن مشکلات در زندگی چیست، تا آسانتر بتوانیم در مقابل آنها صبور باشیم.

الف: رسیدن به رشد و تعالی

خداوند جنبه های منفی را در کنار هزاران جنبه مثبت زندگی ما قرار می دهد تا ما را به رشد برساند و آخرتمان را آباد کند.
چنانکه هرچه انسان در مقابل رفتارهای ناپسند و بدخلقی دیگران صبر کند، به همان میزان بر مقام معنوی او افزوده می شود. انبیاء و اولیای الهی نیز از این قاعده مستثنی نبودند؛ پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) از سوی ابولهب و همسرش - که عمو و زن عمو و همسایه دیوار به دیوار ایشان بودند و دو دختر پیامبر را به همسری پسران خود درآورده بودند - بسیار آزار می دیدند؛ اما تحمل این آزارها بر سعه ی صدر ایشان می افزود. شخصیت حضرت زهرا (سلام الله علیها) و شرایط خاص آن هنگام - از خود نشان دادند، نمایان شد. همچنین بیشترین تعالی شخصیت حضرت زینب (سلام الله علیها) مربوط به واقعه عاشورا و حوادث پس از آن بود؛ و همین گونه آسیه همسر فرعون بر اثر صبری که با ظلم همسرش داشت، در مرتبه ی زنان برگزیده ی عالم قرار گرفت.
گاه نابسامانی های زندگی برای صاف کردن و صیقل دادن روح ماست و گاهی نیز برای آمرزش گناهانمان. همه ی ما به تجربه دریافته ایم که هنگام مواجهه با ناملایمات، صاف می شویم و جلا پیدا می کنیم و درمقابل، هنگام خوشی و استغناء دچار غفلت می شویم. در این باره قرآن می فرماید: «به یقین انسان طغیان می کند، هنگامی که خود را بی نیاز ببیند»(2) و (3)؛ یعنی اگر انسان کم ظرفیت به رفاه برسد، سرکشی اش آغاز می شود.
درست است که گاهی اشخاص، با اختیار خود بر ما خسارت وارد می کنند - البته حساب و کتاب بدی های هر کس با خدا است- اما در عوض ما بیدار می شویم، آمادگی بیشتری برای یاد و ذکر خدا پیدا می کنیم و خالصانه تر با او راز و نیاز می کنیم. ازجمله چیزهایی که صبر را در وجود ما قوی می کند، توجه به همین نکات است.
پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «عذاب قبر از سه دسته از زنان برداشته می شود و اینان با فاطمه زهرا (سلام الله علیه و آله) محشور می شوند. اول زنی که بر غیرت بجا و بی جای همسرش صبوری کند؛ دوم زنی که بر بداخلاقی شوهرش صبر کند و سوم زنی که مهریه ی خود را به همسرش ببخشد. خداوند به هر یک از این زنان ثواب هزار شهید می دهد و برای هر کدام عبادت یک سال را می نویسد».(4)
در روایت داریم هر زنی که بر بداخلاقی شوهرش صبر کند، خداوند پاداش آسیه - دختر مزاحم- را به او می دهد.(5) همچنین مردی که بر بدخلقی زنش صبر کند و به حساب خدا بگذارد، به ازای هر روز و شبی که صبر کرده است، ثواب ایوب نبی به او داده می شود. البته زن بدخلق نیز باید بداند که گناه بداخلاقی او در هر شب و روز، به اندازه ی ریگ های ریگستان است.(6)
بنابراین می بینیم که صبر در ناملایمات و سختی ها، بستر رشد، تعالی و آمرزش گناهان است. با چنین بینشی هیچ گاه هیچ سختی و ناملایمتی، هر قدر هم که شدید باشد، ما را از پا در نمی آورد. اساساً راه سازندگی و صیقل خوردن روح همین سختی هاست. برای همین گفته اند: (البَلاءُ للِوَلاء)؛ یعنی بلا برای دوستان است.

ب: مشمول نظام «عوض الهی» شدن

نظام عوض الهی(7) به این معناست که خداوند بر خود واجب کرده است که در قیامت یا در دنیا عوض هر کمبود و رخداد ناخوشایندی را که بر بنده اش حادث می شود، به او بدهد. وجوب این امر به معنای استحقاق ما نیست؛ بلکه به معنای تفضّل و کَرَم اوست که هر یک از ما را شامل می شود. بر این اساس در روز قیامت، به میزانی که از عوض الهی بهره مند می شویم، از ثواب هایمان بهره مند نمی شویم. به تعبیر دیگر، بهره ای که از ثواب ها نصیبمان می شود، در هر مقایسه با آنچه که از عوض الهی بهره مند می شویم، مانند قطره ای است در مقابل دریا.
از یک مثال بسیار ساده و کوچک آغاز می کنیم: فرض کنید در حین عبور از یک کوچه، گربه ای ناگهان به تندی از جلوی پایتان عبور می کند و شما می ترسید. به یقین نظام فضا و قدر الهی می توانست به گونه ای برنامه ریزی شود که این گربه از جلوی پای شما رد نشود! حال این سؤال پیش می آید که چرا خداوندی که قادر بر همه کار است، مانع این اتفاق نشد؟ چرا حوادث طوری تربیت داده نشد که عبور گربه بعد از عبور شما از کوچه صورت بگیرد؟ بر اساس نظر شیعه، خداوند جبران و عوض این پیشامد را بر اساس کَرَم و تفضلی که بر بندگان دارد، بر خود واجب کرده است و در مقابل این واقعه ی ناخوشایند، آن قدر به شما پاداش می دهد که نه تنها جبران ترس شما بشود؛ بلکه از چنین پیشامدی راضی و خرسند نیز باشید.
در مثال بالا عبور شما از کوچه برای یک امر معمول و روزمره زندگی فرض شده بود؛ حال اگر در کاری قصد خیر داشته باشید و در این میان دچار خسارات و ناگواری هایی بشوید، به ثواب عمل شما اضافه می شود؛ یعنی کفّه ی ثواب و کفّه ی سختی ها با هم میزان می شوند. مثلاً فرض کنید عده ای به قصد یک عمل خیر به مسجد می روند. یکی با ماشین شخصی اش می رود؛ دیگری با اتوبوس و شخص دیگر پیاده. اینها به یک اندازه از ثواب بهره مند نمی شوند؛ بلکه به هر یک از اینها به اندازه ی زحمتی که برای رسیدن به مسجد کشیده است، پاداش داده می شود.
نظام عوض الهی آنقدر گسترده است که حتی فرد ظالم را نیز شامل می شود. یعنی ظالم ترین و جنایتکارترین شخص هم می تواند از خدا سؤال کند که چرا نظام تقدیر را به گونه ای رقم نزد تا او مرتکب ظلم جنایت نشود؟ بنابراین، حتی ظالم هم می تواند از خداوند طلبِ عوض کند و بر سر خوان کریمانه ی او بنشیند!
در روز قیامت در مقابل رخدادهای ناگوار، آنچنان عوضی به شما می دهند که نه تنها از خساراتی که دیده اید ناراحت نخواهید بود، بلکه آرزو خواهید کرد که ای کاش خسارات بیشتری دیده بودید. در نظر بگیرید که اگر شخصی در حین رانندگی خراشی بر خودروی شما می انداخت و بلافاصه به ازای این خراش کوچک، مبلغ بسیار زیادی پرداخت می کرد، آیا باز هم از این حادثه ی کوچک ناراحت می شدید؟ نه تنها ناراحت نمی شدید بلکه آرزو می کردید که ای کاش وی خودرویتان را از بین برد تا در عوض سند خانه اش را به شما بدهد!
با این نگرش، از چه چیز زندگی می توانیم گله مند باشیم؛ یا تحمل کدام یک از کمبودهای زندگی بر ما دشوار می شود؟ این نگرش، مصداق کامل و دقیق مثل معروفی است که می گویند: «چیزی که عوض دارد گله ندارد.» نقل است که روزی عده ای مهمان بر حضرت یونس (علیه السلام) وارد شدند. هر بار که حضرت به منظور پذیرایی به درون و بیرون خانه رفت و آمد می کرد، همسرش او را می آزرد و به او گستاخی می کردو حضرت همچنان ساکت بود. ایشان وقتی تعجب مهمانان را دید، به آنها گفت: تعجب نکنید من خود از خدا خواستم که مرا در آخرت عقوبت نکند ودر عوض، عذاب مرا در دنیا قرار دهد. خداوند نیز خواسته ام را اجابت کرد و گفت: عذاب تو دختر فلانی است. اگر می خواهی در دنیا عقوبت شوی، او را به همسری خود درآورد. من هم با او ازدواج کردم و اکنون بر بد اخلاقی او صبر می کنم.(8)
در روایت آمده است که درمقابل هر جراحت و آسیبی که می بینید، در قیامت به شما چیزی می دهند که شما آرزو خواهید کرد که ای کاش در دنیا تمام بدنتان را ریش ریش کرده بودند!(9) مثلاً چاقو دستتان را می برد؛ نه در هنگامه ی جهاد بلکه در حین انجام یک کار بسیار معمولی؛ مثل پوست کندن یک سیب. در این حالت حتماً از عوض الهی بهره مند می شوید. اما خدا می داند که چقدر برای شما خوب است وقتی سیبی را برای یک بچه ی یتیم پوست می کنید و دستتان می بُرد.
در کار خیر اگر مصیبت دیدیم، بدانیم که می خواهند به ما یک پاداش فوق العاده بدهند. البته باید مراقب باشیم که با نارضایتی ها و اعتراض کردن هایمان، این مسئله را خراب نکنیم. ما بسیاری از اوقات با به کار بردن عباراتی نظیر: «بیا کار خوب کن!»؛ «آمدیم ثواب کنیم کباب شدیم!» کار خیر خود را کم اجر و گاهی بی اجر می کنیم. همچنین در روایات داریم وقتی که شما دعا می کنید و استجابت نمی شود؛ به ازای آن چیزی به شما می دهند که آرزو می کنید که ای کاش هیچ یک از دعاهایتان در دنیا مستجاب نشده بود.(10)
اگر همسرمان دل به زندگی نمی دهد، اگر بی نظم است یا خلق بدی دارد، ملالی نیست «چیزی که عوض دارد گله ندارد»؛ این مَثَل باید همواره در مواجهه با سختی ها و ناملایمات، ترجیع بند کلاممان باشد تا از شدائد زندگی آزرده نشویم. البته اینها به معنای این نیست که دست روی دست بگذاریم و در رفع نواقص و معایب یکدیگر نکوشیم. ما زندگی تشکیل داده ایم که یکدیگر را تکمیل کنیم. اما اگر به هر دلیلی این امر آنچنان که دلخواه ما بود میسّر نشد، شایسته نیست که به حسرت نداشته هایمان اندوه بخوریم؟ اعتقاد به نظام عوض الهی، صبر را در نهاد ما پایدار می کند.

2- تعریف صبر

صبر یعنی چه؟ وقتی می گویند صبر کنید، یعنی چه کنید؟ مثلاً اگر در مواجهه با فوت پدر می گویند صبور باشید، آیا به این معناست که گریه نکنید؟ تشییع جنازه اش نروید؟ کمتر از او یاد کنید؟ یا فقدان او را فراموش کنید؟ قطعاً مراد هیچ یک از اینها نیست. معنای صبر، یعنی این که برخی کارها را انجام ندهیم. در حقیقت صبر در هر چیزی، معنای مربوط به خود را دارد. در جایی که قرآن می گوید: (یَا اَیَّهَا الَّذِینَ وَ اسْتَعِینُوا بِالصَّبْرِ وَ الصَّلاَةِ )(11) صبر به معنای روزه است؛ در اینجا یعنی در مقابل گرسنگی و تشنگی صبر کن؛ و نخور و نیاشام.
صبر، در معنای کلی، یعنی ترک برخی از کارها؛ در صبر قرار نیست کاری انجام بدهیم؛ بلکه قرار است کارهایی را انجام ندهیم. در روایات آمده است که هنگام صبر، باید سه کار انجام ندهی.(12)
اول آنکه: لایَکسُل؛ یعنی تنبلی نکن؛ بلکه برای حل مشکلت تلاش کن. برخی از ما بر این تصوریم که صبر یعنی اینکه دست روی دست بگذاریم و به انتظار بنشینیم تا مشکلمان حل شود. درحالی که برعکس؛ صبر یعنی اینکه اگر دچار مشکلی شدیم، تنبلی نکنیم و دست از تلاش برنداریم و به گونه ای عمل کنیم که برنامه ی روزمره ی زندگی مان به دلیل مشکلات دچار آشفتگی نشود؛ مثلاً جایز نیست که از درس، شغل و وظایفمان فاصله بگیریم.
دوم آنکه: لایضجُر؛ یعنی دلتنگی نکن. جایز نیست که به خاطر مشکلاتمان دلتنگی کنیم و عبوس و افسرده در گوشه ای بنشینیم. البته ایراد ندارد اشک بریزیم؛ اما دستور این است که دلتنگی نکن و صبر داشته باشد.
سوم آنکه: لایشکو؛ یعنی شکایت نکن؛ غر نزن؛ به خدا، و زمین و زمان اعتراض نکن. عباراتی از قبیل «این چه همسری بود که نصیب من شد»؛ «این چه شانسی بود که من داشتم»؛ «من چه خطایی انجام داده بودم که چنین سیاه بخت شدم». همه و همه بوی شکایت می دهند. این شکایت ها همگی مخالف صبر است و این چیزی است که از آن نهی شده ایم.
اگر دست از تلاش برنداشتیم، دلتنگی و شکوه هم نکردیم، آنگاه می بینیم که زمان مشکل را حل خواهد کرد.

صبر در روابط خانوادگی

یعنی به فکر انتقام نباش؛ تلافی نکن؛ به روی خودت نیاور؛ نگویید که با این کارها او جَری می شود؛ اصلاَ در ازدواج بحث از جری شدن نیست؛ بلکه باید گذشت کرد؛ به روی خود نیاورد و چشم پوشی کرد. البته به خاطر داشته باشید که نتیجه ی چنین رفتاری از سوی شما، الزاماً به نتیجه ی زود هنگام منجر نمی شود. نگویید که یکی دو بار امتحان کردم و همسرم جری تر شد؛ این نقد ماجراست؛ اما در دراز مدت، ثمره ی شیرین آن را خواهید دید. نهالی که می نشانید، دیر به بار می نشیند اما پر و شیرین به بار خواهد نشست.
«درواقع اگر خانم می بیند شوهرش دچار یک انحراف می شود، فرضاً در یک جریان غلطی می افتد، اول کسی که باید او را حفظ کند زن است و یا متقابلاً اولین کسی که باید زن را حفظ کند شوهر اوست. البته حفظ کردن با محبت و زبان خوش و منطق و برخورد مدبرانه و حکیمانه حاصل می شود؛ نه با بداخلاقی و قهر و این چیزها».(13)
البته باید مصادیقی که صبر بر آنها جایز است را بشناسیم و بعد نسبت به آنها صبور باشیم. اگر همسر فردی معتاد است، زمان مشکلش را حل نمی کند؛ بلکه زمان مسئله را حادّتر می کند. صبر در مقابل همسری که اهل فحشاء است، به معنی سکوت نیست؛ و یا در مورد همسری که شراب می خورد، زمان درمان مناسبی نیست. در این موارد باید به مشاوران مطمئن یا علماء با تجربه مراجعه کرد.
درواقع حیطه ی بحث ما مربوط به عدم توافق های اخلاقی و نقطه ضعف های عرفی است که عموماً هر فردی ممکن است به آن دچار باشد؛ مانند فردی که کم حرف است؛ تنبل است؛ زیاد غر می زند؛ رازدار نیست یا به آراستگی ظاهر خود توجهی ندارد. البته تحمّل اینها نیز در زندگی زناشویی سنگین و سخت است؛ ولی این مشکلات در سطحی نیستند که عرف و اجتماع به حادّ بودن آنها نظر دهند و یا جامعه آنها را به عنوان فسادهای بیّن و محکمه پسند تلقی کند.

3- آثار صبر

الف: حل مشکلات

یکی از آثار صبوری، حل مشکلات است. اما گذر زمان چگونه مشکلات را حل می کند؟
صبر از چند طریق مشکلات را حل می کند. اول آنکه صبر به آمادگی فرد کمک می کند. عدم آمادگی زوج به منظور تشکیل زندگی مشترک، می تواند بستر مناسبی برای بروز مشکلات و تنش های خانوادگی باشد. شخصی که آمادگی لازم را ندارد، با حفظ برخی از خصائص کودکی خود قدم به زندگی مشترک می گذارد؛ در حالی که هنوز به بلوغ عاطفی، شناختی و اجتماعی لازم برای پذیرش مسئولیت های یک زندگی مشترک نرسیده است، این شخص به نوزاد نارسی می ماند که قبل از کامل شدن دوران جنینی به دنیا می آید. اگر چه این کودک فقط چند روزی زودتر به دنیا آمده است، اما لازم است که هفته ها و گاه ماه ها تحت مراقبت های ویژه قرار بگیرد تا کاستی های چند روزه ی دوران جنینی او جبران شود.
چنانچه ذکر شد، بخش زیادی از تنش های خانواگی به دلیل آن است که فرد ابزار لازم برای انطباق با زندگی مشترک را ندارد و نمی تواند چگونه خود را با موقعیت تازه تطبیق دهد. چنین شخصی به زمان مناسبی نیاز دارد تا به رشد و کمال لازم خود برسد و البته در این میان صبر برای سپری شدن این زمان مناسب عامل بسیار توانمندی است.
دوم آنکه صبر به معالجه ی افراد کمک می کند. در برخی از موارد وقتی می گوییم صبر کنید، منظور این است که طرف مقابل ما عیب و بیماریی دارد که معالجه اش با تذکر انجام نمی شود. بیماری ها به اندازه ی شدت و میزان مزمن بودنشان، درمان های دراز مدتی را می طلبند و قطعاً این درمان ها به اصل اولیه ی صبر نیاز دارند. مثلاً شما به دلیل ابتلاء به بیماری خاصی به یک پزشک حاذق مراجعه می کنید و او پس از تشخیص می گوید که معالجه چندین سال طول خواهد کشید. این پزشک برنامه هایی دارد - از رژیم خاص غذایی گرفته تا خوردن داروهای گوناگون - که می یابد در طی زمان آن ها را به منظور معالجه ی شما اجرا کند. ضعف های اخلاقی نیز همین گونه اند. نوعاً اصل مهم در معالجه ی ضعف های اخلاقی، صبر است. اگر ما صبوری به خرج ندهیم، هیچ معالجه ای به نتیجه نمی رسد. بالاخره برای رسیدن به درمان مطلوب، باید زمانی سپری شود که اساساً تحمل چنین امری میسّر نخواهد بود الاّ با صبر.
سوم آنکه صبر به انطباق افراد کمک می کند. گاهی روحیّات ما در برخی موارد بر هم منطبق نیست؛ روحیاتی که به خودی خود می توانند معیوب نباشند ولی نهایتاً با هم سازگاری نیز نداشته باشند. صبر در اینجا کمک می کند که این روحیات تعدیل شوند و در نهایت در بستر زمان آرام آرام بر هم منطبق گردند.
چهارم آنکه صبر کمک می کند که ما نحوه ی برخورد مناسبی را در مقابله با ضعف اشخاص بیابیم. به تعبیر خودمانی تر، صبر به ما کمک می کند تا قِلِقِ شخص را پیدا کنیم و علی رغم وجود ضعف اخلاقی در وی، زندگیمان را جوری جلو ببریم که آن ضعف به زندگی ما آسیب نرساند. چه بسا ما شاهد ناهنجاری هایی از سوی یکی از افراد خانواده ی خود بوده ایم. مثلاً پدرمان زود عصبانی می شود، مادرمان از ضعف اعصاب رنج می برد یا برادرمان پرخاشگر است. علی رغم همه ی اینها باز می بینیم که فضای خانواده به گونه ای است که سایر اعضاء با این ناهنجاری ها کنار آمده اند. ممکن است برای کسی که برای اولین بار با چنین خانواده ای رو به رو می شود، این ضعف ها سنگین جلوه کند؛ ولی افراد این خانواده که به مرور زمان درباره ی یکدیگر به تجاربی رسیده اند، به راحتی موقعیتی را فراهم می آورند که این نقطه ضعف ها کمتر بروز کند و در میان خودشان سازگاری بیشتر صورت بگیرد. در حقیقت صبر زمینه ساز ظهور این توانایی ها درخانواده است.

ب: خیر کثیر

قرآن می فرماید: «(وَ عَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ هُوَ خَیْرٌ لَکُمْ )(14)؛ چه بسا چیزی را خوش ندارید و آن برای شما خوب است. و در جای دیگر می فرماید: (فَعَسَى أَنْ تَکْرَهُوا شَیْئاً وَ یَجْعَلَ اللَّهُ فِیهِ خَیْراً کَثِیراً )(15) چه بسا چیزی را خوش نمی دارید و خداوند در آن خیر فراوان قرار می دهد.
دقت کنید در آیه ی اول می گویدگاهی فکر می کنیدکه چیزی بد است اما برای شما خوب است؛ هر چند از آن احساس رضایت نداشته باشید. ولی در آیه ی دوم نمی گوید این چیز خوب است؛ بلکه می گوید شما درست تشخیص داده اید؛ این چیز بد است؛ اما در آن چیز بدی که شما نگرانش هستید، خیر کثیر قرار داده ایم. در اینجا آیه با قید «عسی» یعنی «چه بسا» آمده است؛ به این معنا که این خیر کثیر به هر نحوی شامل حال شما نمی شود؛ بلکه به نحو مشروط به شما تعلق می گیرد یکی از شرایط آن می تواند «صبر» باشد.
در حکایتی آمده است که شخص خسیسی شدیداً از پیاز بدش می آمد. این شخص مرتکب جرمی شد. چون می دانستند که او از پیاز بدش می آید، او را به خوردن پیاز محکوم کردند؛ اما او از خوردن پیاز امتناع کرد. پس از او خواستند که صد درهم بپردازد. خسیس از پرداخت آن پول هم امتناع کرد. نهایتاً او را به صد ضربه شلاّق محکوم کردند و وی نیز پذیرفت. این شخص در حالی که آخرین ضربات شلاق را می خورد، تحمّلش طاق شد و فریاد زد که شلّاق نزنید؛ پیاز را می خورم. بعد از خوردن بیش از نیمی از پیاز دیگر تاب نیاورد و دست در جیب کرد و صد درهم را پرداخت.
وضعیت خیلی از ما مصداق این داستان است؛ یعنی هم مجبور به تحمّل مشکل می شویم و هم خسارت های بعدی آن را می پردازیم؛ هم دنیا مان را می دهیم و هم اجر اخروی مان را. در صورتی که اگر در برابر مشکلات صبر می کردیم، خسارت های بعدی را نمی پرداختیم و از اجر اخروی نیز بهره مند می شدیم.
امام علی (علیه السلام) می فرماید: «اگر صبر کنی مقدرات الهی بر تو جاری می شود و تو مأجور خواهی بود و اگر بی تابی کنی باز هم مقدرات خداوند بر تو جاری می شود ولی گناهکار خواهی بود.»(16) صبر از آن گل واژه های شیرینی است که می تواند معادله ی زندگی هر یک از ما را عوض کند و با به دست دادن یک منظر تازه، نگرش ما را نسبت به زندگی و مشکلات آن تغییر دهد. وقتی نگرش ما به مشکلات تغییر کند، در پی آن زندگی ما نیز تغییر خواهد کرد.

ج: رسیدن به مقامات معنوی

نقل است که یکی از شاگردان آیت الله حاج سید علی قاضی طباطبایی، به نام سید هاشم حداد (نعل بند)(17) با مادر زن خود در یک خانه زندگی می کرد. این زن بسیار بد خلق و تند مزاج بود و همواره سید هاشم را آزار می داد. روزی سیدهاشم وارد خانه می شود و در پی پیشامدی مادر زن او شروع به فحّاشی و داد و بیداد می کند. سیّد هاشم که شخص آبرومندی بود، تصمیم به خروج از خانه می گیرد تا بیش از این اسباب آبروریزی او فراهم نشود. مادر زن نیز او را رها نمی کند و به خارج از خانه و حتی کوچه و خیابان در پی سیّد هاشم می دود و همچنان به فریاد زدن ها و فحّاشی هایش ادامه می دهد. سیّد هاشم وقتی می بیند این زن از فحّاشی و تعقیب او دست بر نمی دارد، به ناچار دست بر گوشش می گذارد تا بیش از این هتّاکی های او را نشنود. در این حال یکباره متوجّه می شود که روحش به پرواز درآمد و بالای سرش قرار گرفت؛ به طوری که می توانست خودش را از بالا ببیند. در این لحظه متوجه می شود که به مقام تجرد روح رسیده است؛ و آنچنان این امر بر او شیرین و گوارا می آید، که شروع به تشکر از مادر زن خود می کند.(18)
توجه داشته باشید که در این میان تغییر پسندیده ای در خلقیات و رفتار این زن صورت نگرفت و همچنان تند خو و بد خلق باقی ماند؛ اما جناب حداد در مقابل تحمل این تند خویی ها، به مقام معنوی بلندی دست یافت.
معروف است که همسر سقراط حکیم، بسیار بد خلق و بد زبان بود؛ اما سقراط همواره بر اخلاق زشت وی صبوری می کرد. روزی زنش در حضور جمع اهانت زیادی به او می کند و سقراط همچنان ساکت می ماند تا این که زن عصبانی می شود و آب چرک لباس ها را بر سر و صورت او می پاشد. حاضرین به سکوت وی در مقابل این رفتار زن اعتراض می کنند؛ اما سقراط در مقابل این اعتراض پاسخ می دهد: اثر غریدن، رعد، و اثر جهیدن، برق؛ و آخرش آمدن برف و باران است.
مخلص کلام آنکه: در عوض صبری که در مقابل نقطه ضعف ها و گاه خصلت های آزار دهنده ی همسر خود می کنیم، کمالاتی به دست می آوریم که ممکن است به هیچ طریق دیگر قادر به کسب آنها نباشیم و این مهم ترین خیر کثیر است که نصیب ما می شود. دراین باره حضرت علی (علیه السلام) نیز می فرماید: «با صبر می توان به مقامات بالا رسید.»(19)
چنانچه انسان با این دید به مشکلات و ناگواری ها بنگرد، دیگر هیچ چیز او را از پای درنخواهد آورد؛ زیرا باور دارد که هر رخداد ناگواری در زندگی، می تواند کفاره گناهان و یا فرصتی برای رسیدن به مقامات معنوی باشد. چنانچه در روایات آمده است که اگر مؤمن یک شب تب کند، هفتاد سال آتش جهنم بر او سرد می شود.(20) چه بشارتی بالاتر از این که تبی یک شبه، رهایی هفتاد ساله از عذاب را باعث می شود!
با صبر و بردباری می توان به عنایات خداوند رسید زیرا در کتابش می فرماید:
بشارت:( بَشِّرِ الصَّابِرِینَ‌ )(21)
محبت: (وَ اللَّهُ یُحِبُّ الصَّابِرِینَ‌ )(22)
نصرت: (إِنَّ اللَّهَ مَعَ الصَّابِرِینَ‌ )(23)
بهشت: (أُولئِکَ یُجْزَوْنَ الْغُرْفَةَ بِمَا صَبَرُوا)(24)
پاداش بی حساب: (إِنَّمَا یُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَیْرِ حِسَابٍ)(25)

سر دلبران در کلام دیگران

- درست به همان شکل که برای موفقیت در کارهای تجاری و بازرگانی به تلاش زیاد، اتمام و استفاده از شیوه های مختلف احتیاج است، روابط زناشویی نیز به صبر و شکیبایی، مداومت و شرح وظایف باز نوشته ای احتیاج دارد که ریشه در مهارت های پیشرفته ی ارتباطی دارد.(26)
- در روابط همسری و هنگام بروز اختلاف، صبر و حوصله از بهترین راههای جلوگیری از جدال و تشنج است. گرچه برای آنان که تجربه و عادت ندارند کار آسانی نیست ولی به هر حال بهای نعمت و آرامش را باید پرداخت. این نیرو انسان را برای پرواز در آسمان معرفت، حتی وصول به حق یاری می بخشد و در خواباندن آتش فتنه در خانواده هم اثر بسزایی دارد.(27)

احادیث

- پیامبر (صلی الله علیه و آله) همانا در بهشت درجه ای است که فقط پیشوای عادل به آن می رسد و خویشاوندی که صله رحم می کند و مردی که به هر علتی بر خانواده اش صبر می کند.(28)
- امام جواد (علیه السلام): صبر در برابر مصیبت، مصیبتی است برای کسی که از گرفتاری مصیبت زده شاد می شود.(29)
- امام علی (علیه السلام): اگر همچون بزرگواران صبر کنی (چه بهتر) و گرنه همچون ستوران (رنج را) فراموش خواهی کرد.(30)
- امام علی (علیه السلام): صبر آن است که مرد، گرفتاری و مصیبتی را که او می رسد تحمل کند و خشم خود را فروخورد. (31)
- امام علی(علیه السلام): ریشه صبر یقین به راستین به خداست.(32)
- صبر دو نوع است؛ صبر در برابر آنچه ناخوشایند توست و صبر و خویشتن داری از آنچه دوست داری.(33)
- اگر صبر کنی مقدرات الهی بر تو جاری می شود و مأجور خدا می شوی و اگر بی تابی کنی باز هم مقدرات خداوند بر تو جاری می شود ولی گناهکار خواهد بود.(34)

پی نوشت ها :

1- مسکن الفؤاد، ص 47؛ «انکم لاتدرکون ما تحبون الا یصبرکم علی ما تکرهون».
2- علق /6 و 7؛ «کَلاَّ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَیَطْغَى‌ أَنْ رَآهُ اسْتَغْنَى‌».
3- خانواده ای را می شناختم در زمان کوتاهی به ثروت و مکنت زیادی رسیدند. اما در مقابل به دست آوردن این ثروت، ایمان و اعتقادشان رو به ضعف می رفت؛ تا اینکه به یک باره مرد خانواده ورشکست شد. شبی بعد از اتمام مهمانی، برادران این آقا که همیشه غبطه ی ثروت و مکنت او را می خوردند، بی توجه به وضع و حال او که وسیله ی نقلیه ای برای رفتن به منزل نداشت، سوار ماشین شان شدند و رفتند. کسی که شاهد چنین برخوردی بود و آن خانواده را به منزلشان رساند، از همسر این آقا نقل می کرد؛ الحمدلله حالا که ثروتمان را گرفته اند به مسجدمان می رسیم. چند وقت بود که مسجد و عبادت از یادمان رفته بود.»
4- ارشاد القلوب، ص 175؛ «ثلاث من النساء یرفع الله عنهن عذاب القبر و یکون محشرهن مع فاطمه بنت محمد امراه صبرت علی غیره زوجها و امراه صبرت علی سوء خلق زوجها و امراه وهبت صداقها لزوجها یعطی الله تعالی لکل واحده منهن ثواب الف شهید و یکتب لکل واحد منهن عباده سنه».
5- مکارم الاخلاق، ج 1، ص 462؛ «من صبر علی سوء خلق زوجها اعطاها مثل ثواب آسیه بنت مزاحم».
6- ثواب الاعمال، ص 339؛ «من صبر علی سوء خلق امراته واحتسبه اعطاه الله تعالی بکل یوم و لیله یصبر علیها من الثواب ما اعطی ایوب (علیه السلام) علی بلائه و کان علیها من الوزر فی کل یوم و لیله مثل رمل عالج».
7- یکی از آراء و عقاید شیعه است که خواجه نصیرالدین طوسی در کتاب تجرید العقاید به تفصیل به آن پرداخته و علامه حلی نیز در کتاب شرح تجریدالعقائد آن را شرح کرده است.
8- احیاء علوم الدین، ج 2، ص 51.
9- المؤمن، ص 15؛ «لو یعلم المومن ما اله فی المصائب من الاجر لتمنی ان یقرض بالمقاریض».
10- الکافی، ج 2، ص 475؛ «ان المومن لیدعوالله عز وجل فی حاجته فیقول الله عز و جل اخرو اجابته شوقا الی صوته و دعائه فاذا کان یوم القیامة یقول الله عز وجل عبدی دعوتنی فاخرت اجابتک و ثوابک کذا و کذا و دعوتنی فی کذا و کذا فاخرت اجابتک و ثوابک کذا و کذا قال فیتمنی المومن انه لم یستحب له دعوة فی الدنیا ممایری من حسن ثواب».
11- بقره/ 45.
12- علل الشرائع، ج 1، ص 498؛ «علی (علیه السلام) عن رسول الله (صلی الله علیه و آله): علامه الصابر فی ثلاث اولها ان لایکسل و الثانیة ان لا یضجر، و الثالثة ان لا یشکو من ربه تعالی لانه اذا کسل فقد ضیع الحق و اذا ضجر لم یؤد الشکر و اذا شکا من ربه عز و جل فقد عصاه».
13- مطلع عشق (توصیه های آیت الله خامنه ای در مراسم عقد خطاب به زوج های جوان)، ص 61.
14- بقره/216.
15- نساء/ 19.
16- بحارالانوار، ج 68، ص92؛ «انک ان صبرت جرت علیک المقادیر و انت ماجور وان جرت علیک المقادیر و انت مازور».
17- ایشان کسی بودند که شخصیت های عظیمی همچون شهید مطهری، لحظه شماری می کردند تا برای دقایقی محضرشان را درک کنند. بزرگانی مثل حاج آقا مصطفی خمینی فرزند امام (قدس سره) که خودشان نیز اهل دل و معنا بودند، به منزل جناب حداد می رفتند تا لحظاتی ایشان را ملاقات کنند. مقام معظم رهبری نیز باایشان مراوده داشتند.
18- برگرفته از روح مجرد، (علامه تهرانی)، صص 174- 176.
19- غررالحکم، ص283؛ «بالصبر تدرک معالی الامور».
20- مستدرک الوسایل، ج 2، ص 65؛ «حمی یوم کفاره ستین سنه اذا قبل بقبولها قیل و ما قبولها قال ان یحمدالله و یشکره و یشکو الیه و لا یشکوه و اذا سئل عن خبره قال خیرا».
21- بقره/ 155.
22- آل عمران/ 146.
23- بقره/ 153.
24- فرقان/ 75.
25- زمر/ 10.
26- سودای عشق، ( جان گری)، ص 92.
27- آیینه ازدواج و روابط همسران، (سید ضیاء الدین صدری)، صص 297- 298.
28- الخصال، ص 93؛ «ان فی الجنه درجه لاینالها الا امام عادل او ذو رحم وصول او ذوعیال صبور».
29- بحارالانوار، ج 75، ص 81؛ «الصبر علی المصیبه مصیبه علی الشامت بها».
30- غررالحکم، ص 281؛ «الصبر ان یحتمل الرجل ما ینوبه و یکظم ما یغضبه».
31- نهج البلاغه، حکمت 414؛ «ان صبرت صبر الاکارم و الا سلوت سلو البهائم».
32- غررالحکم، ص 281؛ «اصل الصبر حسن الیقین بالله».
33- نهج البلاغه، حکمت 55؛ «الصَّبرُ صَبرانِ؛ صَبرُ عَلی ما تَکرَهُ و صَبرُ عَما یُحِبُّ».
34- جامع الاخبار؛ «امام علی (علیه السلام): إنَّکَ اِنَّ صَبَرتَ جَرَت عَلَیکَ المَقادیرُ وَ اَنتَ مَأجُورً وَ اِنَّ جَزَعتَ جَرَت عَلَیکَ المَقادیرَ اَنتَ مَأزُورُ».

منبع مقاله : 
بانکی پورفرد، امیرحسین، (1391)، سّر دلبران (عوامل آرامش بخش و نشاط آفرین در خانواده)، اصفهان: حدیث راه عشق، چاپ ششم



 
تعداد بازدید از این مطلب: 90
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صداقت درزندگی

«صداقت» یکی از صفاتی است که باید در تمامی مراحل زندگی یک فرد رعایت شود. در یک تعریف ساده، صداقت نمایان کردن بی کم و کاست آن چیزهائی است که در ما وجود دارد. صداقت، فقط گفتن یک جمله ی راست نیست؛ بلکه تطابق فعل و گفتار فرد با آن چیزی است که در گذشته بوده است، در حال هست و در آینده خواهد بود.
مراقب باشیم که ذرّه ای از صداقت کم نگذاریم. یکی از عناصر محبوبیّت، صداقت است. غالباً مردم با شخصی که صادق است و دوز و کلکی در کارش نیست، به راحتی همراه و همدل می شوند و انتظارشان را از او، به حداقل می رسانند.
برخی زرنگی را در عدم صداقت می دانند؛ درحالی که همان طور که خواهیم گفت اوج موفّقیِت در صداقت است. حضرت امام خمینی (قدس سره) با صداقتی که داشتند، سیاستی به کار می بردند که تمام معادلات سیاسی بیگانگان را برهم می ریخت.
برای دشمنان باور کردنی نبود که ایشان منظور و هدفشان همان است که با سادگی و صراحت بر زبان می آورند. از نظر آنان سیاستمدار کسی است که چیزی ادعا کند و چیز دیگری مورد نظرش باشد و همین پیش فرض، آنها را در مقابل سیاست امام، مستأصل و گمراه می کرد.
سیاستی که حضرت امام (قدس سره) به جهان آموختند، سیاستی برخاسته از صداقت بود. این نوع از سیاست، بسیار بُرنده تر و کارآمدتر از سیاستی است که بر دروغ و فریب بنا شده باشد. با آشکار شدن اولین دروغ یک مسئول، تمام سخنانی که گفته است و حتی در آینده خواهد گفت، در فضای سلب اعتماد اذهان، بی رنگ می شود. اما وقتی صداقت امام را می دیدیم، با دلگرمی بر این صداقت و با خیالی آسوده، بر راستی و درستی او تکیه می زدیم. طبعاً خداوند نیز به دلیل صداقت بنده ی صالح خود، موانع را برطرف و حرف هایش را محقق می سازد.
اگر می گوییم حضرت امام جعفر (علیه السلام)، صادق بود، تنها به این معنا نیست که ایشان راست می گفت؛ همه ی علما و مراجع تقلید راستگو هستند که اگر نبودند، امکان تقلید از ایشان وجود نداشت. صداقت امام از صداقت در گفتار بالاتر می رود. ایشان همان کاری را که می خواستند انجام دهند، اظهار می کردند و همان که بودند به نمایش می گذاشتند؛ نه بزرگ تر و نه کوچک تر. واقعیت را آن گونه که بود بیان می کردند؛ نه آن گونه که احساساتشان می گفت. امام در شورانگیزترین شرایط نیز صداقت را رعایت می کردند. در حالی که انسان ها در هنگام شور، از صداقت دور می شوند و حالت شاعرانه به خود می گیرند. شاعر دروغگو نیست؛ ولی صادق هم نیست. عواطف شاعریِ شاعر و اقتضائات شعری اش به او اجازه می دهد که بیشتر در فضای تخیّلی سیر کند تا فضای تعقّلی. صادق کسی است که در حالت های شور و ابتهاج هم صداقت خود را حفظ کند. با صداقت، ابهامات کنار می روند.
اساساً بسیاری از مشکلات زندگی، مربوط به ابهامات و برداشت های غلطی است که باقی می ماند. انسان صادق برداشت نادرست طرف مقابل را درباره ی خود اصلاح می کند. نزد خود نمی گوید: «من چنین ادعایی نداشته ام، اما حالا که این شخص خودش به این نتیجه رسیده است، پس کاری به کار او نداشته باشم.»
امام صادق (علیه السلام) فرمودند: «فریب نماز و روزه مردم را نخورید زیرا آدمی گاه چنان به نماز و روزه خو می کند که اگر آن ها را ترک گوید احساس ترس می کند؛ بلکه آنها را به راستگویی و امانتداری بیازمایید.»(1)
فرد صادق از ارادت غلط دیگران نسبت به خود، ناخشنود می شود و با بیان صریح، تلقّی و برداشتی را که لایق آن نیست، اصلاح می کند. اگر آدم هایی که جامعه به غلط به آنها رو می آورد و از آنها برداشت های افسانه ای می کند، فریاد بزنند: «مردم! به مقدّسات قسم، من آنی که شما فکر می کنید نیستم؛ مراقب باشید که اشتباه نکنید». دنیا گلستان می شود و هر امری به اهلش سپرده می شود.
یک سخنران صادق کسی است که اجازه ندهد که درنتیجه ی برخی سخنانش، حضّار مقامات فوق العاده ای برای او قائل شوند. او به خود نمی گوید: «چه کار به برداشت اینها داری؛ بگذار که این آدم ها با خیالات خود خوش باشند. آنان که از من چیزی نپرسیده اند».
نمونه هایی که برشمردیم مصداق صداقت است. در این حالت دیگر افراد دچار کج فهمی و سوء برداشت نمی شوند؛ چرا که دیگر جایی برای ابهام باقی نمی ماند. در بسیاری از مراجعات، زن و یا شوهر مدعی هستند که اگر «بله» گفته اند به این دلیل بوده است که فکر می کردند طرف مقابلشان چنین و چنان است. قطعاً چه شخصی که تنها بر اساس برداشت ذهنی خود دست به انتخاب زده است و چه شخصی که برداشت های ذهنی طرف مقابل از خودش را اصلاح نکرده است، هر دو اشتباه فاحشی را مرتکب شده اند.
از مصادیق صداقت ابهام زدایی از آنچه که درباره ی ما اندیشیده می شود، است. البته گاهی این ابهام زدایی از سوی ما به طریقی انجام می شود که ابهامات را در ذهن فرد مقابل بیشتر می کند. وقتی با حالتی متواضعانه می گوییم: «اختیار دارید؛ من این جورها هم که فکر می کنید، نیستم.» در واقع داریم نعل وارو می زونیم. یعنی هم خود را فریب می دهیم که حقیقت را گفته ایم و هم با تواضع ظاهری خود، نزد دیگران خود را محبوب تر می کنیم. با چنین رفتاری باز هم از صداقت فاصله ی زیادی می گیریم. بهتر این است که با بیان جزئیات، مصادیق و مثال های گوناگون، برداشت فردی را که درباره ی ما به خطا می رود، اصلاح کنیم.

1- ترس، عمده ترین عامل دروغگویی

بر اساس بررسی هایی که انجام شده، عمده ترین عامل دروغگویی در خانواده، «ترس» معرفی شده است. زن از ترس شوهرش دروغ می گوید؛ مرد از بیم همسرش؛ و فرزند از ترس والدینش. در حقیقت این رفتار ماست که به اطرافیان آموزش می دهد که دروغ بگویند.
«مثلاً وقتی به بچه می گوییم: این اسباب بازی را چه کسی خراب کرد؟ و بچه می گوید من، واکنش ما به دو صورت است: یا تنبیه بچه؛ و یا ناراحت شدن و گفتن جملاتی مثل مرا عصبانی کردی. لذا بچه می آموزد که بیان حقیقت یا به خودش ضرر می رساند یا به والدینش. همسران نیز همین گونه اند؛ وقتی همسری دروغ می گوید، یا به این علت است که نمی خواهد طرف مقابل اذیت شود یا دوست ندارد خودش به دردسر بیفتد.»(2)
بنابراین ما باید فضای ترس را به حداقل برسانیم و همیشه نسبت به اشتباهات دیگران به گونه ای برخورد کنیم که آنها مجبور به دروغگویی نشوند؛ البته خود فرد هم باید بداند دروغ وسیله ی نجات او نیست. فرد دروغگو بالاخره در مرتبه ی دوم یا سوم و گاهی در همان مرتبه ی اوّل رسوا می شود و باید تا مدت ها خفت و شرمندگی این عمل زشت را تحمل کند و در صورت ادامه این رفتار اعتماد دیگران را نیز از دست خواهد داد. هنگامی که فضای اعتماد از بین می رود، نه تنها دروغ که صدق نیز کارآیی خود را از دست می دهد. یعنی اگر به واقع برای فرد، مشکلی هم پیش بیاید، ادعای او در نزد دیگران، هم ردیف دروغ هایش می شود. اگر همه ی ما به خوبی داستان چوپان دروغگو را به یاد داریم، به علت کثرت مصداق هایی است که در زندگی با آن مواجه بوده ایم.
اگر زن احساس کرد شوهرش به او دروغ می گوید یا مرد احساس کرد که زنش به او دروغ می گوید و هر کدام احساس کردند دیگری در اظهار محبت صادق نیست، این دیگر پایه های محبت را سست خواهد نمود. اگر می خواهید محبت باقی بماند، اعتماد را حفظ کنید و اگر می خواهید زندگی پایدار بماند، باید محبت را نگه دارید.(3)
ما باید فضای خانواده را به گونه ای هدایت کنیم که افراد خانواده، نجات خود را در گرو صداقت در گفتار و رفتار خویش بدانند و این امر زمانی محقق می شود که رفتار و گفتار ما برای خانواده امنیت خاطر لازم را فراهم کند؛ یعنی آنها باور کنند که دانستن حقیقت باعث خشنودی ما می شود. اگر در خانواده، صداقت در گفتار و رفتار از دست برود، تمام راه های تقویت و تحکیم خانواده نیز از دست می رود. در چنین فضایی زنی را در نظر بگیرید که می خواهد محبّت خود را به همسرش ابراز کند؛ مثلاً منزل را حسابی مرتّب می کند، غذای خوشمزه ای می پزد. و با روی باز به استقبال شوهر می شود. در مواجهه با چنین صحنه ای، ممکن است مرد بگوید: چه نقشه ای کشیده ای یا چه خواسته ای داری که این چنین به سر و وضع خانه و خودت رسیده ای؟! در چنین شرایطی شوهر این گونه رفتارها را کمتر به پای محبّت و علاقه ی همسرش می گذارد؛ چرا که صداقت در این خانواده کم رنگ شده است. در روایت آمده است: النِجَاهُ فِی الصَّدق.(4) اعتقاد عمیق و باور قلبی به این روایت، راستی و صدق را در وجود ما مستقر می کند. کسی که این روایت نصب العین اوست، تنها راه برون رفت از مخمصه و شرایط سخت را در راستگویی و راست کرداری جستجو می کند و ترس از عواقب راستگویی خود نیز نخواهد داشت.

2- چشم پوشی از دروغ افراد، در فضای خانواده

از سوی دیگر باید دقت کنیم که چنانچه شاهد دروغ یکی از افراد خانواده بودیم، جایز به برملا کردن آن و متّهم کردن فرد به دروغگویی نیستیم. باید مراقب باشیم که تصریح بر دروغگویی همسر و یا فرزند خود نداشته باشیم؛ تا با این عمل، او را در چاه دروغ حبس نکنیم. بلکه به عکس باید خطای او را بپوشانیم و پیوسته وانمود کنیم که دروغی گفته نشده است. اگر همسر شما در پی اتّفاقی، چیزی گفت که خیلی ها آن را تکذیب کردند و شما از او دفاع کردید و به او اطمینان دادید که هرگز او را دروغگو نمی دانید. با این رفتار خود، او را به قلعه ی صدقی راهبری می کنید که دیگر حاضر به خروج از آن نمی شود.
در روایت آمده است که اگر چهل نفر شهادت بدهند که فلانی، فلان کار را کرده و یا فلان منظور را داشته است و شخص متّهم آن را تکذیب کند، باید بدون اعتنا به ادعای آن چهل نفر، سخن خود شخص ملاک ما باشد. توجّه کنید، در روایت گفته نشده است که شخص بابد قسم بخورد تا سخن او را بپذیرید؛ بلکه همین که خود او بگوید که چنین چیزی و یا چنین منظوری در میان نبوده است برای شما کفایت می کند. مثلاً چنانچه چند نفر به شما بگویند که خواهر همسرتان نسبت به شما چنین توهینی کرد یا چنین برخوردی کرد، بعد او بگوید که منظور من چنین و چنان نبود؛ طبق روایت باید حرف این شخص برای شما حجت باشد نه حرف دیگران.

3- سخن راست و بجا

نکته ی ظریفی که باید دقت شود آن است که دروغ گفتن جایز نیست؛ اما هر راستی هم شایسته ی گفتن نیست چه بسا سخنان راستی که منشأ کدورت ها و دشمنی ها شده است! مثلاً شما به خانه ی مادرتان می روید و برادرتان درباره ی همسر شما سخنی می گوید که اگر همسرتان مطّلع شود، از او می رنجد. قطعاً گفتن این سخن به مصلحت شما، همسر و برادرتان نیست؛ پس می بینیم که هر راستی گفتنی نیست.
«به قول یکی از روانشناسان چیزی که غالباً به خطا باز می شود، دهان است. چرا فراموش می کنیم که برای حرف زدن هیچ وقت دیر نیست؛ اما حرفی که زده شد، برای برگرداندن آن حتی بعد از یک لمحه (چشم به هم زدن)، خیلی دیر است.» (5)
حضرت علی (علیه السلام) در این خصوص معیاری به دست ما می دهند. ایشان در وصف متّقین می فرمایند: (مَنطِقِهُمُ الصَّوَاب)(6)؛ یعنی گفتار متّقین درست و صواب است. سخن درست و صواب دو ویژگی دارد: اول آنکه حق است و دوم آنکه بجا است. اگر کلامی حقیقت داشت ولی در جای خود گفته نشد، سخن ناصواب است و ممکن است منشأ دشمنی، اختلاف، کدورت، پریشان خاطری، سوء ظن، ناامیدی و... شود. باید دقت داشته باشیم که «هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.»
البته باید توجه داشت که گاهی لاپوشانی و کتمان کردن بعضی مسائل و یا ابراز نکردن احساسات نیز خطاست بارها اتفاق افتاده که ما به دلیل احساس خاصی ناراحت هستیم اما وقتی همسرمان و یا اطرافیان از ما می پرسند چه شده؟ می گوییم چیزی نشده! درحالی که می توانیم بگوییم فعلاً نمی توانم در این مورد با شما صحبت کنم. این عمل از یک سو به روابط همسران آسیب می زند و از سوی دیگر باعث بروز بیماری های جسمی و روانی می شود؛ به طوری که دانشمندان در تحقیقی کشف کردند که بیشتر بیماران سرطانی، افرادی هستند که تمایل به پنهان کردن رنجش خود دارند.(7)

4- دروغ مصلحتی یا دروغ منفعتی!

برخی دروغ ها به عنوان دروغ های مصلحتی گفته می شوند؛ در حالی که بسیاری از دروغ ها، دروغ منفعتی هستند که لباس تنگ مصلحت پوشیده اند. اغلب دروغ هایی که برایشان جواز صادر می کنیم، دروغ منفعتی است که معمولاً در اذهان عامه با دروغ مصلحتی اشتباه می شود. مثلاً سر کلاس دیر حاضر می شویم؛ و هزار و یک بهانه و دلیل در نزد خود ردیف می کنیم که مثلاً حرمت آبروی مؤمن از حرمت خانه ی خدا بالاتر است! در نتیجه با خیالی آسوده برای موجه کردن تأخیر خود دروغی سر هم می کنیم که آبرویمان نرود.
این دروغ های منعفتی در عالم سیاست نیز زیاد به کار می روند. بعضی ها سیاست را در عدم صداقت می دانند و علی رغم پایبندی به دین - بر اساس تعریفی که از سیاست دارند - دروغ می گویند و آن را به پای سیاست می گذارند! غافل از این که این دروغ، دروغ منفعتی است نه مصلحتی!
امام صادق (علیه السلام)، تنها در دو مورد خاص، دروغ مصلحتی را جایز می دانند: اول به خاطر حفظ جان مسلمان و دوم برای اصلاح ذات البین(8)؛ مثلاً چنانچه میان زن و شوهری فاصله ای ایجاد شده است که از هیچ راه دیگر نمی توان این دو را به هم نزدیک کرد، می توانیم با نقل سخنان محبت آمیز و خوشایند - اگر چه این سخنان هرگز گفته نشده باشند- از سوی هر یک به دیگری، این دو را به هم نزدیک کنیم.

5- وفای به عهد و پیمان

انسان باید در عمل به وعده های خود صادق باشد. به تعبیر حضرت امام علی (علیه السلام) بالاترین صداقت وفای به پیمان هاست.(9) انسان های بزرگ دیر وعده می دهند امّا زود عمل می کنند.
خلف وعده و دروغ هایی که برای موجه ساختن آنها گفته می شود، فضای اعتماد و امنیت خانواد را بر هم می زند و این امر تهدیدی بزرگ برای مهم ترین هدف تشکیل خانواده؛ یعنی دستیابی به آرامش است. «وفای به عهد برای انسان مؤمن گنجی خیره کننده و فرح بخش است و می دانیم لازمه رسیدن به گنج تحمل رنج است.»(10)
یکی از انتظاراتی که همسران از یکدیگر دارند این است که زن از شوهر می خواهد که به وعده های پیش از ازدواج خود عمل کند و مرد از زن می خواهد که خواسته های او را برآورده کند و شرایط و محدودیت های او را که قبلاً گفته بود، در نظر بگیرد.
وفای به عهد در بحث ازدواج، هم شامل شروط و عهده هایی است که در جلسه ی خواستگاری مطرح می شود و هم شامل وعده هایی است که بعد از ازدواج میان زن و مرد گذاشته می شود.
از نظر پیامبر هر کس با خدا و رسولش و همچنین سایر مردم عهد و پیمانی می بندد و یا شرطی می گذارد - در صورتی که با این پیمان حلال خدا را حرام و یا حرام او را حلال نکند- باید به تعهدات خود وفا کند و در بعضی موارد طبق نظر فقها خلف وعده اقسامی دارد که بعضی حرام و از گناهان کبیره است بعضی از آن ها هر چند از لحاظ اخلاقی کار خلافی است، اما گناه کبیره نیست. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر که به خدا و روز قیامت ایمان دارد باید هر گاه وعده دهد به آن وفا کند.(11) امام سجاد (علیه السلام) تمام شرایع و دستورات دین را در سه چیز می دانستند: گفتار حق، حکم به عدالت و وفای به عهد.(12)
حضرت علی (علیه السلام) خطاب به کسانی که خلف وعده و پیمان شکنی را زیرکی می دانستند، گفتند: ای مردم اگر نبود که خیانت و پیمان شکنی نارواست، هر آینه من زیرک ترین مردم بودم. بدانید که هر گونه عهد شکنی گناه است و هر گناهی نوعی کفر. بدانید که پیمان شکنی و گناه و خیانت در آتش است.(13) اگر عمل به وعده هایی که به دیگران می دهیم این چنین اهمیت دارد، به یقین عمل به تعهداتی که به نیمه وجود خود (همسر) و فرزندان می دهیم بسیار پر اهمیت تر است. در روایت آمده است که: «چهار خصلت است که در هر کس وجود داشته باشد ایمانش کامل است، گناهانش پاک می شود و پروردگارش را در حالی دیدار می کند که از او راضی است: کسی که به تعهدات خود در برابر مردم وفا کند؛ زبانش با مردم راست باشد؛ از هر زشتی در حضور خدا و مردم شرم کند و با خانواده اش اخلاق خوش داشته باشد.»(14)
چنین شروطی در زندگی بزرگان دین نیز وجود دارد. نقل است که حضرت علی (علیه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها) بعد از ازدواج برای تقسیم کارها نزد پیامبر خدا رفتند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند که کارهای داخل خانه را فاطمه انجام دهد و کارهای بیرون از خانه را علی.(15) طبق فرموده امام باقر (علیه السلام) از آن به بعد فاطمه کارهای خانه، پخت و پزِ نان و جارو کردن اتاق را ضمانت کرد و علی (علیه السلام) کارهای بیرون از خانه؛ مانند حمل هیزم و آوردن مواد خوراکی را به عهده گرفت.(16) حضرت زینب (سلام الله علیها) نیز قبل از ازدواج با همسرش عبدالله بن جعفر شرط کرد که در تمام سفرها همراه برادرش امام حسین (علیه السلام) باشد؛ او نیز پذیرفت و به عهد خود وفا نمود.

سر دلبران در کلام دیگران

- عزت نفس از صادق بودنِ با خود سرچشمه می گیرد؛ از داشتن احساس خوب در مورد شخصیتی که دارید. از آنجا سرچشمه می گیرد که به دیگران اجازه دهید بدانند شما حقیقتاً چه احساسی دارید. پس با خودتان رو راست باشید.!(17)
- آیا رسوایی در یک عمر (زندگی زناشویی) خفت بار و طاقت فرسا و شرم آور نیست؟ آیا انسان مؤمن با همسر خود دروغ می گوید؟ اگر چنین کاری بکند و چنین روشی داشته باشد مثل این نیست که به نیمه وجود خود دروغ می گوید؟ و آیا ادامه ی این رفتار باعث سلب اعتماد همسرش نمی شود؟ و با بی اعتمادی در کنار هم زیستن شبیه هم منزلی روباه و خروس نیست؟ پناه بر خدا.(18)
- بعضی انسان ها می گویند خوب حرفی که زدیم راست بود؛ گویا مضمون ضرب المثلی را نشنیده است: آدمی باید سخن راست بگوید و هر راست را هم نباید بگوید. باید پذیرفت: «کسی که از هر چه خوشش می آید بر زبان می راند، باید خود را آماده شنیدن چیزهایی که از آنها خوشش نمی آید، بکند.»(19)
- در زندگی چیزی بدتر از این نیست که حرفی بزنید ولی رفتار دیگری بکنید. وقتی با احساسات خود برخورد صادقانه می کنید، روابط خود را به جای دروغ و فریب بر انسجام استوار می سازید.(20)
- صداقت استوارترین بنیانی است که دوستی ها، مشارکت ها، ازدواج ها، مبارزات سیاسی و... بر آن استوار می گردد و بدون آن، همه ی این بنیان ها در معرض فرو پاشی و گسیختگی است.(21)
- کسی که در گفتار صادق و راست باشد، از دروغ پرهیز می کند چه به شوخی چه جدی. کسی که در دوستی صادق باشد به مقتضیات دوستی پایبند است و ایثار و فداکاری، گذشت نسبت به خطاها، تحمل تندی ها و جفاها، همکاری در گرفتاری ها و نیازمندی ها، همدردی در مشکلات و غم ها خواهد داشت و کسی که در روابط خانوادگی با همسرش صداقت داشته باشد، دچار نزاع و اختلافات و قهر و طلاق نمی شود. صدق در عهد هم، وفای به قول ها و قرارها و تعهدات است.(22)

احادیث

- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله): بر شما باد به راستی که آن دری از درهای بهشت است.(23)
- امام علی (علیه السلام): راستی تو را نجات می دهد؛ هر چند از آن بیمناک باشی.(24)
- امام علی (علیه السلام): دروغ تو را نابود می کند؛ گر چه از آن خطری بر خود احساس نکنی.(25)
- امام علی (علیه السلام): ارزش مرد به اندازه همت اوست و راستی او به اندازه انسانیتش... (26)
- امام باقر(علیه السلام): پیش از سخن گویی، راستگویی بیاموزید.(27)
- امام علی (علیه السلام): راستگو در آستانه ی نجات و بزرگواری است و دروغگو در لبه ی پرتگاه و خواری.(28)

پی نوشت ها :

1- الکافی، ج 2، ص 104؛ «لا تغتروا بصلاتهم و لابصیامهم فان الرجل ربما لهج بالصلاة و الصوم حتی لو ترکه استوحش و لکن اختبروهم عند صدق الحدیث و أداء الامانه».
2- برگرفته از چراغ دل شوهرت را روشن کن، (الن کریدمن)، صص 219- 220.
3- مطلق عشق (توصیه هایی آیت الله خامنه ای در مراسم خطبه عقد، خطاب به زوج های جوان)، 75.
4- بحارالانوار، ج 70، ص 13.
5- آیینه ازدواج و روابط همسران (سید ضیاء الدین صدری)، ص 335.
6- نهج البلاغه، خطبه 193.
7- ر. ک: چراغ دل شوهرت را روشن کن، (الن کریدمن)، صص 333- 337.
8- مستدرک الوسایل، ج9، ص 96؛ «الکذب مذموم الا فی امرین: دفع شر الظلمة و اصلاح ذات البین».
9- غررالحکم، ص 252. «افضل الصدق الوفاء بالعقود».
10- آیینه ازدواج و روابط همسران، (سید ضیاء الدین صدری)، ص 333.
11- بحارالانوار، ج 77، ص 149؛ «من کان یؤمن بالله و الیوم الاخر فلیف اذا وعد».
12- همان، ج 72، ص 92؛ «عن صدوق فی الخصال:... قلت لعلی بن الحسین (علیه السلام) اخبرنی یجمیع شرائع الدین قال: قول الحق والحکم بالعدل و الوفاء بالعهد».
13- بهشت خانواده، ج 2، ص 598.
14- الامالی شیخ مفید، ص 299؛ «اربع من کن فیه کمل ایمانه و محصنت عنه ذنوبه و لقی ربه و هو عنه راض من وفی لله بما جعل علی نفسه للناس و صدق لسانه مع الناس و استحیا من کل قبیح عندالله و عند الناس و حسن خلقه مع اهله».
15- بحارالانوار، ج 43، ص 81.
16- همان، ص 31.
17- چراغ دل شوهرت را روشن کن، (الن کریدمن)، ص 192.
18- آیینه ازدواج و روابط همسران، (سید ضیاء الدین صدری)، ص 332.
19- همان، ص 335.
20- نجات رابطه، ص 139.
21- اخلاق معاشرت، (جواد محدثی)، ص 237.
22- اخلاق معاشرت، (جواد محدثی)، صص 238- 239.
23- منتخب میزان الحکمة، ص 314؛ «علیکم بالصدق فانه باب من ابواب الجنة».
24- غررالحکم، ص 218؛ «الصدق ینجیک و ان خفته».
25- همان، ص 220؛ «الکذب یردیک و ان أمنته».
26- نهج البلاغه، حکمت 47؛ «قدر الرجل علی قدر همته و صدقه علی قدر مروءته...»
27- الکافی، ج 2، ص 104؛ «تعلموا الصدق قبل الحدیث».
28- نهج البلاغه، خطبه 86؛ «الصادق علی شفا منجاة و کرامة و الکاذب علی شرف مهواة و مهانة».

منبع مقاله : 
بانکی پورفرد، امیرحسین، (1391)، سّر دلبران (عوامل آرامش بخش و نشاط آفرین در خانواده)، اصفهان: حدیث راه عشق، چاپ ششم
تعداد بازدید از این مطلب: 47
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مردوزن زندگی

  مردوزن زندگی


از ديدگاه اسلامي، تمايز بين مرد و زن تنها تمايز زيست شناسانه يا روانشناختي نيست بلکه در خود ذات الهي ريشه دارد. قرآن تأييد مي کند «منزه است خدايي که همه ي جفت ها را آفريد» (سوره ي يس، 36)، همچنين: «و شما را جفت جفت آفريديم» (نبأ، 8). دوگانگي زن و مرد بخش ضروري راز خلقت خداوند است. هر دو جنس انسان، کامل و داراي روح ناميرا هستند و هر دو جنس در برابر فرائض مذهبي و در برابر قانون خداوند برابرند. با اين حال، هر جنس با ديگري کمال مي يابد؛ همانند نماد هاي يين - يانگ در شرق دور که حلقه اي را تشکيل مي دهند که نشانه ي کمال، تماميت و تکامل است. و به اين دليل است که نر و ماده با يکديگر رقابت مي کنند و جذب هم مي شوند. معجزه ي ازدواج و به هم پيوستن جنسي اين بينش را در هر يک از دو طرف ايجاد مي کند که به وسيله ي عشق که فراسو و در بر گيرنده ي آنان است و ريشه در خدا دارد، مي توانند به تکامل و يکپارچگي برسند. پيوند بين دو قلب را خدا ايجاد مي کند؛ به طور معمول پيمان ازدواج اسلامي منعقد مي شود و عشق هر يک براي ديگري بازتابي زميني از عشق روح به خداست، هر چند که شکل معنويت زن و مرد يکسان نيست. اين پيوند نزديک زن و مرد با ازدواج در آيه ي ذيل آمده است: «آن ها [زنانتان] پوشش شمايند و شما پوشش آن هاييد» (بقره، 187). هر کس براي همسرش همچون پوششي است و اين نه تنها به معناي پوشاندن زندگي خصوصي و حتي خطاهاي يکديگر از چشم عموم است - همان گونه که لباس بدن ما را مي پوشاند، بلکه به اين معناست که اين پوشش نزديک ترين چيز به بدن ما محسوب مي شود. زن و شوهر بايد نزديک ترين افراد به يکديگر باشند. نيازي به گفتن ندارد که ديگر در جهان اسلام هم بيش تر از غرب ازدواج ها سرانجامي عالي پيدا نمي کنند. اما کمال مطلوب که در قرآن بيان شده است، در برابر ديدگان همه ي نسل هاي مسلمان آشکارا قرار داشته است و تا به امروز هم به قوت خود باقي است.

زن در خانواده و اجتماع

از زمان ظهور پديده ي فمينيسم در غرب، درختان تمامي جنگل ها را قطع کرده اند تا ناظران غربي در مورد زنان در اسلام کتاب توليد کنند. در بيش تر موارد، عقايد امروز غرب را تنها محدوده ي ممکن مي دانند تا زنان را در ديگر جوامع بر اساس آن قضاوت کنند و رفتار مناسب را به آنان بياموزند. در غرب امروز گرايش به سمت موضوعي است که مي توان آن را «مطلق سازي موقت» (1) ناميد. هر دهه به مطلق سازي تفکر و اعمال خود مي پردازد بدون اين که کوچک ترين توجهي به اين امر داشته باشد که يک دهه بعد، آن افکار و عقايد در زباله دان تاريخ دفن خواهد شد. و اين امر در هيچ پديده اي به اندازه ي مسئله ي حقوق و نقش زنان، خود را نشان نداده است. آنچه در سال 1900 در غرب درباره ي اين بحث جريان داشت، با آنچه احتمالاً در سال 2100 مورد بحث قرار مي گيرد بسيار متفاوت خواهد بود و اين جريان همچنان مي تواند ادامه يابد. به جاي اين که از مسئله ي زنان در اسلام براي کوبيدن بر دروازه ي جامعه ي اسلامي و يا بخشي از جنگ هاي صليبي نوين که از غرب جاري است، استفاده کنيم، بهتر از به اين مسئله از ديدگاه اسلام و جامعه ي اسلامي بپردازيم و سپس بر اساس آگاهي از معيارهاي انساني انتقادهايمان را نيز مطرح نماييم.
براي شروع بايد اين امر را درک کرد که هر چه امروز در جهان اسلام ديده مي شود تنها نتيجه ي مشخص اسلام نيست بلکه شاهد آداب و رسوم جوامعي که اسلام به آن وارد شده نيز هست. به عنوان مثال، در منطقه اي که امروز خاورميانه خوانده مي شود، نه تنها زنان مسلمان بلکه زنان يهودي و مسيحي نيز همواره روي خود را پوشانده اند؛ همچنان که در مورد پوشاندن صورت، اين رسم نه در قرآن مطرح شده و نه زنان اطراف پيامبر آن را دنبال مي کردند، اما رسمي است که از الگوهاي ايراني و بيزانسي گرفته شده است. همچنين آموزش زنان و يا مشارکت آنان در سياست قبل از دوران معاصر در کشورهاي غير اسلامي همچون ژاپن، چين و ديگر جوامع آسيايي نيز معمول نبوده است تا بر اين مبنا آنچه را که «ماهيت پدر سالاري جامعه ي اسلامي» مي نامند، بتوان پديده اي منحصر به فرد و مربوط به اسلام دانست. در هر حال، مي توان گفت که تقريباً تمامي انتقاد فمينيسم غيرمذهبي که اين روزها متوجه جهان اسلام است، حتي به خود زحمت نمي دهد که از زنان مسلمان، نه زناني که تنها اسم مسلمان دارند اما کاملاً از جريان اصلي جامعه ي اسلامي جدا هستند، در مورد مشکلاتشان جست و جو کند.
در تعاليم اسلام تأکيد شده است که چون زن و مرد در برابر خداوند و قانون جايگاهي يکسان دارند، بايد يکديگر را در زندگي خانوادگي و اجتماعي کامل نمايند. برابري در پيشگاه خداوند با حقيقت کامل کردن يکديگر منافاتي ندارد. بعضي از افراد از من در مورد مساوات زن و مرد در اسلام مي پرسند. پاسخ من همواره اين است که در برابر خدا واقعه ي قيامت و قانون بله، اما در اين جهان همواره با هم برابر نيستند. زنان با مردان برابر نيستند، اما مردها هم با زنان برابر نيستند؛ و اين واقعيتي است که برخي از نويسندگان آمريکايي اخيراً تحت عنوان «مردان مريخي و زنان ونوسي» به آن اشاره کرده اند. ساختار مرسوم جامعه ي اسلامي بر اساس کيفيت کمي نيست بلکه بر اساس مکمل بودن است، گرچه استثناهايي نيز در اين زمينه وجود دارد. در اين تکميل عملکردها، مرد به شکل مالي و تأمين کننده و به زبان مذهبي امام خانواده اش است. زن در واقع صاحب اختيار خانه است و شوهر در آن مانند مهمان است. وظيفه ي اصلي او نخست پرورش کودکان و آموزش هاي مقدماتي آنان است و در عين حال پشتيبان اصلي خانواده نيز مي باشد. اسلام نيز همانند تمامي جوامع سنتي، براي فعاليت خانه داري و مادر بودن بيش ترين ارزش را قائل است تا حدي که پيامبر فرموده است: «بهشت زير پاي مادران است». در جامعه ي اسلامي هرگز اين تفکر نبوده است که کار در اداره اهميت بيش تري از پروش کودکان دارد. همچنين نظام اقتصادي در شهرها به وجود آمده است که تا حد زيادي، ولي نه هميشه، به زن اين امکان را مي دهد تا مجبور نشود بنا به دلايل اقتصادي خانه و فرزندانش را در طول روز ترک کند. از ديدگاه اسلام حق فرزند براي داشتن مادري تمام وقت تا دايه و پرستار، بسيار اساسي تر از حقوقي است که امروزه بزرگ داشته مي شوند.
زنان مسلمان معمولاً در خانه از قدرت و اقتدار فراواني برخوردارند. من در خانواده ي گسترده ي خود چه از سمت پدر و چه از سمت مادر، مادران زيادي را مي شناسم که به اندازه ي مادران قدرتمند يهودي يا ايتاليايي از اقتدار برخوردارند. و هر کس فکر کند که در جامعه ي اسلامي زنان هميشه ضعيف، ستمديده و محروم بوده اند، در واقع از روند داخلي زندگي مسلمانان آگاه نيست. تعداد مرداني که تحت سلطه ي زنانشان قرار دارند، احتمالاً در جامعه ي اسلامي کم تر از ديگر نقاط نيست. منظور اين است که در گذشته يا حال شوهران مسلمان رفتارهاي وحشتناکي با همسران خود نداشته اند يا ندارند و اين گونه رفتارها در مغايرت با فرمان صريح قرآن است که تأکيد کرده از داشتن همسر خشنود باشيد و با او به مهرباني رفتار کنيد: «با آنان به نيکويي رفتار کنيد» (ابراهيم، 19).
با در نظر گرفتن آنچه در عربستان قبل از اسلام رواج داشت، مي بينيم که قوانين اسلامي تغيير شکل قابل توجهي در تفويض حقوق اجتماعي و اقتصادي به زنان ايجاد کرده است و از آنان در برابر بي عدالتي حمايت مي کند. با اين حال انسان طبيعت خود را حفظ مي کند و شوهران مسلماني وجود دارند که با همسرانشان با خشونت رفتار مي کنند و بر خلاف احکام اسلام آنان را آزار جسماني مي دهند. البته همه ي ما به خوبي آگاهيم که در آمريکا و اروپا پناهگاه هاي بسياري براي زناني که مورد آزار قرار مي گيرند وجود دارد و اين مسئله تنها به يک گوشه از جهان مربوط نمي شود. اما ناديده گرفتن قدرت و اقتدار بسياري از زنان مسلمان در خانواده و در تصميم گيرهايي که بر زندگي افراد خانواده مؤثر است، تنها نشانگر درک نادرست از نقش و موقعيت زن در جامعه ي اسلامي است.
همان طور که قبلاً گفتيم، در اسلام مسئوليت اقتصادي حمايت از خانواده حتي اگر زن ثروتمند هم باشد، به عهده ي شوهر است. قانون ارث در قرآن را که بر اساس آن مرد دو برابر زن ارث مي برد، بايد در حاشيه ي همين مسئوليت شوهر در حمايت مالي خانواده نگاه کرد؛ در حالي که زن مي تواند هر طور بخواهد از ثروتش استفاده کند. اين آيه ي معروف قرآني را که مي گويد: «مردان محافظ و نگه دارنده ي زنان هستند» (نساء، 34) بايد در زمينه ي اقتصادي و اجتماعي درک کرد و منظور از آن سلطه ي شوهر بر تمامي زندگي زن نيست، همين طور در مورد مسائل حقوقي که شهادت هر زن برابر شهادت يک مرد نيست، مربوط به مسائلي همچون جنايت و اعمال خلاف مي شود و همه ي انواع شهادت را، آن طور که بعضي از قاضي ها تفسير کرده اند، در بر نمي گيرد. هنگامي که مسئله ي شهادت براي يک جنايت مطرح مي شود، احکام قرآني طبيعت مهربان تر، ملايم تر و بخشنده تر زنان را در مقايسه با مردان در نظر مي گيرد و چنين حکمي به هيچ عنوان توهيني نسبت به زنان نيست بلکه عکس آن مد نظر است. منابع اسلامي هرگز زنان مسلمان را از کار کردن و دستمزد گرفتن منع نمي کنند. در جامعه ي سنتي اسلامي زنان همواره در بخش کشاورزي با مردان کار کرده اند و در بسياري از هنرها و صنايع فعال بوده اند. تا به امروز بسياري از فرش ها و گليم ها را در کشور هاي مختلف اسلامي، زنان بافته اند. اسلام به زنان استقلال کامل اقتصادي داده است و در اين زمينه حتي مي توانند از شوهرانشان مستقل عمل کنند و بسياري از آنان مانند خديجه (سَلامُ الله عَلَيها) همسر پيامبر (صَلَّي الله عَلَيه و آله) در طول قرن ها تاجر و بازرگان بوده اند. به همين ترتيب، در اصل هيچ مانعي در راه زنان مسلمان نيز براي شرکت در سياست وجود ندارد و قبل از دوران معاصر گاه ملکه هاي مسلمان نيز بوده اند که به طو رمستقل حکومت مي کرده اند؛ هم چنان که بسياري از آنان از نفوذ سياسي بسياري در پشت پرده برخوردار بوده اند. اگر کسي اعتراض کند که در ميان زنان شخصيت هاي سياسي چنداني وجود نداشته، در پاسخ مي توان گفت که همين امر در مسيحيت روم شرقي و يا چين کنفوسيوسي نيز صادق است و اين محدوديتي نيست که قرآن اعمال کرده باشد. در حقيقت زينب، نوه ي پيامبر نقش مهمي در اوايل تاريخ اسلام ايفا کرد. در دوران معاصر نخست وزير سه کشور اسلامي زن هستند و در جمهوري اسلامي ايران که براي برقراري تعاليم اسلامي در کشور تأسيس شده، معاون رئيس جمهور و بسياري از مقامات اداري از جمله نمايندگان مجلس، زن هستند.
در مورد آموزش، حديثي وجود دارد که طلب علم براي هر زن و مرد مسلمان فريضه اي ديني است. در سراسر تاريخ اسلام دختران عموماً تنها دوره ي ابتدايي مدارس قرآني را مي گذراندند و تنها تعداد محدودي تا مدارج بالاتر پيش مي رفتند و اين مسئله نيز به دليل شرايط اجتماعي بود نه تعاليم اسلامي و گهگاه زناني ديده مي شوند که توانسته اند مجتهد اسلامي شوند. سيده نفيسه که آرامگاهش در قاهره از مراکز اصلي زيارتي شهر است، آن قدر در علم حديث آموخته بود که گاه بزرگ ترين عالم اسلامي زمان، امام شافعي با او مشورت مي کرد. زنان به ويژه نقش مهمي در انتقال و مطالعه ي احاديث ايفا کرده اند. همچنين در تاريخ اسلام بسياري از زنان صوفي وجود داشتند که بعضي از آنان بسيار عالم و برخي شاعران برجسته اي بودند. همچنين نبايد آموزش را در بعضي از نقاط جهان اسلام امروز همچون افغانستان که زير سلطه ي طالبان بود و ادعا داشتند مطابق اسلام عمل مي کنند، با ديدگاه کلي اسلام نسبت به مسئله ي آموزش زنان يکي دانست. اگر کشور هاي مهم اسلامي همچون مصر و ايران را در نظر بگيريم، مي بينيم که تقريباً در تمامي رشته هاي تحصيلي تعداد کثيري از زنان تحصيل مي کنند و گاه تعداد آنان در برخي از دانشکده هاي معتبر برابر، و يا حتي بيش تر از تعداد مردان است.
ديدگاه اسلام نسبت به زنان ما را به مسئله ي چادر و پوشش بر مي گرداند. تا مدت ها غرب تصويري تحريف شده و نامتعارف از جهان مرموز اسلام داشت که در آن زنان در خارج از خانه پوشيده بودند؛ اما حرمسرا مملو از زنان برهنه در استخر هاي داخل ساختمان بود که نقاشي هاي شرقي قرن نوزدهم در اروپا آن ها را به تصوير کشيده است. در دوران استعمار پوشش سر را استعمار گران اروپايي نشانه اي از سرکوب زنان در جامعه ي اسلامي مي دانستند و تجدد گرايان مسلمان خود با اين عقيده موافق بودند و نمونه ي آن را در کشف حجاب اجباري اي مي بينيم که در ترکيه آتاتورک و در ايران رضا شاه انجام دادند. در نتيجه ي اين وقايع امروزه در جهان اسلام و به خصوص در خاورميانه، طيف گسترده اي از زنان را مي بينيم که از چادر پوش ها تا ميني ژوپ پوش ها در آن قرار مي گيرند. و در اين منطقه زنان بيش تر از ديگر نقاط جهان اسلام مثل جنوب و جنوب شرق آسيا، لباس هاي سنتي خود را کنار گذاشته اند. به همين دليل بايد تعاليم اسلامي را در اين زمينه مشخص نمود. قرآن به زن و مرد فرمان مي دهد که محجوبانه لباس بپوشند و بدن خود را نشان ندهند. همچنين به زنان فرمان داده تا زينت هاي خود را بپوشانند که از اين واژه، مو برداشت شده است. بر اساس اين حکم شکل هاي مختلف لباس در بخش هاي گوناگون جهان اسلام به وجود آمده است. اما در عين حال آداب اجتماعي جوامع قديمي تر شرقي نيز کاملاً شکل اسلامي به خود گرفته است. در جوامع قديمي تر مثل اجتماعات يهوديان و مسيحيان، زنان همواره موهاي خود را مي پوشاندند. در شمايل هاي باکره ي مقدس در هنر مسيحيت همواره او را به شکلي نشان داده اند که مو هايش پوشيده است و تا همين اواخر زنان مسيحي ارمني و گرجي و همچنين زنان يهودي شرقي، مو هاي خود را همانند مسلمانان مي پوشاندند. پوشاندن مو بخش عادي زندگي زنان بود و نشانه اي از فروتني و احترام به خدا محسوب مي شد. حتي در غرب تا يک نسل پيش، زنان کاتوليک بدون پوشاندن مو هاي خود وارد کليسا نمي شدند.
چه کسي گفته است که نپوشاندن مو آزاديخواهانه تر از پوشاندن آن است؟ اين مسئله ي بسيار پيچيده اي است و تا جايي که به جهان اسلام مربوط مي شود، خودِ زنان مسلمان در کنار ديگر مسائل زنان و بر اساس تعاليم اسلامي، و موازين اجتماعي مطرح شده بايد در مورد آن تصميم بگيرند و ديگران نمي توانند در اين مورد تصميم گيري کنند. تا سي سال پيش، زنان مسلماني که به شيوه ي غربي آموزش مي ديدند، متجدد مي شدند و پوشش مو هايشان را کنار مي گذاشتند؛ اما اين مسئله رفته رفته تغيير يافت. امروزه در بسياري از کشورها همچون مصر، بسياري از زنان تحصيل کرده دوباره حجاب گذاشته اند و اين بر اساس انتخاب خود آنان و به عنوان نشانه اي از هويت شخصي و مصونيت است. شگفت آور اين است که در يکي از کشورهاي اسلامي که از همه مدرن تر است و ادعاي غير مذهبي بودن به شيوه ي اروپا را دارد، يعني ترکيه، حتي پوشاندن موها در مکان هاي عمومي از زنان گرفته شده است و کوچک ترين احترامي براي انتخاب آزاد و حق زنان که فمينيست هاي غير مذهبي آن قدر از آن صحبت مي کنند، قائل نيست.
مسئله ي حجاب در کنار بسياري از مسائل حياتي تر از قبيل آموزش، حقوق قانوني و غيره، به کانون توجه تعدادي از زنان مسلمان مدرن تبديل شده است؛ زناني که مي خواهند بقيه ي جامعه شان را بر اساس الگوهاي غربي، مدرن کنند؛ زناني که در حالي که اين الگو که دائم در حال تغيير است، مي تواند هر چيزي باشد. آنان در اين راه با فمينيست هاي غير مذهبي غربي و ديگر عوامل خاصي که سعي دارند جامعه را غير مذهبي کنند، همکاري دارند. در دو دهه ي گذشته جنبش جديدي بين زنان مؤمن مسلمان به وجود آمد تا حقوقي را به دست بياورند که معتقدند قرآن و حديث با آن موافق اند، اما آداب اجتماعي محلي و مقررات مانع از دستيابي به آن هاست. تا آن جا که به آينده ي جامعه ي اسلامي مربوط مي شود، اين به اصطلاح فمينيسم اسلامي بسيار مناسب تر از فمينيسم غربي است. در هر صورت، کل مسائل زنان، ازآموزش آن ها گرفته تا حقوق قانوني و مشارکت آنان در مسائل سياسي، يکي از چالش هاي اصلي است که جهان اسلام با آن رو به روست. تمام بخش هاي جهان اسلام سعي دارد به اين مسئله بر اساس تعاليم اسلامي و آداب و رسوم اسلامي بپردازد؛ و اين در حالي است که همواره از سوي نيروهاي مختلف غرب تحت فشار است.

پي نوشت :

1- absolutization of transient.

منبع مقاله : 
نصر، سيد حسين، (1385)، قلب اسلام، ترجمه ي سيد محمد صادق خرازي، تهران: نشرني، چاپ چهارم
تعداد بازدید از این مطلب: 59
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مهارت های زندکی (اقتصادی)
مهارت های زندکی (اقتصادی)

مقدمه

يکي از مراحل زندگي بشر، مرحله دنياست که شامل سه اتفاق عمده ي: تولد (ورود)، زندگي (حضور) و مرگ (خروج) مي باشد.
انسان در تولّد و مرگ و اصل زندگي اختياري ندارد، اما در چگونگي و نوع زندگي مختار است و شايسته است براي کسب حيات طيّبه، زيستني آگاهانه، خردمندانه و سعادتمندانه همراه با سلامت جسم و توجه به آينده اي روشن تلاش نمايد.
براي کسب حيات طيبه با نگاه متقارن به دنيا و آخرت توجه به پنج نوع تربيت براي بشر ضروري است:
1. تربيت جسمي
2. تربيت عاطفي
3. تربيت عقلاني
4. تربيت ديني
5. تربيت اجتماعي
چرا که نيل به سعادت و خوشبختي واقعي بشر در بُعد فردي، خانوادگي و اجتماعي مرهون کسب توانمندي و موفقيت در اين پنج نوع تربيت جهت «شکوفاسازي شخصيت خود و اداره ي زندگي» و «برقراري ارتباطات موفق جمعي تا حدّ تأثيرگذاري مثبت» و «ارتباط عميق با خداست».
کارشناسان تربيتي به بخشي از آگاهي ها و توانايي هاي انسان که براي دستيابي به يک زندگي موفق مورد نياز است، «مهارتهاي زندگي» مي گويند. در اين مقاله به تبيين و تشريح راهکارهاي داشتن يک زندگي سالم و مهارتها و روش هاي مقابله اي مورد نياز مي پردازيم.

مهارتهاي اقتصادي (حرفه آموزي و انتخاب شغل)

يکي از مهارت هاي لازم براي تأمين زندگي و زندگي سرافرازانه داشتن کسب مهارتهاي اقتصادي و حرفه آموزي است.
پيامبر اکرم مي فرمايند: «خداوند مؤمن صاحب حرفه و کار را دوست دارد.» (1)
دين اسلام متکفل اداره ي امر دنيا و آخرت انسان است و دستورات آن تضمين کننده ي حيات طيبه مي باشد. يکي از سفارشات ويژه اسلام، سفارش به کار، کارداني و تحصيل مهارت هاي لازم اقتصادي، حرفه آموزي و ورود به صحنه ي تلاش براي کسب رزق حلال است.
از نظر اسلام کار و تلاش و شغل نه تنها از جنبه ي اقتصادي و معيشتي ارزشمند و لازم بوده، بلکه از بُعد معنوي نيز براي پرورش روح ضروري است. اسلام کار و شغل را نوعي عبادت و عاملي تربيتي براي ارتقاي ايمان و راهکاري براي عزّت مندي و شرافت افزايي مي داند، از اينرو در استراتژي و برنامه ريزي هاي فردي و اجتماعي لازم است با چنين ديدي به کار و اشتغال و مهارتهاي اقتصادي نگريست.
در سيره ي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) آمده است: هرگاه حضرتش به مردي برخورد مي کرد که از (زيبايي و محاسنش) به شگفتي مي آمد، ابتدا از شغل و حرفه ي او مي پرسيد و در صورتي که وي شغلي نداشت مي فرمود: (سَقَط مِن عَيني) «از چشم من افتاد.» و آنگاه در بيان علّتش مي فرمود:
(لِأنَّ المُؤمن إذا لَم يَکن لَهُ حِرفَةٌ يَعيشُ بِدينِه.) (2)
«زيرا مؤمن اگر حرفه و شغلي نداشته باشد، از راه دينش ارتزاق مي کند.»
داشتن شغل و حرفه در بين روان شناسان و در کتب روان شناسي نيز مورد توجه ويژه اي واقع شده است دنالد سوپر مي گويد:
«شغل اين امکان را فراهم مي آورد تا شما آن تصويري را که از خود در ذهن داريد به فعل درآوريد يا آنرا ابراز کنيد.»
«هر فرد سالم بدون استثناء براي ادامه زندگي ناچار است حداقل بعد از پايان دوره نوجواني کار کند و شايد انتخاب شغل يکي از مهمترين مسائل افراد در اين دوره از زندگي باشد، زيرا نوع کار، مزد يا درآمد کار، مهارت و استعداد لازم، خوشايند يا ناخوشايند بودن کار، آينده ي آن، ارتقاء يا پيشرفت در کار و... همگي مسائلي هستند که بايد هنگام انتخاب شغل مورد توجه قرار بگيرند. از طرف ديگر، فرد با انتخاب کار معين علاوه بر اينکه مي خواهد معاش خود را تأمين کند علاقه مند است شخصيت خود را هم نشان بدهد، مورد توجه و پذيرش جامعه قرار بگيرد و انگيزه هاي مختلف خود را ارضا کند...» (3)
البته انجام دادن موفقيت آميز هر شغل و کاري مستلزم کسب خصائصي است، اين خصائص عبارتند از:

1. تربيت و کارآموزي:

هر نوع شغل يا کار به يک نوع تربيت خاص نياز دارد و برحسب نوع حرفه، تربيت و کارآموزي نيز اين جهات متفاوت خواهد بود: الف. نوع تربيت و کارآموزي. ب. زمان و مکان تربيت و کارآموزي. پ. روش تربيت و کارآموزي. ت. شخصيت مربي يا راهنماي تربيت شغلي.

2. هوش:

از تجارب روان شناسي چنين برمي آيد که بين سطح يا درجه هوش عمومي يک فرد و موقعيت و موفقيت او در حرفه ي خاص، رابطه ي قابل ملاحظه اي وجود دارد و هر شغل به سطح و درجه معيني از هوش اختصاصي (خاص) نياز دارد.

3. استعدادهاي ويژه:

اکثر مشاغل به استعدادهاي ويژه اي نياز دارند و تجربه نشان داده است که موفقيت اشخاص در مشاغل گوناگون بيشتر به استعدادهاي خاص آنها بستگي دارد.

4. آمادگي بدني:

موفقيت در هر حرفه بدون برخورداري از سلامت بدني غير ممکن است.

5. مزاج يا خوي:

در اغلب مشاغل، مزاج يا خوي به موفقيت شغلي و رضايت خاطرش بستگي دارد، مثلاً: فروشندگان، بازرسان، پليس بيش از ساير کارکنان به برونگرايي متمايلند در حالي که دانشمندان، مهندسان، طراحان و اشخاصي که اصولاً با افکار و اشياء سرو کار دارند بيش از ديگران مي خواهند درونگرا باشند.

6 . هوش اجتماعي:

هوش اجتماعي يا استعداد همراهي و همکاري با مردم عامل مهمي براي موفقيت سازشي در بيشتر مشاغل است. يکي از خصائص عمده ي هوش اجتماعي آگاهي فوري از عقايد، احساسات و ارزش هاي مردمي است که شخص با ايشان ارتباط دارد.

7. رغبت:

شخص در کارش زماني موفق خواهد شد که آن را واقعاً دوست بدارد. (4)
* از طرفي ورود به هر شغل، مستلزم پشت سر گذاشتن مراحلي است که آشنايي با اين مراحل براي تشخيص موقعيت شغلي هر فرد مفيد است، اين مراحل عبارتند از:

الف. انتخاب:

در اين مرحله لازم است از سويي با کسب اطلاعات کافي از واقعيات شغلي و مشاوره با افراد خبره و با تجربه و از سوئي آمادگي هاي جسماني و علائق روحي رواني متناسب با آن را در خود مورد بررسي قرار دهيم و به انتخاب شغل و مسئوليت اقدام نمائيم.

ب. انتقال:

معمولاً پس از انتخاب شغل هر انساني، لازم است از عادات و محيط رفقا و شرايط قبلي خود به يک سلسله عادات، رفتار و شرايط ديگري منتقل شود و با شرايط جديد روحيات خود را مطابقت دهد. اين دوره گاهي براي افراد، بين يک تا دو سال به طول مي انجامد. يکي از مشخصات اين دوره شک، ترديد و تزلزل مي باشد.

ج. تثبيت شغل:

در اين مرحله فرد از نظر فکري به اطمينان خاطر رسيده و خود را با کار و شرايط آن، تطبيق داده و مسلط به خود و کار در محيط کار مي باشد و همه انرژي خود را صرف کار و پيشرفت کاري مي نمايد.

د. شکوفائي:

در اين مرحله شغلي، فرد خود را کاملاً مسلط مي بيند و با کمال قدرت و علاقه مندي مشغول به کار و حرفه و مسئوليت خود مي باشد و به بهره وري مي رسد و علاوه بر انجام امور لازم مسئوليتي متناسب با علاقه و استعداد فرد، خلاقيت و ابتکاراتي نيز از خود نشان مي دهد، از کار خود اعلام رضايت مي کند و حتي ديگران را به آن شغل و مسئوليت دعوت مي نمايد.

ه‍. بازنشستگي و انفصال:

در اين مرحله فرد احساس ناتواني جسمي و يا بي ميلي نسبت به ادامه کار و شغل خود دارد و بيشتر احساس ميل به ماندن در خانه، مسافرت، تغيير کار و استراحت مي نمايد.
لازم به ذکر است يکي از لوازم و نشانه هاي کسب مهارت اقتصادي شناخت و مديريت منابع مالي و مديريت مصرف مي باشد. اين مسئله در روابط اجتماعي و در روابط خانوادگي (بين زن و شوهر و فرزندان...) تأثيرگذار مي باشد و مي تواند به عاملي بحران زا و يا عامل شکاف و اختلاف و يا به عاملي روان ساز و عزت آفرين و محبت آفرين تبديل گردد.
* امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايند: «کسي که مالي از راه ناروايش به دست آورد، آن را به ناروا خرج کند.» (5)
* و يا در حديث ديگري مي فرمايند: «بر تو باد بهسازي دارايي؛ زيرا که دارايي مايه ي بلند مرتبگي کريم است و سبب بي نيازي شدن از لئيم.» (6)
* حضرت سيدالشهداء (عليه السّلام) مي فرمايند: «دارايي تو اگر از آن تو نباشد، تو از آن او خواهي بود. پس به آن رحم نکن؛ زيرا که به تو رحم نمي کند و پيش از آن که او، تو را بخورد تو آن را بخور!» (7)
* حضرت سجاد (عليه السّلام) نيز حق مالي بر صاحبش را اينگونه برمي شمارد: «امّا حق مال و دارايي تو اين است که آن را جز از حلال به دست نياوري و جز در راه صحيح و حلال خرج نکني و کسي را که از تو قدرداني و تشکر نمي کند (يعني غير خدا را) برخود ترجيح ندهي. پس، آن را در راه طاعت پروردگارت به کار بر و در آن بخل مورز، که بار حسرت و ندامت را سر بار تبعات آن سازي.» (8)
* حضرت علي (عليه السّلام) نيز مي فرمايند: «بهترين مال، آن مالي است که به وسيله ي آن، آبرو حفظ و حقوق پرداخته شود.» (9)
افراد از نظر چگونه مصرف نمودن و چگونه خرج کردن اموال به پنج گروه تقسيم مي شوند:
1. کساني که به اندوختن ثروت علاقه مندند.
2. کساني که از نظر مالي پيوسته دچار نگراني و تشويش خاطر هستند.
3. افرادي که خسيس بوده و به آساني در امور لازم پول مصرف نمي کنند.
4. ولخرج ها و اسراف گران.
5. افراد متعادل.
چند تذکر در خصوص شغل و مديريت مصرف پول در زندگي بخصوص محيط خانواده:
1- هر يک از ما فقط براي تعداد خاصي از مشاغل شايستگي داريم.
2- ولتر مي گويد: فعاليت اقتصادي انسان را از سه بلاي عظيم دور مي کند: افسردگي، فسق، احتياج.
3- در فعاليت هاي اقتصادي هرگز مضطرب نشويد تا عمر طولاني داشته باشيد.
4- اقتصاد قسمتي از زندگي است ولي زيربناي زندگي نيست و عنايت به آن عامل تقويت بنيان زندگي است.
5- هر شغل الگوي ويژه اي از توانايي ها، علايق و خصوصيات شخصيتي را اقتضا مي کند. در چارچوب هر شغل، کارکنان با درجات متفاوتي از اين ويژگي ها به کار اشتغال دارند.
6- روش استفاده از پول قسمتي از شخصيت افراد است و رفتار پدر و مادر در اين مورد تأثير دارد. برخي اعضاي خانواده از آن ها تقليد مي کنند و بعضي ديگر عکس العمل متفاوتي از خود نشان مي دهند.
7- مجادله و گفتگوي بين زن و شوهري که درباره ي خرج کردن پول اختلاف نظر دارند جز ناراحتي نتيجه اي به بار نمي آورد. بهترين طريق، روش توافقي در خرج کردن است.
8- اغلب موارد پنهان کاري درباره ي پولي که هر کدام از زن و شوهر در اختيار دارند موجب سوء تفاهم بين آن هاست؛ پس در اين خصوص صادقانه برخورد کنيد.
9- در مواقعي که مشکل مالي يا بيکاري پيش مي آيد و اصطلاحاً وضعيت بحراني مي شود، و درآمد نقصان پيدا مي کند، رفتار زن و شوهر آزمايش مهمي محسوب مي شود و ميزان همکاري و صميميت آن ها را نشان مي دهد. آن ها به جاي انتقاد يا سرزنش مي توانند با تشريک مساعي مشکلات را برطرف سازند.
10- چه در خانواده هاي فقير و چه ثروتمند امکان اينکه بين زن و شوهر بر سر مسائل مالي اختلاف ايجاد شود، وجود دارد. گاهي ممکن است اين اختلاف بر يکدلي و صميميت آن ها لطمه وارد کرده، حتي منجر به جدايي گردد.
11- در تنظيم برنامه اي مناسب در مورد مخارج، همکاري داشته و با احساس مسئوليت آن را رعايت کنيد.
12- همواره حساب درآمد و مخارج را در نظر داشته، خريدهاي خود را بر حسب آن تنظيم نمائيد.
13- اگر همسر شما در برخي موارد خريدي برخلاف نظر شما کرد، سخت گير نباشيد و استقلال او را تا حد لازم و مقتضي رعايت کنيد. گرچه تفاهم و مشورت لازم است.
14- در مورد خريدهاي عمده و تهيه ي لوازم گرانقيمت، مشورت و توافق نمائيد.
15- در حضور ديگران درباره ي پول و مخارج بحث نکرده و از انتقاد يکديگر خودداري نمائيد.
16- وقتي بچه شما چيزي را مي خواهد که قيمت آن نسبتاً زياد است در مورد آن توافق کنيد. اگر همسر شما با آن مخالف بود از تحريک کردن طفل بر عليه او خودداري کنيد. (10)
17- زن خوب از ويژگي هاي شناختي اش هنر اقتصادي او در تدبير منزل است. (11)
18- مراقب باشيد به بهانه معنويت گرائي عادت به تنبلي نکنيد.
يکي از آسيب هاي معنويت گرايي، بازنشستن از کار و تلاش و رکود و توقف است که اهل بيت (عليه السّلام) با اين آفت برخورد نموده اند و شيعيان خود را به کار تکاپو و تلاش، انتظاري پويا و سازنده دعوت نموده اند. در روايات آمده است: «روزي امام صادق (عليه السّلام) از شغل يکي از اصحاب خود پرسيد: عرض کرد: فدايت شوم، من تجارت را کنار گذاشته ام. فرمود: چرا؟ عرض کرد: منتظر امر (ظهور و روي کار آمدن دولت و حکومت شما) هستم. حضرت فرمودند: اين کار از شما مايه ي تعجب است، ثروتتان از بين مي رود. از تجارت دست مکش و فضل و برکت خداي را بجوي، حجره ي خود را بگشاي (بدنبال فعاليت و شغل و مسئوليت باش) و بساط کسب و کارت را پهن کن و از پروردگارت روزي بطلب.» (12)
بر اساس اين روايت مي توان نتيجه گرفت در دوره غيبت و به بهانه ي عرفان گرايي و معنويت گرايي هيچ فعاليت و عمل ديني و حتي اقتصادي را نبايد ترک نمود و بايد همچنان در تلاش و تکاپو بود.

پي نوشت ها :

1. شهاب الاخبار / ص 364
2. بحارالأنوار / ج 100 / ص 9
3. روان شناسي عمومي / ص 748
4. روان شناسي عمومي / با اندکي تلخيص / ص 749
5. غررالحکم / ص 355
6. الکافي / 5 / 88
7. بحارالأنوار / ج 75 / ص 127
8. مکارم الاخلاق / ص 422
9. بحارالأنوار / ج 75 / ص 7
10. مهارت هاي زندگي / دکتر خنيفر / صص 189-191 / با اندکي تلخيص
11. مهارت هاي زندگي / دکتر خنيفر / صص 465-466 / با اندکي تلخيص
12. مستدرک الوسائل / ج 13 / ص 10

منبع مقاله : 
نيلي پور، مهدي؛ (1390)، مهارت هاي زندگي، نشر اصفهان: مرغ سليمان، چاپ دوم
تعداد بازدید از این مطلب: 47
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مهارت های زندگی (حل مسئله)
مهارت های زندگی (حل مسئله)

مقدمه

يکي از مراحل زندگي بشر، مرحله دنياست که شامل سه اتفاق عمده ي: تولد (ورود)، زندگي (حضور) و مرگ (خرج) مي باشد.
انسان در تولّد و مرگ و اصل زندگي اختياري ندارد، اما در چگونگي و نوع زندگي مختار است و شايسته است براي کسب حيات طيّبه، زيستني آگاهانه، خردمندانه و سعادتمندانه همراه با سلامت جسم و توجه به آينده اي روشن تلاش نمايد.
براي کسب حيات طيبه با نگاه متقارن به دنيا و آخرت توجه به پنج نوع تربيت براي بشر ضروري است:
1. تربيت جسمي
2. تربيت عاطفي
3. تربيت عقلاني
4. تربيت ديني
5. تربيت اجتماعي
چرا که نيل به سعادت و خوشبختي واقعي بشر در بُعد فردي، خانوادگي و اجتماعي مرهون کسب توانمندي و موفقيت در اين پنج نوع تربيت جهت «شکوفاسازي شخصيت خود و اداره ي زندگي» و «برقراري ارتباطات موفق جمعي تا حد تأثيرگذاري مثبت» و «ارتباط عميق با خداست».
کارشناسان تربيتي به بخشي از آگاهي ها و توانايي هاي انسان که براي دستيابي به يک زندگي موفق مورد نياز است، «مهارتهاي زندگي» مي گويند. در اين مقاله به تبيين و تشريح راهکارهاي داشتن يک زندگي سالم و مهارتها و روش هاي مقابله اي مورد نياز مي پردازيم.

تعريف مسأله:

منظور از مسئله در مباحث مهارت زندگي عبارت است از: «مشکل يا امري غامض و مبهم که انسان را در زندگي دچار شرايط ناسازگارانه، توقف، رکود، عقب گرد و يا ضعف و درماندگي مي کند که ممکن است جنبه ي فردي، خانوادگي و يا اجتماعي و داراي ريشه دروني يا بيروني باشد.»
اما حلّ مسأله به معناي: «توانايي تجزيه و تحليل مشکلات، کشف ريشه ي واقعي آنها و اقدام مؤثر و به هنگام براي رفع آن و يا به حداقل رساندن عوارض منفي آن مي باشد.»
و يا به عبارتي مهارت و توانايي شناسايي و پيمودن راه برون رفت از مشکلات را مهارت حلّ مسأله مي گويند.
در تعريفي ديگر، مهارت حل مسأله چنين تعريف شده است:
«فرايند شناختي و رفتاري که توسط خود فرد هدايت مي شود و در آن تلاش مي کند براي مسائل زندگي خود به راه حل هاي مؤثر و سازگارانه دست پيدا کند.»
براي کسب اين مهارت، پيش نيازهايي وجود دارد که عبارتند از:
1. جامع نگري: به معناي سنجش همه ي جوانب يک مسأله و بررسي راه حلهاي مختلف آن.
2. مثبت انديشي: به معناي خوش بين بودن نسبت به يافتن راه حلّ يک مسأله.
3 . تشخيص صحيح: به معناي سنجش کيفيت و کميت مسأله و کشف ريشه ها و علل آن مسأله.
4 . شناخت فرمول هاي عمومي حلّ مسائل.
5. شناخت فرمول هاي خصوصي حلّ مسأله. (مثلاً براي برون رفت از يک مسئله خانوادگي نسبت به يک مسئله اقتصادي تفاوت هايي وجود دارد.)
6. آزمايش راه حلهاي مسأله براي کشف راه حلّ مؤثّر.
7. استمداد از محيط هاي پيراموني با مراجعه به مراکزي که براي حل مشکلات وجود دارد، مانند مراکز مشاوره و يا استفاده از نظرات کارشناسان ديني و روحانيّون مجرّب (مثلاً در زمان پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) يکي از کارکردهاي مسجد يا خانه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) و حضرت علي (عليه السّلام) همين امر بوده است.)
8. ياري طلبي از ديگران (چه از نظر فکري و چه از نظر ياري طلبي فيزيکي و اقتصادي مانند: درخواست قرض و... حل مستقيم مشکل، چرا که يافتن راه حل لزوماً به معناي حل مسأله به صورت انفرادي نيست.)
9. بکارگيري عوامل معنوي در حل مسأله (مانند: توکّل، نذر، توسل، ذکر يا نماز.)
بديهي است وجود اين توانايي در زندگي به معناي داشتن يک زندگي صد در صد بي دغدغه و راحت نيست ولي دارنده ي اين مهارت از فوائد بيشماري بهره مند مي گردد، فوائدي چون:
1. کسب پيروزي هاي پي در پي (چرا که حلّ يک مشکل، حلّ مشکلات بعدي را آسانتر خواهد کرد.)
2. نشاط و اميد در زندگي.
3. ايجاد تحرک، پويايي و سرعت در زندگي.
4. احراز حالت تعادل روحي و کنترل واکنش ها و کنش هاي رفتاري.
5. معنويت گرايي.
6. کمک رساني به ديگران در حلّ مشکلاتشان و نائل آمدن به پاداش هاي بيشمار اُخروي.
7. موفق شدن در ايفاي نقش مؤثر در خانواده، محلّ کار و اجتماع.
8. لذت بردن از روند زندگي.
اما بدون شک، در صورت نداشتن اين مهارت، زيان هاي متعددي دامنگير انسان و زندگي پيراموني او خواهد شد، عوارضي چون:
1. نگراني دائمي.
2. اتلاف وقت.
3. انتقال استرس هاي فردي به ديگران و نزديکان و زهرآلود بودن برخوردها.
4. ابتلاء به بي توجهي در عبادات.
5. توقف و شکست در ساير ابعاد زندگي.
6. يأس و نااميدي تا سر حدّ خودکشي.
7. تصميم گيري هاي غلط.
8. دشمن تراشي براي خود.
9. از دست دادن دوستان، شغل، موقعيت ها و...
10. ابتلاء به عوارض رواني چون وسواس، پرخاشگري و... و در پي آن عوارض جسمي.
11. بدبيني و منفي بافي نسبت به خدا، هستي و مردم.
12. بروز مشکلات پي در پي (زيرا يک مشکل مشکلات ديگري را به دنبال مي آورد.)
* فرآيند و مراحل حل مسأله:

الف) تهيه فهرستي از مشکل يا مشکلات و طبقه بندي آنها.

ممکن است در تهيه اين فهرست، شما فهرست طويلي از مشکلات را پيدا کنيد و در آغاز حتّي از اينکه با اين همه مشکل مواجه هستيد دچار وحشت شويد، اما نگران نباشيد چرا که بسياري از مشکلاتي که شما فهرست کرده ايد، با نوشتن ذوب خواهد شد و يا کوچک و ناچيز به نظر مي رسند، از سوئي اين مشکلات معمولاً گريبانگير افرادي ديگر بوده و هست و با آنها کنار آمده اند. همچنين برخي مشکلات آنقدر مهم نيستند که تعادل روانشناختي افراد را به هم بريزند. لذا پس از مهيا کردن فهرست مشکلات در گام بعدي مهم ترين مشکل يا چند مشکل معدود ولي بسيار مهم را با مقياس زير تهيه کنيد.
و پس از اولويت بندي بين مشکلات براي حل شديدترين و مهم ترين آنها اقدام کنيد.

ب) تعريف واضح مشکل و شناخت همه جانبه ي آن

براي تعريف مشکل چهار سؤال زير را در نظر داشته باشيد:
الف) مشکل چيست؟
ب) مشکل از چه زماني ايجاد شده است؟
ج) مشکل در چه موقعيت مکاني و در کجا به وجود آمده است؟
د) چه کساني احتمالاً در ايجاد مشکل و يا گسترش آن دخالت دارند؟
بعد از تعريف مشکل با استفاده از سؤالات راهنماي فوق سعي کنيد تا مشکل بزرگتر را به مشکلات کوچکتر تجزيه و قابل حل تبديل نمائيد. (پروژه سازي راه حلّ)

ج) جستجوي راه حل هاي قابل دسترسي و امکانپذير موجود.

براي انتخاب راه حل ها، بايد به منابع مقابله اي و حمايتي موجود و توانمندي هاي خود مبتني بر واقعيت و قابل دسترس بودن آنها دقت شود.

د) خلق راه حل هاي جديد

با استفاده از روش طوفان مغزي، تفکّر و توسّل و استفاده از خلاقيت، تا آنجا که مي توانيد راه حل هاي بيشتري توليد کنيد و هيچ راه حلي را ناديده نگيريد، حتي راه حل هايي که ممکن است بعداً غيرقابل عمل تشخيص داده شوند.

ه‍) انتخاب راه حل

قبل از ورود به بحث انتخاب راه حل، لازم به ذکر است به صورت کلي در مواجه با مسأله معمولاً دو روش متداول است:

1. روش مسأله مدار:

در اين روش فرد به جاي هيجاني شدن، با تعقل و تدبر براي تغيير شرايط منفي موجود مي کوشد که در اين صورت به بهترين شکل با مسأله مواجه شده و ضريب موفقيت او به صورت چشمگيري افزايش مي يابد.

2. روش هيجان مدار:

در اين روش فرد با واکنش هاي هيجاني در دو بُعد منفي و مثبت با مسأله برخورد مي کند.
واکنش هيجاني مثبت مانند: روي آوردن به طنز و شوخي، دعا، گريه و... و واکنش هيجاني منفي مانند: پرخاشگري، پناه بردن به مواد مخدّر، مايعات الکلي، تفريحات کاذب و سرگرم کننده و...
در اين روش هيجان مدار فرد خود مشکل را حل نمي کند، بلکه به نحوي با تخليه رواني خود و سرگرم کردن خود، تلاش مي کند مشکل را براي خود قابل تحمل تر کند که البته اين روش، موقتي، ناکارآمد، زودگذر و گاهي خطرناک و مسئله ساز و غيرقابل قبول است.
به همين خاطر ناگفته پيداست در مواجه با مسأله، روش مسأله مدار توصيه مي شود، نه روش هيجان مدار.
براي حل مسأله از روش مسأله مدار به اين اصول توجه داشته باشيد:
* اصل برنامه ريزي براي مقابله با مسأله و برون رفت از شرايط منفي.
* اصل تلاش براي يافتن منابع حمايت اجتماعي (مانند: کسب اطلاعات، مشاوره، حمايت هاي مالي و...)
* اصل حذف همه فعاليت ها و تمرکز کامل براي حلّ مسأله.
* اصل داشتن تفسير مثبت از مسأله و فرصت پنداشتن آن.
* اصل تبديل شرايط خاص به شرايط سازنده و تجربه آموز.
* اصل ارزيابي راه حلها و انتخاب بهترين و کارآمدترين آنها.
* اصل غير موقتي بودن راه حل (در صورت امکان بايد دراز مدت باشد.)
* اصل نگاه به راه حل هاي قابل قبول براي هر کس.
* اصل عاقلانه بودن نه احساسي بودن راه حل ها، يا ترکيبي از عقلاني و احساسي بودن.
* اصل توجه به نقش پول (در صورت لزوم از نقش و تأثير پول براي حل مسئله غافل نشويد.) (1)
* اصل يارگيري براي انتخاب و يا اجراي راه حل. (2)
* اصل آسان سازي براي انتخاب و اجراي راه حل، با کمک از عوامل معنوي.
- قال علي (عليه السّلام): (قُل عِندَ کلِّ شِدَّةٍ: «لا حَولَ وَلا قُوَّةَ إلا بِالله العَلِيِّ العَظيم» تُکفَها.) (3) «در هنگام سختي و مشکل بگو: «نيرو و قدرتي جز قدرت خداي والا و بزرگ نيست» آن سختي از ميان مي رود.»
- قال الرضا (عليه السّلام): (رَأيتُ أبي (عليه السّلام) في المَنام فقال: يا بُنَيَّ، إذا کنتَ في شِدَّةٍ فَأکثِر أن تَقُولَ: «يا رؤوفُ يا رَحيم» وَ الَّذي تَراهُ فِي المَنام کَما تَراهُ في اليَقَظةِ.) (4) «پدرم را در خواب ديدم: فرمود: پسرم! هرگاه در سختي و گرفتاري بودي جمله ي «يا رؤوفُ يا رحيم» را فراوان بگو. آنچه در خواب مي بيني چنان است که در بيداري مي بيني.»
- ملاصدرا مي گويد: «هنگام نوشتن اين مسأله (اتحاد عاقل و معقول) در کهک بودم، پس به سوي شهر مقدّس قم به قصد زيارت و استمداد از دخت موسي بن جعفر (عليه السّلام) راه افتادم در حالي که روز جمعه اي بود و پس از آن به کمک و لطف خدا اين مسأله بر من منکشف و ظاهر شد...» (5)
- ابن خلکان مي گويد: «هرگاه براي ابن سينا مسأله ي مشکلي مطرح مي شد، وضو مي ساخت و به مسجد جامع شهر مي رفت، آن گاه نماز مي گذارد و دعا و درخواست از خدا مي کرد تا مسأله ي او آسان گردد و مشکل و پيچيدگي آن باز شود.» (6)

و) تجسّم و تماشاي فيلم ذهني راه حل ها

در اين مرحله به تجسّم ذهني و تصويرسازي راه حل ها پرداخته و يک دور راه حل را در ذهن خود پياده کنيد و در طي آن به دنبال اشتباهات احتمالي و پيدا نمودن نقاط ضعف بگرديد و همه ي عواملي که باعث کارساز بودن راه حل مي شود را بدرستي شناخته و زوائد آن را حذف کنيد، چرا که مسائل اضافي، مبدأ و منشأ تصميمات ضعيف است.

ز) نظارت و ارزيابي نتايج

ما هيچگاه يک تکه گوشت را در حال کباب کردن به حال خود نمي گذاريم و تا زمان طبخ، بر آن نظارت مستمر داريم تا پخت و طعم آن دلخواه ما شود.
در مواجه با مسائل زندگي هم، ما نمي توانيم راه حل ها را اجرا کرده و نظارت بر آنها را رها کنيم، بلکه بايستي ببينيم در اجراي آنها موفق بوده ايم يا نه؟ آيا اين راه حل ها نيازهاي ما را برطرف نموده است يا نه؟
چند داستان آموزنده درباره ي هنر حل مسأله:
الف) ـــ پدر: دوست دارم با دختري به انتخاب من ازدواج کني.
پسر: نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم.
پدر: اما دختر مورد نظر من، دختر بيل گيتس است.
پسر: آهان اگر اين طور است، قبول است. پدر به نزد بيل گيتس مي رود و مي گويد: براي دخترت شوهري سراغ دارم.
بيل گيتس: اما ازدواج براي دحتر من خيلي زود است.
پدر: اما اين مرد جوان قائم مقام مدير عامل بانک جهاني است.
بيل گيتش: اوه که اين طور! در اين صورت قبول است.
بالاخره پدر به ديدار مدير عامل بانک جهاني مي رود.
پدر: مرد جواني براي سمت قائم مقام مدير عامل سراغ دارم.
مدير عامل: اما من به اندازه ي کافي معاون دارم!
پدر: اما اين مرد جوان داماد بيل گيتس است!
مدير عامل: اوه، اگر اين طور است، باشد و معامله به اين ترتيب انجام مي شود. (7)
ب)ـــ «سال ها دو برادر با هم در مزرعه اي که از پدرشان به ارث رسيده بود با هم زندگي مي کردند. آن ها يک روز به خاطر مسئله ي کوچکي به جرّ و بحث پرداختند و پس از چند هفته سکوت اختلافشان زياد شد و از هم جدا شدند. يک روز صبح زنگ خانه ي برادر بزرگتر به صدا درآمد. وقتي در را باز کرد، مرد نجاري را ديد. نجّار گفت: «من چند روزي است که به دنبال کار مي گردم، فکر کردم شايد شما کمي خرده کاري در خانه و مزرعه داشته باشيد؟» برادر بزرگتر جواب داد: بله اتفاقاً من يک مقدار کار دارم. به آن نهر در وسط مزرعه نگاه کن، آن همسايه در حقيقت برادر کوچک من است.
او هفته ي گذشته چند نفر را استخدام کرد تا وسط مزرعه را بکنند و اين نهر آب بين مزرعه ما افتاد. او حتماً اين کار را به خاطر کينه اي که از من به دل دارد انجام داده، سپس به انبار مزرعه اشاره کرد و گفت: از تو مي خواهم بين مزرعه من و برادرم حصار بکشي تا ديگر او را نبينم. نجّار پذيرفت و شروع کرد به اندازه گيري و ارّه کردن الوار. برادر بزرگتر به نجّار گفت: من براي خريد به شهر مي روم اگر وسيله اي نياز داري برايت بخرم. نجّار در حالي که به شدّت مشغول کار بود جواب داد: «نه چيزي لازم ندارم...» هنگام غروب وقتي برادر بزرگتر برگشت چشمانش از تعجب گرد شد. حصاري در کار نبود و نجّار به جاي حصار يک پل روي نهر ساخته بود. برادر بزرگتر با عصبانيّت رو به نجّار گفت: مگر من به تو نگفته بودم برايم حصار بسازي؟
در همين لحظه برادر کوچکتر از راه رسيد و با ديدن پل فکر کرد برادرش دستور ساختن آن را داده به همين خاطر از روي پل عبور کرد و برادر بزرگترش را در آغوش گرفت و از او براي کندن نهر معذرت خواست. در اين هنگام برادر بزرگتر، نجّار را ديد که جعبه ابزارش را روي دوشش گذاشته و در حال رفتن است. برادر بزرگتر نزد او رفت و بعد از تشکر از او خواست تا چند روزي ميهمان او و برادرش باشد. نجّار گفت: دوست دارم بمانم، ولي پلهاي زيادي هست که بايد آن ها را بسازم...» (8)
ج) ـــ در آخرين روز ترم پاياني دانشگاه، استاد به زحمت جعبه ي سنگيني را داخل کلاس درس آورد. وقتي که کلاس رسميّت پيدا کرد. استاد يک ليوان بزرگ شيشه اي از جعبه بيرون آورد و روي ميز گذاشت. سپس چند قلوه سنگ از درون جعبه برداشت و آن ها را داخل ليوان انداخت. آن گاه از دانشجويان که با تعجّب به او نگاه مي کردند، پرسيد: آيا ليوان پر شده است؟ همه گفتند: بله پر شده. استاد مقداري سنگ ريزه را از جعبه برداشت و آن ها را روي قلوه سنگ هاي داخل ليوان ريخت. بعد ليوان را کمي تکان داد تا ريگ ها به درون فضاهاي خالي بين قلوه سنگ ها بلغزند. سپس از دانشجويان پرسيد: آيا ليوان پر شده است؟ همگي پاسخ دادند: بله پر شده! استاد دوباره دست به جعبه برد و چند مشت شن را برداشت و داخل ليوان ريخت. ذرات شن به راحتي فضاهاي کوچک بين قلوه سنگ ها و ريگ ها را پر کردند.
استاد يک بار ديگر از دانشجويان پرسيد: آيا ليوان پر شده است؟ دانشجويان هم صدا جواب دادند: بله، پر شده! استاد از داخل جعبه يک بطري آب برداشت و آن را درون ليوان خالي کرد. آب تمام فضاهاي کوچک بين ذرات شن را هم پر کرد. اين بار قبل از اينکه استاد سؤالي بکند دانشجويان با خنده فرياد زدند: بله، پر شده! بعد از آن که خنده ها تمام شد، استاد گفت: اين ليوان مانند شيشه عمر شماست و آن قلوه سنگ ها هم چيزهاي مهم زندگي شما مثل سلامتي، خانواده، فرزندان و دوستانتان هستند. چيزهايي که اگر هر چيز ديگري را از دست داديد و فقط اين ها برايتان باقي ماندند، هنوز هم زندگي شما پر است. استاد نگاهي به دانشجويان انداخت و ادامه داد: ريگ ها هم چيزهاي ديگري هستند که در زندگي مهمّند، مثل: شغل، ثروت، خانه و ذرّات شن هم چيزهاي کوچک و بي اهميت زندگي هستند، اگر شما ابتدا ذرات شن را داخل ليوان بريزند، ديگر جايي براي سنگ ها و ريگ ها باقي نمي ماند. اين وضعيت در مورد زندگي شما هم صدق مي کند. در زندگي حواستان را به چيزهايي معطوف کنيد که واقعاً اهميت دارند، همسرتان را براي شام به رستوران ببريد، با فرزندانتان بازي کنيد و به دوستان خود سر بزنيد، براي نظافت خانه يا تعمير خرابي هاي کوچک هميشه وقت هست. ابتدا به قلوه سنگ هاي زندگي تان برسيد، بقيّه چيزها حکم ذرّات شن را دارند. (9)

پي نوشت ها :

1. قال علي: (وَقِّ عِرضَکَ بعَرَضکَ تُکرَم و تَفَضَّل تُخدِم وَ احُم تُقَدَّم.) «آبروي خود را با مال خود نگهدار، تا گرامي گردي و احسان کن تا خدمت شوي و بردبار باش تا مقدم داشته شوي.» غررالحکم / حديث 10110
2. قال علي: (الشَّفِيعُ جَنَاحُ الطَّالِبِ.) «شفيع، پر و بال طالب و طلب کننده است.» نهج البلاغه / ص 479.
3. بحارالانوار / ح 74 / ص 272
4. مسند الامام الرضا (عليه السّلام) / ج 2 / ص 66
5. انديشه آينه اي زلال / ص 49-50 به نقل از اتحاد عاقل و معقول / حسن زاده آملي / صص 107-109.
6. انديشه آينه اي زلال / ص 47 به نقل از سيماي فرزانگان
7. داستانهاي کوتاه، درسهاي بزرگ / ص 32.
8. داستان ها کوتاه، درسهاي بزرگ / مهدي خليلي و سيد محمدرضا حسيني / صص 16-17.
9. داستان هاي کوتاه، درس هاي بزرگ / صص 47-49.

منبع مقاله : 
نيلي پور، مهدي؛ (1390)، مهارت هاي زندگي، نشر اصفهان: مرغ سليمان، چاپ دوم
تعداد بازدید از این مطلب: 67
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مهارتهای زندگی (مهارت خلاقیت)

  مهارتهای زندگی (مهارت خلاقیت)


مقدمه

يکي از مراحل زندگي بشر، مرحله دنياست که شامل سه اتفاق عمده ي: تولد (ورود)، زندگي (حضور) و مرگ (خرج) مي باشد.
انسان در تولّد و مرگ و اصل زندگي اختياري ندارد، اما در چگونگي و نوع زندگي مختار است و شايسته است براي کسب حيات طيّبه، زيستني آگاهانه، خردمندانه و سعادتمندانه همراه با سلامت جسم و توجه به آينده اي روشن تلاش نمايد.
براي کسب حيات طيبه با نگاه متقارن به دنيا و آخرت توجه به پنج نوع تربيت براي بشر ضروري است:
1. تربيت جسمي
2. تربيت عاطفي
3. تربيت عقلاني
4. تربيت ديني
5. تربيت اجتماعي
چرا که نيل به سعادت و خوشبختي واقعي بشر در بُعد فردي، خانوادگي و اجتماعي مرهون کسب توانمندي و موفقيت در اين پنج نوع تربيت جهت «شکوفاسازي شخصيت خود و اداره ي زندگي» و «برقراري ارتباطات موفق جمعي تا حد تأثيرگذاري مثبت» و «ارتباط عميق با خداست».
کارشناسان تربيتي به بخشي از آگاهي ها و توانايي هاي انسان که براي دستيابي به يک زندگي موفق مورد نياز است، «مهارتهاي زندگي» مي گويند. در اين مقاله به تبيين و تشريح راهکارهاي داشتن يک زندگي سالم و مهارتها و روش هاي مقابله اي مورد نياز مي پردازيم.
از جمله اسامي خداوند متعال «خلّاق» است. (1) بر اساس فرمول: «تَخلَّقُوا بأخلاق اللِه» (2) يک انسان مؤمن شايسته است وجود خويش را به اين اخلاق و صفت الهي مزّين نمايد و تلاش کند از اين صفت الهي بهره مند بوده و در زندگي خلاقيت داشته باشد. يکي از مهارت هاي لازم زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي، مهارت خلاقيت و قدرت آفرينش انديشه هاي نوين، سبکها و انتخاب روش ها و اعمال نو و مؤثر مي باشد.
دوري از رکود، توقف و سکون و گرايش به نوآوري، تکاپو و تحوّل و حيات آفريني و انديشيدن مستمر از ويژگي هاي بارز يک انسان خلاق به شمار مي رود. در يک نگاه کلي مي توان ويژگيهاي انسان هاي خلاق را اين چنين برمي شمرد:
1. نوگرايي.
2. بيزاري از سکون و رکود.
3. انديشه ورزي و عادت به تفکر.
4. انعطاف پذيري.
5. استقلال (در شخصيت، تفکر و اقدام)
6. پرهيز از عوام زدگي (و اسارت حرف مردم)
7. توانمندي در حفظ تجارت و نظم بخشي به آنها.
8. تيزبيني و دقت نظر.
9. داشتن قدرت روحي و تمرکز.
10. پرورش قدرت تخيل و استفاده از آن.
يک انسان مؤمن همواره در پي رشد و خلاقيت و ايجاد پديده هاي جديد است و روزهاي عمرش همچون پلکان نردباني است که او را به اوج کمال نزديک مي کند. حضرت علي (عليه السّلام) فرمودند: (نَيروزُنا کُلُّ يوم) (3) «هر روز ما نوروز و روزي نو مي باشد.»
و در نکوهش تساوي روزها مي فرمايند: (مَنِ اعتَدَلَ يَوماه فَهُوَ مَغبُونٌ.) (4)
«هر کس دو روزش برابر باشد، زيان ديده است.»
و امام صادق (عليه السّلام) نيز مي فرمايند: (مَنِ استَوي يَوماهُ فَهُوَ مَغبُون) (5)
«هر کس دو روزش مساوي باشد، زيان ديده است.»
بر اساس اين نگرش و آموزه ي ديني، يک مؤمن هر روز در پي خلق و پويايي و آفرينش و صيرورت است، اين ويژگي در ميان انبياء و اولياي الهي نه محدود به افکار نو و نوآفريني، بلکه تا سر قدرت خلق موجودات بإذن الله است.
قرآن کريم در توصيف حضرت عيسي (عليه السّلام) مي فرمايد:
(أنّي أخلُقُ لَکُم من الطّينِ کَهيئةِ الطَّيرِ فَأنفُخُ فيه فيکون طَيراً بإذِنِ اللِه و أبرئُ الأکمَهَ و الأبرصَ و أحيِ المَوتي بإذنِ الله...) (6)
«من از گِل، چيزي به شکل پرنده مي سازم، سپس در آن مي دمم و به فرمان خدا پرنده اي مي شود و به اذن خدا، کور مادرزاد و مبتلا به برص را بهبود مي بخشم و مردگان را به اذن خدا زنده مي کنم...»
اين توانمندي و اين نوع خلاقيت، که در قالب معجزات و کرامات رخ نشان مي دهد عنايتي خاص از جانب خداوند متعال است که در نتيجه قرب الهي، رياضت هاي ويژه و شايستگي هاي انساني و الهي، شامل حال اولياي خدا مي شود و هر انساني با توجه به ظرفيت هاي وجودي اش مي تواند به مراتبي از اين توانايي ها دست يابد، از جمله اذکاري که انسان را در کسب خلاقيت قدرتمند مي سازد، ذکر شريف: «يا حَيُّ يا قَيُّوم» است، چنانچه حضرت عيسي (عليه السّلام) بواسطه اين ذکر مردگان را زنده مي کرد. (7)
و يا عاصف بن برخيا وزير سليمان با همين ذکر تخت بلقيس را در چشم به هم زدني نزد سليمان حاضر کرد. (8)
از صفات ويژه دوره ي حکومتي امام زمان (عليه السّلام) نيز خلاقيت و احياگري ايشان مي باشد. امام عصر (عليه السّلام)، به اذن الهي مُحيي و حيات بخش زمين خواهد بود و به همين دليل يکي از القاب ايشان ربيع الانام (9) (بهار انسان ها) و نضره الايام (10) (خرّمي دوران) است.
قرآن در اين خصوص مي فرمايد: (و اعلَمُوا أنَّ يُحيي الأرضَ بَعدَ موتها...) (11)
«بدانيد که خداوند زمين را پس از مردنش زنده مي کند...»
امام باقر (عليه السّلام) در تفسير اين آيه ي شريفه فرمودند:
منظور از اين آيه، احياء زمين و اهل آن بواسطه ي امام زمان (عليه السّلام) است. (12)
از ديدگاه اسلام انسان قادر است در صورت بالا بردن مقاصد و نيت هاي خود و ارتقاء سطح خواسته هاي منطقي خود در بسياري از امور مادي و معنوي رشد نمايد و به خواسته ها و ايده هاي خود دست يابد و از جانب خداوند متعال مورد امداد و توفيق قرار گيرد.
حضرت علي (عليه السّلام) مي فرمايند: «بخشش خداوند به هر کس، به اندازه ي نيّت اوست.» (13)
و يا امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايند: «در حقيقت خداوند ياري خود به بندگان را به اندازه ي نيت هاي آنان قرار داده است. پس هر که نيتّش درست باشد، ياري خدا به او کامل رسد و هر که نيتّش کاستي داشته باشد، ياري خدا نيز به همان اندازه ي کاستي نيت او، از وي کاسته مي شود.» (14)
حضرت علي (عليه السّلام) در حديثي مي فرمايند: «نيت نيکو، سبب رسيدن به آرمان و آرزوست.» (15)
و يا مي فرمايند: «آدمي با نيت نيکو و اخلاق خوش به تمام آنچه در جستجوي آن است، از زندگي خوش، امنيت محيط و فراخي روزي دست مي يابد.» (16)
و يا در جاي ديگري مي فرمايند: «خويشتن را به داشتن نيت نيکو و مقصد زيبا عادت ده، تا در اهدافت کامياب شوي.» (17)
امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايند: «هرکه نيتّش نيکو شود، خداوند بر روزي اش بيفزايد.» (18)
در مباحث علوم تربيتي با نگاهي محدودتر، محدوده مهارت خلاقيت در استفاده از نيروي تخيّل و تجسّم خلّاق تعريف شده است که به نوبه ي خود عاملي مؤثر براي پيشرفت و موفقيت خواهد بود.
تخيل از اساسي ترين پايه هاي خلاقيت است، شاهکارهاي هنري، مثل سروده هاي شاعران، تابلوهاي نقّاشان، بناهاي معماران و همچنين ايده ها و نظريات دانشمندان، حکيمان و فرزانگان، ابداعات و اختراعات مخترعان و مکتشفان، فرزند خيال و نتيجه ي تخيّل اند. با تخيّل «انجام هيچ امري محال نيست» آري با برخورداري از نيروي تخيّل است که ما بر جهان حکومت مي کنيم و با کمک اوست که عليرغم مناسب نبودن شرايط و نبودن امکانات لازم براي موفقيت، به توانگري و رشد مطلوب مي رسيد و يا لوئي پاسکال مي گويد: «همه چيز براي تخيّل و در قدرت تخيّل مي باشد و با اوست که مي توان شکوه، سعادت، نيکبختي، موفقيت و زيبايي را خلق کرد، حتي عدالت که اصل و اساس همه چيز در اين دنياست را مي شود با او آفريد.»
اين نيروي تخيّل است که باعث باروري استعدادها گرديده و زندگي فکري، روحي و جهان خارج آدمي را به نحوي تحت تأثير خود قرار داده است. گفتني است منظور از نيروي تخيّل که پايه ي خلاقيت است، خيال پردازي هاي واهي و سوداهاي عنان گسيخته، پوچ و بي منطق نيست، بلکه مراد، فعاليتي مي باشد که مادر و اساس نوآوري، سازندگي و بالندگي است. (19)
در اينجا و به عنوان تمرين به يک نمونه تخيّل مثبت و سازنده اشاره مي کنيم.
در حالتي کاملاً راحت، ژرف، آرام قرار گرفته و سپس در ذهن خود مجسّم کنيد که شما دو نفر در کمال صميميّت، محبت و هماهنگي، ارتباط برقرار کرده و با يکديگر سخن مي گوييد. بايد اين احساس در شما ايجاد شود که اين تصوير ذهني، حتماً محقق مي شود به گونه اي که گويا هم اينک اين ارتباط مهربانانه رخ داده است. اين تمرين کوتاه مدت و ساده را لااقل روزي دو سه بار انجام دهيد. در نيت خود، صميمي و به راستي مشتاق، منتظر و آماده ي عوض شدن باشيد. مطمئن باشيد چندي نخواهد گذشت که رابطه شما با ديگران سرشار از محبت و صميميت خواهد شد به گونه اي که شخصيت اشخاص مورد نظر خوشايندتر و برقرار کردن رابطه با او آسان تر و دلپذيرتر شده است.
با مداومت در استفاده از تجسّم خلاق، به زودي مي بينيم که دگرگوني هايي اساسي در ما و در زندگي ما پديد مي آيد، تغييراتي که قبلاً و پيش از اين، حتي خوابش را نمي ديديم و به همين دليل تجسّم خلاق را، در حقيقي ترين و والاترين معنايش، جادو خوانده اند و رمز دستيابي به گنجينه نعمات خداوند کريم دانسته اند. (20)
در يک نگاه کلي مراحل تجسم خلاق عبارتند از:
1- تصويرسازي ذهني با فعال نمودن سينماي ذهني در مورد يک هدف و ايده. هنگامي که شما به تصويرسازي ذهني يک آرزوي مثبت مي پردازيد در واقع به جذب و هدايت انرژي به سمت هدف و سوژه خود پرداخته ايد و اين کار شما را در رسيدن به مطلوب در عينيت خارجي بسيار کمک خواهد کرد.
2- تمرکز بر تصوير خواسته هاي ذهني در حالت آرامش کامل
3- بکار بردن جملات و عبارات تأکيدي مرتبط با هدف و تکرار آن
4- انرژي دهي مداوم و خوش بينانه به خود.
5- استمرار بر هدف تا رسيدن به آن.

عوامل موفقيت در تجسم خلاق

1. باورمندي به وفور نعمت هاي الهي.
2. خوش بيني و تفکر مثبت.
3. باورمندي به قدرت انسان.
4. اطمينان به اجابت دعا و درخواست ها.
5. پرهيز از شکّاکيت و دودلي.
6. دعا و تکرار دعا و درخواست ها.
در نظام تربيتي اسلام تأکيد بر عنصر دعا و درخواست از خدا ضمن تمرين عبوديت و ارتباط توحيدي و معنوي به گونه اي طراحي شده تا انسان با صورت سازي خواسته هاي خود و اصرار بر آن ها به خواسته هاي جديد رسيده و موفقيت هاي خود را چندين برابر افزايش دهد.
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند:
(لا تَعُجُزوا عَن الدُّعاء) (21) «از دعا کردن عاجز نباشيد.»
رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايند: «هر که چيزي را آرزو کند و آن چيز مورد رضاي خداي عزّوجلّ باشد، از دنيا نرود تا آن که خداوند به او عطا کند.» (22)
امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايند: «بسيار دعا کن؛ زيرا دعا کليد هر رحمتي است و مايه ي روا شدن هر حاجتي و آنچه نزد خداست جز با دعا کردن به دست نمي آيد. هيچ دري نيست که بسيار کوبيده شود مگر آن که به زودي به روي کوبنده باز گردد.» (23)
و يا در حديثي ديگر مي فرمايند: «دعا مخزن اجابت است همچنان که ابر مخزن باران است.» (24)
و يا اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در روايتي مي فرمايند:
«در مسألت از خدا پافشاري کن تا درهاي رحمت به رويت گشوده شود.» (25)

پي نوشت ها :

1. (انَّ رَبَّکَ هوَ الخلاقُ العليم.) حجر / 86
2. به اخلاق الهي آراسته گرديد. بحارالأنوار / ج 58 / ص 129
3. من لايحضره الفقيه / ج 3 / ص 300
4. همان / ج 4 / ص 381
5. وسائل / ج 16 / ص 94
6. آل عمران / 49
7. المناقب / ج 1 / ص 225
8. سلسله مباحث تفسيري حضرت آيه اله جوادي آملي (ره)
9. مهج الدعوات / ص 346
10. بحارالانوار / ج 99 / ص 83
11. حديد / 17
12. بحارالأنوار / ج 51 / ص 54
13. غررالحکم / ح 6193
14. بحارالأنوار / ج 70 / ص 211
15. غررالحکم / ج 4766
16. غررالحکم / ح 10141
17. غررالحکم / ح 6236
18. المحاسن / ج 1 / ص 406
19. بسته ي آموزشي مهارت هاي زندگي / ص 124
20. بسته ي آموزشي مهارت هاي زندگي / صص 126-127
21. مستدرک / ج 5 / ص 160
22. الخصال / 4 / 7
23. بحارالأنوار / ج 93 / ص 295
24. بحارالأنوار / ج 93 / ح 23 / ص 295
25. بحارالأنوار / ج 77 / ص 204

منبع مقاله : 
نيلي پور، مهدي؛ (1390)، مهارت هاي زندگي، نشر اصفهان: مرغ سليمان، چاپ دوم
تعداد بازدید از این مطلب: 34
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مهارت های زندگی(مهارت خودآگاهی)

مهارت های زندگی(مهارت خودآگاهی)


مقدمه

يکي از مراحل زندگي بشر، مرحله دنياست که شامل سه اتفاق عمده ي: تولد (ورود)، زندگي (حضور) و مرگ (خروج) مي باشد.
انسان در تولّد و مرگ و اصل زندگي اختياري ندارد، اما در چگونگي و نوع زندگي مختار است و شايسته است براي کسب حيات طيّبه، زيستني آگاهانه، خردمندانه و سعادتمندانه همراه با سلامت جسم و توجه به آينده اي روشن تلاش نمايد.
براي کسب حيات طيبه با نگاه متقارن به دنيا و آخرت توجه به پنج نوع تربيت براي بشر ضروري است:
1. تربيت جسمي
2. تربيت عاطفي
3. تربيت عقلاني
4. تربيت ديني
5. تربيت اجتماعي
چرا که نيل به سعادت و خوشبختي واقعي بشر در بُعد فردي، خانوادگي و اجتماعي مرهون کسب توانمندي و موفقيت در اين پنج نوع تربيت جهت «شکوفاسازي شخصيت خود و اداره ي زندگي» و «برقراري ارتباطات موفق جمعي تا حد تأثيرگذاري مثبت» و «ارتباط عميق با خداست».
کارشناسان تربيتي به بخشي از آگاهي ها و توانايي هاي انسان که براي دستيابي به يک زندگي موفق مورد نياز است، «مهارتهاي زندگي» مي گويند. در اين مقاله به تبيين و تشريح راهکارهاي داشتن يک زندگي سالم و مهارتها و روش هاي مقابله اي مورد نياز مي پردازيم.

تعريف «مهارت» و «مهارت هاي زندگي» و تقسيمات آن

1- تعريف مهارت:

- مهارت يعني توان بالقوه اي که از طريق تمرين بدست مي آيد.
- مهارت قابليتي است که با اطمينان معين و صرف حداقل انرژي يا زمان کاري به نتيجه مي رسد.

2- تعريف مهارت هاي زندگي:

مهارت هاي زندگي يعني داشتن توانايي هاي لازم براي اقدام و عمل مؤثر در شرايط متغير زندگي.
* مجموعه اي از توانايي هاست که زمينه سازگاري و رفتار مثبت و مفيد را براي انسان فراهم مي آورد.
* مهارت هاي زندگي مهارت هايي است که زندگي موفقي را براي ما رقم مي زند. (1)
* مهارت هاي زندگي، توانايي هايي هستند که به ما کمک مي کنند تا در موقعيت هاي مختلف عاقلانه و صحيح رفتار کنيم و رفتاري سازگارانه با خود و ديگران داشته باشيم.
* سازمان بهداشت جهاني مهارت هاي زندگي را شامل توانايي هاي آدمي جهت رفتارهاي مثبت و انطباق پذير با ديگران مي داند که او را قادر مي کند با چالش ها و نيازمندي هاي روزانه به گونه اي مؤثر رو به رو سازد. (2)
* سازمان يونيسف نيز مهارت هاي زندگي را شامل تمهيداتي براي تحوّل و يا تغيير رفتار مي داند تا ميان سه حيطه ي دانش، بينش (طرز نگرش) و منش موازانه اي برقرار سازد. (3)
اما از آنجا که يک زندگي موفّق و آرماني، زندگاني است که سعادت دنيوي و اخروي يک انسان را تأمين کند در يک تعريف جامع مي توان گفت:
«مهارت هاي زندگي، شامل دانستني ها، نگرش ها و توانايي هاي لازمي است که علاوه بر رساندن انسان به حد بالندگي و شکوفائي همه جانبه، انسان را براي عبور از گردنه ي مشکلات و چالش هاي زندگي موفق کرده و او را قادر مي سازد در برابر نابساماني ها بهترين موضع را اتخاذ کرده و با مديريت بهينه آن ها را کنترل نمايد و از اين طريق به سعادت دنيوي و اخروي خويش نائل آيد.»
دستيابي به تمامي مهارت هاي گوناگون زندگي انسان را کمک مي کند تا در همه ي عرصه ها پيروز شود، اما با وجود تعدّد، تنوع و پراکندگي مهارت هاي زندگي لازم است تلاش مجدّانه اي براي دستيابي به چهارچوب منسجمي در اين خصوص به عمل آيد.
به همين دليل مهارت هاي زندگي را از حيث موضوع، ماهيت و محتوا مي توان به چند حيطه تقسيم نمود، تا ضمن شناخت آسان تر در تحصيل آن نيز بتوانيم به تدريج برنامه ريزي لازم را به عمل آوريم.

1. مهارت هاي فکري - ذهني:

شامل مهارت تصميم گيري، مهارت حلّ مسأله، مهارت تفکّر خلاق، مهارت تفکّر نقّاد، انتخاب هدف و نظاير آن مي شود.

2 . مهارت هاي ارتباطي - اجتماعي:

شامل مهارت دوست يابي، مهارت ارتباط مطلوب با ديگران، مهارت جرأت ورزي (ابراز وجود)، مهارت «نه» گفتن، مهارت ارتباط مطلوب با خانواده و نظاير آن مي شود.

3. مهارت هاي شناختي (معرفتي):

شامل شناخت خود، خدا، خلق (خانواده و ديگران) و خلقت (جهان هستي) مي شود.

4 . مهارت هاي عاطفي (احساسي):

شامل همدلي، همدردي، هنر خوب شنيدن، مديريت استرس و نظاير آن مي شود.

5. مهارت هاي نگرشي:

شامل نگرش به دنيا، ماهيت انسان، جايگاه ارزش ها، معنا و مفهوم زندگي، سبک اسنادي و نظاير آن مي شود. (4)
نيز از منظري ديگر مي توان مهارت هاي زندگي را به چهار دسته ي ديگر تقسيم بندي نمود:
مهارت هاي رفتاري (مانند: برقراري ارتباط مؤثر با همسالان و بزرگسالان)
مهارت هاي شناختي (مانند: تصميم گيري مؤثر)
مهارت هاي ميان فردي (مانند: مثبت بودن)
مهارت هاي درون فردي (مانند: هدف گزيني)
از منظري ديگر، مهارت هاي زندگي در شش حيطه بررسي مي شود که عبارت است از: خود، خانواده، شغل، جامعه، اوقات فراغت و معنويت. (5) البته علاوه بر تقسيم بندي هاي مذکور، طبقه بندي هاي ديگري نيز براي مهارت هاي زندگي وجود دارد.

مهارت خودآگاهي و ارتباط با خود

قرآن کريم مي فرمايد: (يَا أيَّها الَّذين آمنوا عَليکُم انفُسَکم...)
«اي کساني که ايمان آورده ايد! مراقب خود باشيد...»
از جمله مهارت هاي لازم و از سودمندترين، کليدي ترين و با فضيلت ترين شناخت ها، معرفت نفس و کسب مهارت خودآگاهي و توانائي ارتباط با خود مي باشد.
خودآگاهي به معناي شناخت ويژگيها، توانمندي ها، استعدادها، علائق و نيازمندي هاي جسمي و روحي و درک صحيح از خود با توجه به نقاط ضعف و قوت خود مي باشد و به تعبير ديگر خودشناسي عبارت است از شناخت ويژگي هاي عمومي انسان به همراه شناخت ويژگي هاي خصوصي خود با هدف خودسازي و مديريت بر خود.
براي داشتن يک خودآگاهي کامل تمرکز بر شناخت هشت محور ضروري است:

1. عضو شناسي (بدن شناسي):

شناخت ويژگي هاي جسمي خود و توانائي ها و ضعف هاي فيزيکي براي بکارگيري اعضاء و جوارح و مديريت صحيح بدن در خصوص فعاليت هاي روزمره.

2. روان شناسي:

شناخت زمينه هاي معنوي و تربيتي خود و کشف ظرافت ها و استعدادهاي دروني براي انتخاب مسير رشد و کمال.

3 . نعمت شناسي:

شناخت فرصت ها و دارايي هايي که خداوند براي رشد ما فراهم آورده است و تلاش براي بهره برداري صحيح از اين نعمت ها به عنوان شکر واقعي قبل از آنکه اين نعمت ها از دست بروند و يا به نقمت تبديل گردند.
بسياري از داده هاي الهي براي انسان شناخت شده نيست و از اينرو نه شکري در برابر آنها صورت مي گيرد و نه استفاده اي از آنها مي شود، بنابراين کشف اين نعمت ها در مرحله ي اوّل از اهميت ويژه اي برخوردار است.
امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايند:
(کم مِن مُنِعمٍ عليه وَ هُوَ لا يَعلَم.) (6)
«بسا کسي که نعمتي به او ارزاني شده است و خودش نمي داند.»
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز فرمودند:
(أحسِنُوا مُجاوَرَهَ النِّعَمِ، لا تَمَلُّوها وَ لا تُنَفِّروها، فَإنَّها قَلَّما نَفَرَت مِن قَومٍ فَعادَت إلَيهم.) (7)
«همسايه ي خوبي براي نعمتها باشيد، آنها را آزرده و فراري نکنيد، زيرا به ندرت پيش مي آيد که نعمتي از مردمي بگريزد و دوباره به ميان آنان برگردد.»
امام رضا (عليه السّلام) فرمودند:
(أحسِنوا جِوارَ النِّعَم فإنَّها و حَشِيَّهٌ ما نَأت عن قومٍ فَعادَت إلَيهم.) (8)
«با نعمت ها خوش همسايگي کنيد، زيرا که نعمت ها رمنده اند و اگر از مردمي برمند دير به سوي آنان باز نمي گردند.»

4 . حق شناسي و تکليف شناسي:

شناخت حقوق و تکاليف فردي از محورهاي مهم خودآگاهي است، زيرا انسان از يک سو صاحب حقوقي است که بايد براي استيفاي آن ها بکوشد و از سويي تکاليف و وظايفي متوجه اوست که بايد اوّل آن موارد را بشناسد و آنگاه براي اداي آنها قيام کند.
به طور کلي هيچ حقي براي انسان ثابت نيست مگر آنکه در مقابلش تکليفي متوجه اوست و انسان عاقل کسي است که اداي تکاليفش را بر استيفاي حقوقش مقدم بدارد زيرا اگر تکليفي از کسي ساقط شود بايد در برابرش پاسخگو باشد اما اگر از کسي حقّي ضايع شد روزي به آن حق خواهد رسيد، حال يا در دنيا و يا در آخرت.

5. شناخت ويژگي هاي اختصاصي:

هر انساني داراي خصوصيات و صفات انحصاري خاصّي است، صفاتي که به صورت انحصاري در يک انسان نسبت به ديگران وجود دارد، زيرا هر کس همانگونه که خطوط سر انگشتانش با ديگران متفاوت است، ويژگيهاي خدادادي منحصر به فردي هم دارد که در صورت شناسايي و شکوفاسازي آن صفات، فرد مي تواند به موفقيت هاي چشمگيري در آن زمينه نائل آيد، از اينرو در توصيه اي حکيمانه و تربيتي گفته شده است: «آنچنان باش که هستي.»

6 . کاستي شناسي خود:

شناخت نواقص و کاستي هاي وجودي خود براي برطرف ساختن آنها به عنوان رفع موانع رشد، از مهم ترين محورهاي خودآگاهي و خود افزايي به شمار مي رود. در اين ميان کم نيستند کساني که يا از عيوب و نواقص شخصيتي خود غافلند و يا مشغول شناسايي عيوب ديگران مي شوند که در هر دو صورت دستاوردي جز هلاکت و رکود براي آنان به جاي نمي ماند. روايات اهل بيت (عليهم السّلام) شناخت کاستي هاي روح را مهمترين معرفت براي هر کس معرفي مي کند.
حضرت علي (عليه السّلام) فرمودند:
(مَعرِفَةُ المَرءِ بِعُيُوبِهِ أنفَعُ المَعارِف.) (9)
«معرفت آدمي نسبت به عيوبش، سودمندترين شناخته است.»
و يا در حديث ديگري مي فرمايند:
(أفضَلُ النَّاس مَن شَغَلَتهُ مَعايِبُهُ عَن عُيوبِ النَّاس.) (10)
«بهترين مردم کسي است که عيبهاي خودش، او را از عيبهاي مردم باز دارد.»

7. قدرشناسي خود:

قدرشناسي و شناخت قداست، عظمت و ارزش والاي انسان در ميان مخلوقات که خداوند او را به عنوان خليفه الله و جانشين حق در زمين معرفي کرده است، از محورهاي قابل توجه و بنيادين خودشناسي محسوب مي شود. حضرت علي (عليه السّلام) در اين خصوص مي فرمايند:
(يَنبَغي لِمَن عَلِمَ شَرَفَ نَفسِهِ أن يُنَزِّهَها عَن دَناءَةِ الدُّنيا.) (11)
«کسي که به شرافت نفس خود پي برده باشد، سزاوار است که آن را از پستي دنيا منزّه دارد.»
(مَن عَرَفَ قَدرَ نَفسِهِ لَم يُهِنهَا بِالفانِياتِ.) (12)
«کسي که ارزش خود را بشناسد، خويشتن را با امور فناپذير خوار نگرداند.»

8- شناخت افکار منفي خودآيند و مقابله با آن ها

يکي از مؤلفه هاي خودآگاهي و ارتباط با خويشتن، شناخت و مهار افکار منفي خودآيند و يا افکار مزاحم و خلاصي از آنها است که در اصطلاح عرفاء و علماي علم اخلاق نفي خواطر ناميده مي شود.
نفي خواطر عبارت است از تسخير (ذهن و) قلب و حکومت بر آن، تا سخني نگويد و عملي انجام ندهد و تصور و خاطره اي، بر او وارد نشود مگر به اذن و اختيار صاحب آن. (13)
از جمله خصوصيات انسان بويژه در سنين جواني و يا برخي از حالات و مقاطع دشوار زندگي مانند: حالات تنهايي، افسردگي، خستگي، بيماري، زمان تجربه ي يک شکست و حتي خواب آلودگي و گرسنگي و... درگير شدن با افکار مزاحم، خواطر آزار دهنده و تخيّلات ناخواسته منفي است؛ مهار اين دسته از افکار و خواطر يکي از مراحل موفقيت در زندگي و از عوامل مؤثر جهت تمرکز حواس و نيز طي نمودن يکي از منازل سير و سلوک عرفاني مي باشد.
به گفته ي عرفاء عبور از اين منزل سلوکي، از سخت ترين مراحل عرفان عملي است، زيرا داشتن يک دل فارغ از خواطر و کسب قدرت تمرکز علمي و تقويت حضور قلب، شرط اصلي تقرِّب به خداوند و درک محضر اوست و به همين دليل در نماز (و ساير عبادات ديني) به توجه قلبي و نفي خواطر و نفي اغيار از حريم دل اهميت بسياري داده شده است و از مهمترين علل اين اهتمام دين به حضور قلب آن است که نتايج تربيتي نماز و عبادات ديگر به همراه درک لذت مناجات و آرامش قلبي تنها از اين طريق ميسّر خواهد شد.
لازم به ذکر است در کتب عرفاني براي نفي خواطر رهنمودها و توصيه هايي مانند: تلاوت مداوم قرآن و خلوت هاي توأم با ذکر و يا فکر معني دار وجود دارد که علاقه مندان مي توانند براي کسب اطلاع بيشتر به آنها مراجعه کنند. (14)
امّا در علم اخلاق و کتب تربيتي براي کنترل «افکار منفي خودآيند» و يا افکار مزاحم، دو راهکار اساسي توصيه شده است:

1. راهکار پيشگيرانه:

مراد از اين راهکار، پيش بيني تمهيداتي براي جلوگيري از توليد اين افکار در ذهن است، مثلاً کنترل چشم از مشاهده صحنه هاي نامربوط و بر هم زننده روان و صحنه هاي نامشروع، حرام و زائد.
کنترل گوش از شنيدن سخنان بيهوده، شنيدن معايب مردم و موسيقي هاي حرام، مکالمات نامشروع و زائد (لغو).
کنترل زبان از گفتن سخنان گزنده، اهانت، تحقير، افشاگري، حرام و زائد، زيرا از مهمترين عوامل توليد کننده ي افکار منفي، استفاده ي نابجا از حواس ظاهري مي باشد.

2 . راهکار درماني (رفعي):

مراد از اين راهکار آن است که هرگاه چنين افکاري به ذهن انسان خطور کرد، با چه شيوه هايي مي توان با آنها مبارزه کرد و ذهن و فکر را از وجود آن ها تخليه نمود.
برخي از اين شيوه ها عبارتند از:
1. نوشتن افکار و تخيّلات مزاحم به صورت روزانه (15)
2. تمرين و تلاش براي کسب حضور قلب و تمرکز حواس در نماز و سپس سرايت آن به ساير بخش هاي زندگي.
3. تمرين تمرکز حواس و تخيِّل با استفاده از شيوه هاي علمي آن (مثلاً يک آدم برفي را در ذهن بسازيد و سپس در ذهن آن را ذوب کنيد، مراحل باز شدن يک غنچه گل را در ذهن مرور کنيد، عدد 400 را تصور کنيد و 10 تا 10 تا از آن کم کنيد، يک مسافرت ذهني براي خود ترتيب دهيد و...)
4. بازگو کردن افکار، ايده ها و تخيّلات مزاحم براي فردي امين و رازدار
5. مراجعه با روانپزشک و مشاوره ي باليني و ديني
6. تبديل افکار مزاحم به اثرهاي هنري (مانند: داستان، رمان، شعر، نقاشي و...)
7. انجام کارهاي عقب افتاده، چرا که معمولاً کارهاي عقب افتاده موجب توليد افکار مزاحم در ذهن مي شوند.
8. ورزش و تفريح به موقع، چون ضعف جسماني گاهي منشأ آسيب پذيري فکري و توليد افکار مزاحم خواهد شد.
9. حل مشکلات خانوادگي خود و تصحيح روابط خانوادگي؛ چرا که مشکلات خانوادگي از سرچشمه هاي توليد افکار مزاحم است.
10. توبه و استغفار، چرا که رسوبات گناه، روح و روان را آزار مي دهند.
11. اجتناب از ناهنجاري هاي اخلاقي و رذائل اخلاقي (مانند: کينه، حسادت و...).
لازم به ذکر است يکي از مهمترين عوامل توليد افکار منفي خودآيند، خطاهاي شناختي مي باشد که با عناوين گوناگوني در کتب تربيتي از آنها ياد مي شود.
منظور از خطاهاي شناختي، ديدگاه هاي ناصحيح و غير واقعي افراد نسبت به خدا، خود، ديگران و يا حتي طبيعت است. برخي از خطاهاي شناختي عبارتند از:

1. ذهن خواني:

در اين عارضه فرد با پيش داوري منفي نسبت به ديگران تلاش مي کند احساسات، افکار و ارتباطات ديگران را حدس بزند. مثل اينکه چنين فردي با خود مي گويد: «ديگران فکر مي کنند من شخص پر ادّعايي هستم.» «آنها حتماً از من بدشان مي آيد.» و...

2 . بي توجهي به اُمور مثبت:

در اين عارضه، فرد با زدن عينک بدبيني به چشم، فقط موارد منفي و نصفه خالي ليوان را مي بيند و هيچ توجهي به موارد مثبت پيراموني ندارد، مثلاً مي گويد: «من زشت هستم.» و زيبائي ها و کمالات خود را نمي بيند.

3 . تفکر همه يا هيچ:

گاهي فرد در يک کار اگر به کامل ترين و بالاترين سطح مورد نظر خود دست نيابد، مي پندارد هيچ موفقيتي نداشته است و عدم دستيابي به نتيجه 100 درصد را برابر با صفر مي داند.

4 . تعميم مبالغه انگيز:

در اين عارضه فرد شکست موردي خود را در يک زمينه به کل زندگي تعميم مي دهد و در کل خود را فردي شکست خورده مي شمارد.

5. فيلتر ذهني:

در اين دسته از خطاهاي شناختي، فرد بخشي از واقعيت ها را ناديده مي گيرد و تنها با تمرکز بر واقعيت هاي محدود از مابقي واقعيت ها غافل مي شود.
مثلاً مي پندارد، هيچ کس او را دوست ندارد در حالي که از محبت پدر، مادر و... غافل است.
همچنين گاهي افکار خودآيند و منفي و غير اختياري مربوط به آينده است؛ اين نوع خطاهاي شناختي نيز به نوبه ي خود به چند نمونه تقسيم مي شوند:

1 - پيش گويي:

در اين حالت فرد نسبت به آينده ي خود پيش گويي منفي دارد.

2 - درشت نمايي:

در اين حالت فرد به بزرگ نمايي مشکلات در آينده خود مي پردازد.

3- استدلال احساسي:

زماني که فرد بدون هيچ دليل کافي و قانع کننده و صرفاً براساس احساسات درباره ي آينده ي خود و يا ديگران و يا ماجرايي قضاوت کند، دچار اين خطاي شناختي شده است، مثلاً مي گويد: من نگرانم، پس حتماً اتفاق بدي مي افتد.

4 - خطاي «بايدها»:

اين نوع خطاي شناختي جايي است که فرد براي آينده خود يا ديگران «بايدها» يي بدون در نظر گرفتن واقعيت تعريف مي کند، مثلاً مي گويد: «بايد حتماً قبول شوم»

5- برچسب زدن:

گاهي فرد آينده روشني از وضعيت خود يا ديگران نمي بيند و القايي منفي را به خود و ديگران نسبت مي دهد. «من به هيچ جايي نخواهم رسيد، من ناتوانم، من احمق هستم.»

6- شخصي سازي:

گاهي شخص خود را مسئول همه ي حوادث و اتفاقات منفي پيراموني مي داند و هر حادثه بدي را، حتي شکست ديگران را به خود نسبت مي دهد. (16)
اما در کنار اين محورهاي اساسي هشتگانه خود آگاهي، در مباحث روان شناسي و علوم تربيتي شناخت از منظرهاي ديگري نيز موضوع خودشناسي مورد توجه و بحث قرار گرفته است که عبارتند از:

1. خودِ فيزيکي:

شناخت خصوصيات جسماني و فيزيکي.

2. خودِ جنسيتي:

شناخت ويژگيهاي جنسيتي خود (روان شناسي زن و روان شناسي مرد)

3. خودِ معنوي:

شناخت بُعد معنويت گرا و روح نيايشگر انسان.

4 . خودِ اعتقادي:

شناخت افکار و باورهاي ديني.

5 . خودِ مبهم:

شناخت جنبه هاي تاريک و اسرار آميز خود که از فاش شدن آنها پرهيز مي کنيم.

6 . خودِ آرماني:

شناخت مجموعه ي ايده ها، تقاضاها و چشم اندازهاي آينده ي خويش.

7. خودِ واقعي:

شناخت هسته ي مرکزي و دروني ترين لايه ي وجود خود.

8. خودِ اجتماعي:

شناخت تصوير اجتماعي خود.
براي کسب انگيزه و رغبت بيشتر جهت خودآگاهي و خودشناسي، آشنايي با منافع خودآگاهي و مضرّات عدم خودشناسي ضروري به نظر مي رسد؛ از اينرو به صورت فهرست وار به اين منافع و مضرات اشاره مي نماييم:

فوائد خودِآگاهي:

* تصحيح رفتارها و افکار اشتباه و غلط.
* تصميم گيري حکيمانه.
* ايجاد زمينه شناخت خدا، هستي، روزگار و ديگران در خويش.
* دستيابي به سودمندترين معارف و بهره مندي از برکات آن.
* تعالي طلبي و نپرداختن به امور کم ارزش و غير متناسب با شئون شخصيتي خود.
* دستيابي به مديريت صحيح فردي.
* دستيابي به بزرگترين سرمايه علمي.
* شناخت نقاط ضعف و کاستي هاي خود براي درمان آنها.
* لذت بردن از زندگي و آزاد شدن از اشتغال به عيوب ديگران.

مضرّات و زيانهاي عدم خودآگاهي:

1. ناتواني در شناخت پديده ها، روزگار و ديگران.
2. ناتواني در شناخت خدا و حجت هاي الهي.
3. گمراهي، انحراف و گرفتار شدن در دام مفسدين.
4. عدم بهره گيري از ظرفيت هاي وجودي خود.
5. باز ايستادن از خودسازي و تکامل.
6. شقاوت در آخرت و بدعاقبتي.

پي نوشت ها :

1. مهارت هاي زندگي در سيره ي رضوي / ص 18.
2. مهارت هاي زندگي در سيره ي رضوي / ص 18.
3. همان.
4. مهارت هاي زندگي در سيره ي رضوي / ص 19-20.
5. مهارت هاي زندگي در سيره رضوي / ص 19.
6. بحارالانوار / 72 / 388.
7. مستدرک الوسايل / 12 / 369.
8. بحارالانوار / 75 / 341.
9. غرر الحکم / ص 235.
10. مستدرک الوسايل / 11 / 315.
11. غررالحکم / ص 136
12. غررالحکم / ص 233
13. رساله لب الباب / علامه طهراني / ج 1 / ص 140
14. رجوع شود به رساله لب الباب / علامه طهراني
15. قال الصادق (عليه السّلام): (القَلبُ يَتَّکِلُ علي الکَتابَه) «دل، به نوشتن آرام مي گيرد.» (الکافي / 1 / 52)
16. با استفاده از کتاب آموزش مهارت هاي زندگي - تلخيص / صص 139-142.

منبع مقاله : 
نيلي پور، مهدي؛ (1390)، مهارت هاي زندگي، نشر اصفهان: مرغ سليمان، چاپ دوم




 

تعداد بازدید از این مطلب: 53
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مهارت زندگی آخرالزمانی 2

مهارت زندگی آخرالزمانی 2

8- روش تلاشگري و جدّيت

يکي از آسيب هاي اخلاقي دوران آخرالزّمان، يأس و نااميدي و خود ناتوان سازي است. عوامل پيدايش اين حالت منفي اخلاقي در افراد غلبه ي ظاهري دشمن و فرهنگ باطل، ضعف جبهه ي حق و طولاني شدن عصر غيبت و عدم تلاش و جدّيت اهل ايمان در مقام عمل و عبادت و اصلاحگري فردي و اجتماعي، مي باشد؛ از اينرو يکي از توصيه هاي مکرّر قرآن و اهل بيت (عليهم السّلام) براي اهل اين دوران، جدّيت و جهاد در دو جبهه ي دروني (جهاد با نفس) و جبهه ي بيروني (اصلاحگري اجتماعي) مي باشد.
تلاش خستگي ناپذير و جهاد در راه خدا در اين برهه آثار و برکات متعدّدي به دنبال دارد، آثاري چون:
1. دستيابي به بسياري از اهداف و چشم اندازها و يا برخي از آن ها. (1)
2. بهره مندي از هدايت خاصّ الهي. (2)
3. کسب موفقيت در برنامه ريزي ها.
4. چشيدن طعم شيرين پيروزي.
5. ايجاد انگيزه و تحرّک در ديگران.
6. افزايش خودباوري و احساس مفيد بودن داشتن.
7. بخشودگي گناهان از سوي خدا.
8. حل شدن مشکلات خود و ديگران.
9. خنثي سازي طرح ها و توطئه هاي بيگانگان.
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) که خود پيشواي مجاهدان راه خدا بود، با اراده اي آهنين و جديتي وصف ناپذير، تلاش و کوشش را به ياران خويش آموزش مي داد و به مسلمانان مي فرمود:
«اي گروه مسلمانان! آستين بالا زنيد که موضوع جدّي است و آماده شويد که رفتن نزديک است و توشه برداريد که سفر طولاني است. بارهايتان را سبک کنيد که گردنه اي دشوار فرا روي داريد و جز سبکباران آن را نپيمائيد.» (3)
و نيز مي فرمود: «برترين اعمال، سخت ترين آن هاست.» (4)
اميرالمؤمنين عليه السلام در توصيف پيامبر عظيم الشأن (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمودند:
«هيچ گاه پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با دو کار روبه رو نمي شد مگر آن که سخت ترين آن دو را برمي گزيد.» (5)
امام صادق عليه السلام مي فرمايند:
(فَجِدُّوا وَانتَظِرُوا هَنيئاً لَکُم أيَّتُهَا العِصابَةُ المَرحُومَةُ.)
«اي گروهي که مورد رحمت الهي قرار گرفته ايد! (اي شيعيان! جديت و تلاش کنيد و منتظر (ظهور) باشيد که (زندگي) گوارايتان بايد.»

9- روش عالم شناسي

قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم):
«سيأتي زمان علي امّتي يَفِرُّون من العُلماء کما يفرُّ الغَنَمُ عن الذِئبِ...» (6)
(بزودي زماني بر امت من خواهد آمد که از دانشمندان همچون گوسفندي در برابر گرگ مي گريزند.)
يکي از خصلت هاي منفي مردم در آخرالزمان عالم گريزي و فاصله گرفتن از دانشمندان اصيل و امين و فرار از آنهاست به همين دليل از جمله مهارت هاي لازم براي سالم زيستي در اين دوره، مهارت عالِم شناسي و برقراري ارتباط مؤثّر با علماي امين و قابل وثوق است، چرا که شناخت علماي اصيل و برقراري ارتباط با ايشان، علاوه بر تأثيرات ناخودآگاه و غير مستقيم از طريق همانندسازي و الگوبرداري، موجب افزايش معرفت ديني و شناخت قوانين الهي و بهره مندي از آموزه هاي قرآن و روايي مي گردد.
برقراري چنين ارتباطي از سويي به تقويت ديني دينداران منجر مي شود و از سويي نوعي پشتيباني براي دانشمندان ديني به شمار مي رود.
رجوع به دانشمندان امين و پارسا و سؤال از ايشان عموماً بر اساس فرمول: «فَسئَلُوا أهلَ الذِّکر إن کُنتُم لا تَعلمُون»، يک اصل قرآني است.
در سخنان اهلبيت (عليهم السّلام) نيز مجالست و اُنس و رفت و آمد با دانشمندان مورد تأکيد قرار گرفته است، اما اهل بيت (عليهم السّلام) در آخرالزّمان به شکل خاص، شيعيان خود را به رجوع به دانشمندان ديني فرمان مي دهند تا آنان را از وادي حيرت و بيراهه نجات دهند. امام زمان در ضمن توقيعي به محمد بن عثمان مرقوم داشتند:
(أمّا الحَوادِثُ الواقعِهُ فَارجِعُوا فيها إلي رُواةِ حَديثِنا فَإنَّهُم حُجَّتي عَلَيکُم وَ أنا حُجَّةُ اللهِ عليهم.) (7)
«اما درباره ي اتفاقاتي که به وقوع مي پيوندند، پس در آنها به راويان احاديث ما رجوع کنيد که ايشان حجت من برشمايند و من حجت خدا بر آنان هستم.»
همچنان که رجوع به عالم، امنيت ديني، معنوي و اخلاقي به دنبال دارد و بين ما و خدا حجت را تمام مي نمايد. در نقطه ي مقابل عدم رجوع به عالمان اصيل ديني آفات و زبان هاي متعددي خواهد داشت، آفاتي چون:
- مرده دلي و قساوت قلب.
- جرأت يافتن بر انجام گناهان کبيره.
- بي برکتي در زندگي.
- تسلط يافتن حاکمان جائر بر جامعه.
- بي ايمان از دنيا رفتن.
- نداشتن حجت و دليل بين خود و خدا.
- ناآشنائي با وظائف ديني.
- حيرت و گرفتار شدن در دام گروه ها و فرقه ها.

10- روش پناه جويي به قرآن

در دوره پر خطر آخرالزّمان که فتنه، تاريکي، شک و تحيّر، غلبه ي ظاهري باطل، ارتداد و برگشت از دين، بداخلاقي و بي اخلاقي و تشويق به بدي ها و منکرات، از ويژگي هاي آن است، براي پايداري ايمان و اخلاق و تقويت عقيده و معنويت، هر انسان، نيازمند پناهگاه علمي و دژي مستحکم و معنوي است تا بتواند از خود در برابر اين آسيب ها و آفات محافظت نمايد.
استراتژي راهبردي اهل بيت (عليهم السّلام) در اين دوره براي نجات بخشي مؤمنين پناه بردن به قرآن و تمسّک به آيات بينّات آن مي باشد اين رهنمودها در دو بخش عام تمسّک به قرآن در همه ي دوران ها و شرايط و خاص تمسک به قرآن در شرايط بحراني و بويژه دوره ي آخرالزّمان قابل پيگيري است؛ در اين خصوص در روايات اهل بيت (عليهم السّلام) آمده است:
امام علي عليه السلام مي فرمايند:
* «در قرآن، درمان بزرگترين دردهاست، درد کفر و نفاق و تباهي و گمراهي.» (8)
* «بر شما باد به کتاب خدا که آن ريسمان محکم و نور روشنگر و داروي سودمند و شفابخش است... هر که به آن سخن گويد، راست گويد و هر که به آن عمل کند، پيشي گيرد.» (9)
* «بدانيد که در قرآن علوم مربوط به آينده و سخن از گذشته و داروي درد شما و آنچه مايه ي نظم و سامان ميان شماست، وجود دارد.» (10)
پيامبر گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز مي فرمايند: «بهترين شما، کسي است که قرآن را بياموزد و (به ديگران) آموزش دهد.» (11)
حارث بن اعمد مي گويد: خدمت اميرالمؤمنين علي بن ابيطالب عليه السلام رسيدم و عرض کردم يا اميرالمؤمنين، ما وقتي در حضور شما هستيم، سخناني مي شنويم که با آن ها دين خود را استوار مي گردانيم اما وقتي از خدمت شما مي رويم، مطالب گوناگون تاريکي مي شنويم که نمي دانيم چيستند (با سخنان شبهه انگيزي روبه رو مي شويم)
حضرت فرمود: «اين حرف ها را مي زنند؟» عرض کردم: آري؛ فرمود: «شنيدم که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد: جبرئيل نزد من آمد و گفت: اي محمد! به زودي در ميان امتّت فتنه اي پديد خواهد آمد. من گفتم: راه نجات از آن چيست؟ گفت: کتاب خدا که در آن خبرهاي پيش از شما و بعد از شما و حکم آنچه ميان شماست، بيان شده است.» (12)
در خصوص رهنمودهاي خاص معصومين (عليهم السّلام) نيز درباره ي پناهندگي به قرآن در آخرالزّمان روايات متعدّدي وارد شده است که در اينجا به چند نمونه اشاره مي کنيم:
امام مجتبي عليه السلام مي فرمايند: «چون به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) گفته شد: بزودي امت تو گرفتار فتنه خواهد شد. سؤال کردند: راه خلاصي و نجات از آن چيست؟ فرمود: کتاب گرامي خدا، همان که باطل نه از پيش رو و نه از پشت پشت سرش بدو راه نيابد، فرود آمده از سوي حکيمي ستوده است. هر که علم را جز در قرآن بجويد، خداوند گمراهش کند.» (13)
اميرالمؤمنين عليه السلام نيز مي فرمايند: «به زودي پس از من روزگاري بر شما بيايد که در آن روزگار چيزي ناپيداتر از حق نيست و آشکارتر از باطل نه... پس، قرآن و اهل آن در آن روزگار در ميان مردم هستند و نيستند. با آنان هستند و نيستند! (به ظاهر در ميان مردم به سر مي برند اما در انديشه و کردار با مردم آن روزگار فاصله زيادي دارند.) زيرا که گمراهي با هدايت سازش نمي کند، هر چند در کنار هم باشند. پس مردم بر تفرقه و جدايي هم داستانند و از جماعت پراکنده و متفّرقند، گويي که آنان پيشوايان قرآنند و نه قرآن پيشواي آنان، پس در ميان آنان از قرآن جز نامش، چيزي باقي نماند و جز خط و رسمش، چيز ديگري از آن نشناسند.» (14)

11- روش مطالعه و اُنس با کتاب

يکي از روش هاي لازم براي زندگي موفق و رو به رشد، علم افزائي مداوم و توانايي ايجاد فضايي علمي و پرشور در زندگي است که از مهمترين و فراگيرترين راهکارهاي ايجاد اين فضا، داشتن مهارت خواندن و اُنس با کتاب و کتابخواني است؛ در کتب روانشناسي رشد در اين خصوص آمده است:
«در جهان امروز، مهارت خواندن، يکي از اساسي ترين مهارت هاي زندگي است.» (15)
حضرت علي عليه السلام مي فرمايند: «کتاب ها بوستان دانشمندان هستند.» (16)
«کسي که با کتاب ها خود را آرامش دهد، هيچ آرامشي را از دست ندهد.» (17)
از آنجا که کسب اين مهارت در موفقيت همه جانبه ي انسان مؤثر است آشنايي با فوائد عادت به کتابخواني و عوامل کسب اين مهارت بسيار مفيد و لازم است.
فوائد عادت به کتابخواني در سه حوزه ي فردي، خانوادگي و اجتماعي قابل بررسي است.

فوائد و آثار فردي:

1. احساس مثبت دانشمندي.
2. يافتن جواب سؤالات و شبهات.
3. يافتن دوست و ياوري براي همه ي تنهايي ها.
4. غناسازي خلوت هاي فردي و اوقات فراغت.
5. رشد عقلاني و خردمندي و پرورش روح.
6. آرامش روح و روان.

فوائد و آثار خانوادگي:

1. ايجاد فضايي علمي و مطالعاتي در محيط خانوادگي.
2. تأثير گذاري مثبت براي ايجاد روحيه علمي در فرزندان.
3. غني سازي اوقات فراغت اهل خانواده.
4. علمي شدن روابط خانوادگي.
5. کسب نشاط معنوي از راه بهترين تفريح روحي - خانوادگي.
6. ارتقاء سطح فرهنگ خانواده.
7. مصونيت خانواده از گرايش به تفريحات ناسالم.

فوائد و آثار اجتماعي:

1. رشد عادت به کتابخواني و رونق صنعت کتاب.
2. ارتقاء سطح فرهنگ اجتماعي.
3. تنظيم عالمانه و عادلانه روابط اجتماعي.
4. ارتقاء کيفيت محتواي کتاب ها و صنعت چاپ.
لازم به ذکر است بر اساس رهنمودهاي پيشوايان دين، يکي از شيوه هاي مقابله اي با حوادث آخرالزّمان و يکي از مهارت هاي لازم آن دوران نيز مهارت کتابخواني و حفظ آثار مکتوب آن است:
امام صادق عليه السلام فرمودند: «بنويس و دانش خود را در ميان برادرانت منتشر کن و چون (خواستي) بميري، آن را به پسرانت ميراث ده زيرا بر مردم زمانه اي پر آشوب مي رسد که در آن زمان جز با کتاب هايشان همدم نشوند.» (18)
اما دلايل اين تأکيد بر کتابخواني در آخرالزّمان از سوي اهل بيت (عليهم السّلام) عبارت است از:
* نيازمند شدن به معارف ديني در عرصه ي (19)
* پيچيده شدن و آشفتگي روابط اجتماعي.
* عدم دسترسي به امام معصوم.
* سختي دسترسي به علماي امين چه به خاطر کمي آنان و چه به خاطر پرمشغله بودن ايشان.
* وجود عالم نماهاي ناسالم و منحرف. (20)
* وجود فتنه هاي گوناگون اجتماعي و دشواري تشخيص حق از باطل.
* حفاظت از دستاوردهاي عالمان و فرهنگ مکتوب. (21)
راهکارهاي کاربردي نمودن توصيه هاي اهل بيت (عليهم السّلام) در اين خصوص:
1. قرار دادن بخشي از درآمدها براي خريد کتاب و عادت به اين کار.
2. نوشتن کتاب و جزوات تحقيقاتي.
3. هديه دادن کتاب هاي مناسب و علمي و تشويق همديگر به مطالعه.
4. تشکيل محافل خانوادگي و جلسات سير مطالعاتي.
محور قرار دادن قرآن و احاديث اهل بيت (عليهم السّلام) در اين خصوص.

12- روش خانواده محوري

از ديدگاه اسلام، ازدواج زيباترين و دوست داشتني بنايي است که شکل مي گيرد. (22) اين بناي انساني بر پايه ي محبت، عدالت، خدمت، معنويت و سخاوت بنيان گذاري شده است. از جمله عوامل مهم موفقيت در زندگي کسب مهارت هاي خانه داري، خانواده داري براي زن و مرد در روابط دو سويه زناشويي و روابط چند سويه با فرزندان و ساير نزديکان مي باشد.
در نگاهي گذرا به ديدگاه هاي تربيتي اسلام در موضوع خانه و خانواده، به چند موضوع مهم بر مي خوريم:
• تأکيد بر تشکيل خانواده و داشتن نگاهي آسماني و آرماني به ازدواج.
• تسريع در تشکيل خانواده و نهراسيدن از فقر و مشکلات اقتصادي.
• تقويت، استحکام بخشي و حفظ انسجام خانوادگي با عمل به وظايف و تعهدات.
• مديريت صحيح خانه و خانواده بر اساس اصول و ضوابط آن. (که شامل مديريت عاطفي، مديريت اقتصادي، مديريت روابط فرزند پروري مي شود.)
امام صادق عليه السلام در کلامي کوتاه و پر معني مي فرمايند:
(أنَّ المَرءَ يَحتاجُ في مَنزِلِهِ وَ عِيالِهِ إلي ثَلاثِ خِلالٍ يَتَکَلَّفُهَا و إن لَم يَکُن في طَبعِهِ ذلک: مُعاشَرَهٍ وَ سَعَهٍ بِتَقديرٍ وَ غَيرهٍ بِتَحَصُّنٍ.) (23)
«مرد براي اداره ي منزل و خانواده ي خود به سه خصلت نياز دارد که اگر هم به طور طبيعي آن ها را نداشته باشد بايد خود را به تکلّف در آن ها وا دارد: خوش رفتاري، گشاده دستي سنجيده و غيرت بر حفاظت از آن ها.»
براساس پيش بيني و گزارشات روايي اهل بيت (عليهم السّلام) دوران آخرالزّمان، دوراني آشفته است که ابتذال اخلاقي و فروپاشي خانواده در آن زياد به چشم مي خورد؛ دوره اي که در آن خانواده هاي بسياري به گسستگي عاطفي و يا گسيختگي (طلاق) دچار خواهند شد و آسيب هايي چون:
ترک رحم، بي احترامي به والدين، ترک ازدواج، به تأخير افتادن سنّ ازدواج، سقط جنين، کثرت طلاق، بي غيرتي نسبت به حفظ حريم خانواده و... دامنگير اکثر خانواده ها مي شود.
در اين دوره، اجتماع به محيطي پر آسيب و پر مخاطره تبديل مي شود و از اينرو در کنار انجام مسئوليت هاي اجتماعي بر خانواده محوري و کسب مهارت هاي زندگي در اين دوران سفارش بسياري شده است:
امام صادق عليه السلام مي فرمايند: (کُفُّوا ألسِنَتِکُم وَ الزَمُوا بُيُوتَکُم...) (24)
«(در دوره ي غيبت) زبان هاي خود را نگهداريد و ملازم خانه هاي خويش باشيد.»

13- روش حفاظت از سرمايه ي دين

يکي از مهمترين سرمايه هاي معنوي انسان، سرمايه ي دين، اخلاق و ادب است که حفظ اين سرمايه به هزينه هاي مادّي و معنوي و تلاش و کوشش بسيار نياز دارد.
حضرت علي عليه السلام همواره مردم را به دينداري سفارش مي کرد و مي فرمود:
(يا أيُّهَا النّاس دينَکم دينَکم فَإنَّ السَّيِئهَ فيهِ خَيرٌ مِنَ الحَسَنَةِ في غَيرِهِ و السَّيِّئَةَ فيه تَغفَرُ و الحَسَنةُ في غيرِهِ لا تُقبَلُ.) (25)
در خصوص ارزش اين سرمايه ي بزرگ در روايات آمده است:
* دين، عزت است.
* دين، نور است.
* دين، موهبتي الهي به بندگان برگزيده است.
* دين، شريفترين حسب و نسب است.
* دين، عامل گرامي داشت انسان در آخرت مي شود.
* دين، عامل زندگي است.
* دين، درختي پرثمر است.
* دين، چشمه ي جوشان اخلاق و معنويت است.
* دين، بهترين حافظ و قدرتمندترين تکيه گاه است. (26)
اما در کنار اين همه سفارش، بر اساس پيش بيني هاي اهل بيت در آخرالزّمان مکاتب انحرافي رواج مي يابد و خود شاهديم برخي شعار «دين افيون ملتها» را سر داده و از موضع روشنفکري و تمدّن به جنگ با دين و دينداري مشغول مي شوند و در برابر اين هجمه ي نابرابر، اهل بيت عليه السلام پيروان خويش را به دين پژوهي و مراقبت از دين سفارش کرده اند. اميرالمؤمنين عليه السلام در خصوص حفاظت از سرمايه ها در اين دوران و اولويت بندي در اهميت آنها مي فرمايند:
(إذا حَضَرَت بَلِيَّةٌ فَاجعَلُوا أموالَکُم دونَ أنفُسِکُم و إذا نَزَلَت نازِلَةٌ فَاجعَلُوا أنفُسَکُم دونَ دينِکُم، وَاعلَمُوا أنَّ الهالکَ مَن هَلَکَ دينُهُ و الحَريبَ مَن حُرِبَ دينُهُ.) (27)
«چون بلايي فرا رسد مال هاي خود را سپر جان هايتان کنيد و چون حادثه اي پيش آيد جان هايتان را فداي دينتان کنيد و بدانيد که هلاک گشته کسي است که دينش هلاک شده باشد و غارت شده کسي است که دينش به غارت رفته باشد.»
امام صادق عليه السلام دوره ي پر آفت آخرالزّمان را اينگونه به تصوير کشيده و مي فرمايند:
- (به زودي به شبهه اي گرفتار خواهيد شد که نه نشانه اي براي پيدا کردن راه خواهيد ديد و نه پيشوايي که هدايتتان کند از آن شبهه تنها کسي رهايي يابد که دعاي غريق را بخواند: (راوي گويد:) عرض کردم: دعاي غريق چگونه است؟ فرمود:
مي گويي:
«يا اللهُ يا رَحمنُ يا رَحيمُ يا مُقَلِّبَ القُلُوبِ ثَبِّت قَلبي علي دينِکَ.») (28)
- (صاحب اين امر (امامت) غيبتي دارد که در آن روزگار ديندار همانند کسي است که خار مغيلان را با دست خويش خرد کند. امام سپس اندکي خاموش ماند و آن گاه فرمود: صاحب اين امر را غيبتي است، پس بايد که بنده از خدا بترسد و به دين خويش چنگ آويزد.) (29)
عبدالله بن سنان گويد: من و پدرم خدمت امام صادق عليه السلام رسيديم، آن حضرت فرمود: چگونه ايد شما اگر به روزي در افتيد که نه امامي رهنما ببينيد و نه نشانه اي نمايان! از آن سرگشتگي کسي رهايي نيابد مگر آنکه دعاي غريق را بخواند. پدرم گفت: به خدا سوگند که اين بلاست، فدايت شوم، در آن هنگام چه کنيم؟ فرمود: هرگاه چنين روزگاري آمد و امام زمان را نديدي به آنچه در دست داريد (دين) چنگ آويزيد تا امر برايتان آشکار شود. (30)
اما براي حفاظت از سرمايه دين در دوره ي پر خطر آخرالزّمان، راهکارهايي در روايات معرفي شده که در اينجا به آن موارد اشاره مي کنيم:

1. ارتباط با خدا

2. خواندن دعاي معرفت و ثبات

«از جمله دعاهاي پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) اين بود: (متن عربي)
«اي استوار دارنده ي دلها! دل هاي ما را بر دينت استوار بدار.» (31)

3 . تلاش براي تحصيل باور استدلالي و يقين

حضرت علي عليه السلام فرمودند: «ثبات در دين با نيروي يقين، ميسّر است.» (32)

4 . کسب محبت اهل بيت عليه السلام

امام باقر عليه السلام فرمودند: «آيا دين چيزي جز محبّت (اهلبيت) است.» (33)

5. معرفت افزائي

حضرت علي عليه السلام فرمودند: «حفظ دين، ثمره ي شناخت است.» (34)

6. عقل مداري

حضرت علي عليه السلام فرمودند: «دين را جز خرد اصلاح نمي کند.» (35)

7 . ادب گرايي

8. فقاهت ديني

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: «تنها آن کس (تواند) دين خدا را نگهدارد که از همه سو به آن احاطه داشته باشد.» (36)

9. قرآن محوري

امام صادق عليه السلام فرمودند: «کسي که دينش را از طريق کتاب خداي عزّوجلّ بشناسد اگر کوه ها از جاي خود بجنبند او در دين خود متزلزل نشود و...» (37)
10

. عدم سختگيري و سهولت

پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: «اي مردم! همانا دين خدا آسان است.» (38)

14- روش اميدواري و انتظار

يکي از اصلي ترين عوامل رواني براي زنده بودن و زندگي کردن، عنصر اميدواري در زندگي فردي و اجتماعي و داشتن نگاهي روشن به آينده است.
اصل انتظار که بر اساس نويد و اميد به آينده استوار است، از مفاهيم ديني بوده که در مقابل واژه ي يأس قرار مي گيرد. بر اساس اين اصل، يک انسان مؤمن با اميد و اطمينان به آينده اي روشن و موفق هرگونه يأس و ترس را از خود دور مي سازد و با نگاهي خوشبينانه به خدا و خود و سير تکاملي تاريخ در خدمت به مردم و اصلاح طلبي و عبادت و کسب کمالات شخصي خستگي ناپذير و مجدانه به تلاش هاي خود ادامه مي دهد.
کسب مهارت اميدواري و توليد اميد در ديگران و فضاي جامعه مخصوصاً در دوره آخرالزّمان از ضروري ترين مهارت هاي لازم زندگي است، زيرا در اين دوره عوامل متعددي به يأس بدبيني نسبت به آينده دامن مي زنند، عواملي چون:
* غيبت و پنهاني امام زمان عليه السلام و طولاني شدن آن.
* فعاليت مکاتب و فرقه هاي گوناگون فکري و اخلاقي، با حجم تبليغاتي سنگين، ديني و ايجاد تحيّر در انسانها.
* ارتداد عناصر مشهور به ديانت.
* استيلاء و سلطه خبري رسانه هاي ضدّ ديني در جهان و ورود هنرمندان و روشنفکران غيرمتعهد در تخريب افکار و ارزش ها.
* تبليغات ضعيف حق جويان و ناتواني دينداران.
* فراواني گناهان و خطاهايي چون: رباخواري، حرام خواري، رشوه، انحرافات جنسي، قمار، شراب و قانوني شدن و فرهنگي شدن آنها.
* وجود علماي سوء و ضد دين و کم تعدادي و ناشناخته بودن عالمان معنوي اصيل و با تقوي.
* کوتاهي افراد براي استحکام مباني ديني خود.
* وجود سؤالات و شبهات فراوان ديني و تکثير آنها.
* تضعيف نهاد خانواده.
* تجمل گرايي، رفاه طلبي، اسرافگري و راحت طلبي.
در برابر اين عوامل متعدد يأس آفرين چه بسا حفظ دينداري و مقاومت کردن، امري محال به نظر برسد و به همين دليل روايات معصومين عليه السلام به حفظ حالت اميدواري و درک ارزشمندي آن سفارش بسيار شده و حتّي احراز آن نوعي عبادت تلقي گرديده است.
در روايات آخرالزّمان، از اميدواري با تعابير مختلفي ياد شده تا نقش و اهميت آن روشن تر گردد، تعابيري چون:
1. برترين عبادت. (39)
2. برترين اعمال امت. (40)
3. محبوبترين اعمال نزد خدا. (41)
4. پاداش روزه داري و شب زنده داري داشتن. (42)
5. همجواري با اهل بيت (عليهم السّلام). (43)
6. به منزله ي جهاد در رکاب رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم). (44)
و در همين راستا، توصيفات متعددي درباره ي واژه ي «انتظار» وارد شده است که به چند نمونه اشاره مي کنيم:
* انتظار، يعني کمي دورتر را هم ديدن و صداي پاي آشنايي را شنيدن.
* انتظار، يعني بانگ جرس را شنيدن و دل به صاحب دلي دوست داشتني بستن.
* انتظار، يعني با چشمي گذشته را ديدن و با چشمي به آينده نگريستن.
* انتظار، يعني راه را ديدن و راهبر را از دور نظاره کردن.
* انتظار، يعني نبريدن، مأيوس نبودن.
* انتظار، يعني آينده را بهتر از حال ديدن.
* انتظار، يعني چشم ها را بر بدي ها نبستن (بي تفاوت نبودن) و خوبي ها را فراموش نکردن.

پي نوشت ها :

1. حضرت علي عليه السلام فرمودند: «هر که جوينده ي چيزي باشد به آن يا بخشي از آن برسد.» (بحارالأنوار / ج 75 / ص 13)
2. (وَالَّذينَ جاهَدُوا فينا لَنَهدِيَنَّهُم سُبُلَنا) عنکبوت / 29
3. بحارالأنوار / ج 74 / ص 188
4. بحارالأنوار / ج 67 / ص 237
5. بحارالأنوار / ج 16 / ص 237
6. مستدرک الوسايل / ج 11 / ح 13301
7. بحارالأنوار / ج 53 / ص 180
8. نهج البلاغه / خطبه 176
9. نهج البلاغه / خطبه 156
10. نهج البلاغه / خطبه 158
11. البحار / ج 92 / ص 186
12. تفسير العياشي / ج 1 / ص 3
13. تفسير العياشي / ج 1 / ص 6 / ح 11
14. نهج البلاغه / خطبه 147
15. روان شناسي رشد / شعاري نژاد / فصل دوم
16. ميزان الحکمه / ح 17310
17. ميزان الحکمه / ح 17314
18. ميزان الحکمه / ح 17315
19. الکافي / ج 1 / ص 52 زندگي «کتاب هايتان (نوشته هايتان) را محافظت و نگهداري کنيد چرا که به زودي به آن ها نيازمند مي شويد.»
20. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: «اقوامي براي غير خدا درس فقه مي خوانند، صرفاً براي مقام و رياست به فقاهت مي گرايند، قرآن را طبق خواسته هاي خود توجيه مي کنند و آئين خدا را با آراء خود تفسير و تحليل مي کنند.» (روزگار رهايي / ص 775 / ح 1142)
21. امام حسن مجتبي عليه السلام: «فرزندان و برادر زادگان خود را احضار کرده و فرمود: شما خردسالان نسلي هستيد که به زودي بزرگان نسلي ديگر مي شويد. پس دانش بياموزيد و هر يک از شما که نمي تواند علم را در حافظه اش نگه دارد، آن را بنويسد و در خانه اش نگهداري کند.» (ميزان الحکمه / ح 17327)
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمودند: «دانش را پيش از درگذشت دانشمندان، بنويسيد زيرا با مرگ دانشمندان، دانش (آنان) نيز مي رود.» (ميزان الحکمه / ح 17326)
22. قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): (مَا بُنِيَ في الإسلامِ بِناءٌ أحَبَّ إلي اللهِ عزّوجلّ وَ أعَزَّ مِنَ التَّزويج) «در اسلام هيچ بنايي ساخته نشده که نزد خداي عزّوجلّ محبوبتر و ارجمندتر از ازدواج باشد.» (ميزان الحکمه / ح 7798)
23. ميزان الحکمه / ح 7872
24. الغيبه للنعماني / ص 197
25. الکافي / ج 2 / ص 464
26. ميزان الحکمه / باب الدّين
27. ميزان الحکمه / ح 6244
28. ميزان الحکمه / ح 6304
29. غيبه نعماني / ص 199
30. غيبه نعماني / ص 159
31. ميزان الحکمه / ح 6305
32. ميزان الحکمه / ح 6307
33. وسايل الشيعه / ج 16 / ص 171
34. ميزان الحکمه / ح 6319
35. ميزان الحکمه / ح 6316
36. ميزان الحکمه / ح 6308
37. ميزان الحکمه / ح 6296
38. ميزان الحکمه / ح 6257
39. بحارالأنوار / ج 52 / 125
40. بحارالأنوار / ج 52 / 122
41. بحارالأنوار / ج 52 / 123
42. امالي / 232
43. المافي / 8 / 37
44. بحارالأنوار / ج 52 / 129

منبع مقاله : 
نيلي پور، مهدي؛ (1390)، مهارت هاي زندگي، نشر اصفهان: مرغ سليمان، چاپ دوم
تعداد بازدید از این مطلب: 36
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مهارت های زندگی آخرالزمانی 1

 مهارت های زندگی آخرالزمانی 1


از آنجا که دوره ي آخرالزّمان، از سوي اهل بيت (عليهم السّلام) دوره اي منحصر به فرد و پر تلاطم معرفي شده است که در آن هويت فردي و خانوادگي افراد به شدت آسيب پذير مي شود و حتي عناصر دين گرا و خواصّ نيز از امواج فتنه هاي آن محفوظ نمي مانند و به خاطر آنکه فرهنگ ضد ديني به خاطر ارتباط تنگاتنگ جوامع بشري در اين زمان به سرعت در جوامع اسلامي نفوذ و گسترش پيدا مي کند، لازم است همه ي مسلمانان در برابر اين فتنه تاريک و هجمه ي نابرابر دشمنان دين، خود را مجهّز نمايند و با فراگيري روش هاي تقابل (روش هاي مقابله اي) و کسب مهارت هاي لازم با اين شرايط در کنار حراست از خود، خانواده و جامعه ي خود، به مبارزه با فتنه ها و هجمه هاي اخلاقي دشمن برخيزند.
مقابله عبارت است از فرآيندي که شما در موقعيت هاي خاص، با انعطاف پذيري پاسخ هايي را که بيشترين تناسب را با آن موقعيت دارند به کار مي بريد.
دلائل ضرورت آشنايي با روش هاي مقابله اي و فتنه شناسي و فتنه ستيزي در دوره ي آخرالزّمان عبارت است از:
1. حجم سنگين تبليغات منفي (عليه السّلام) و مسلمين و استيلاي خبري و رسانه اي دشمنان.
2. وجود شبهات و سؤالات بسيار و توليد مستمر شبهه هاي ديني از سوي دشمن.
3. رواج فرهنگ لذت گرايي و رفاه زدگي.
4. دسترسي آسان و حتّي قانون (در برخي فرهنگ ها) به مفاسد اخلاقي جنسي و دامن زدن نهادهاي رسمي، دولتي و قانوني به اين مفاسد.
5. فروپاشي نظام خانواده و تبديل خانه ها به يک استراحتگاه شبانه با توجه به روابط آزاد دختر و پسر و زن و مرد و گريز جوانان از پذيرش مسئوليت خانوادگي.
6. کمبود و ناشناخته بودن عناصر و دانشمندان متعهد ديني و قابل اعتماد و فاصله گرفتن مردم از دانشمندان ديني.
7. جلوگيري از فعاليت مصلحين دلسوز و مؤمنين مؤثر و بعضاً ترور آن ها.
8. بروز بحران هويت در جوانان.
9. گسترش متنوع مواد مخدّر و ناتوان کننده انسان (از نظر جسمي و روحي)
10. تجمل گرايي، اشرافي گري و راحت طلبي در خواص جامعه.
11. اشتغال بيش از حدّ به فعاليت هاي دنيوي و غفلت از آخرت به خاطر بحران هاي اقتصادي و طمع ورزي.
12. تعدّد و تنوّع مکاتب فردي و الحادي با شعارهاي ديني و ضدّ ديني و شيطاني.
13. وجود حاکمان فاسد سياسي و روشنفکران دين ستيز.
مهارت هاي مقابله اي به شما کمک مي کند تا راهبردها و روش هاي مفيد در دسترس داشته باشيد تا هنگام مواجه با مشکلات و معضلات بتوانيد آن ها را تحمل کنيد و احساس خوبي نسبت به خود داشته باشيد و مشکلات را به عنوان بخشي از تجارب رشد دهنده زندگي تلقي کنيد و با حداقل خسارت ممکن از آن ها عبور نمائيد.
ما در اينجا تلاش مي کنيم با الهام از سخنان اهلبيت به تبيين و توضيح اصلي ترين روش هاي مقابله اي و مهارت هاي لازم براي زندگي سالم و موفق در اين دوره بپردازيم.

1. روش «نه» گفتن و اجتناب

يکي از شيوه هاي لازم براي پيشرفت صحيح و با برنامه و عبور کردن از موانع متعدّد در مسير تکامل و تربيت، کسب مهارت «نه» گفتن به افراد، افکار، جريانات و محيط هاي غير مناسب و آلوده است. وجود اين مهارت، موفقيت هاي مثبت انسان را به شدت ارتقاء مي بخشد و منافع و ثمرات متعدّدي به دنبال دارد از جمله:
1. مديريت زمان و به دست آوردن و ذخيره سازي زمان.
2. حذف زوائد زندگي و مفيد سازي آن.
3. سالم ماندن در محيط هاي آلوده.
4. حفاظت شدن از رفاقت هاي بيهوده و غلط.
5. فرصت سازي براي برنامه ريزي و مديريت فردي.
6. سلامت روح و جان از آلودگي ها.
7. صيانت از حريم ديني و اخلاقي خود.
8. عدم عقوبت آخرتي و مصونيت از خشم الهي.
اين مهارت با چند واژه اخلاقي «تقوي» و «زهد» و «اعراض از لهو و لغو» ارتباط تنگاتنگي دارد، زيرا تقوي به معناي «نه» گفتن به گناهان و محرمات است و زهد به معناي «نه» گفتن به امور شبهه ناک و غير روشن و بي رغبتي به مباحات و حلال هاي الهي براي دستيابي به فضائل اخلاقي والا و مصونيت از پيامدهاي دنياطلبي مي باشد. همچنين پرهيز از لغو و لهو يکي از ويژگي هاي مؤمنين در قرآن معرفي شده تا امکان بهره گيري حداکثري از عمر و مواهب زندگي را داشته باشيم.
مهارت نه گفتن عملاً در حج و در هنگام محرم شدن با ممنوعيت 24 مورد (جمعاً براي زن و مرد) و در نماز، پس از تکبيره الاحرام با ممنوع شدن از گفتن، خنديدن، حرکت زياد، خوردن، آشاميدن و... و در روزه ي ماه مبارک رمضان با ممنوع شدن 9 کار به عنوان مبطلات روزه، به خوبي به مؤمنين تمرين داده مي شود.
از آنجا که در آخرالزّمان دنيا با تمام جلوه ها و دام هايش انسان را به سوي خود دعوت مي کند کسب مهارت «نه» گفتن مي تواند آدمي را از بسياري از اين دام ها رهايي بخشد. يک مسلمان که شعار «لااله الا الله» را سر لوحه ي زندگي خود قرار داده است و دائماً آن را تکرار مي کند، با اين شعار ضمن «نه» گفتن به همه ي معبودهاي ساختگي، به تمرين اين مهارت و روش مي پردازد.
در اين دوره که يکي از دوره هاي پرفتنه و پر اضطراب پيچيده بشري است کسب اين مهارت بخصوص براي جوانان بسيار لازم به نظر مي رسد، زيرا گاهي با اعتماد به ايمان و اخلاق خود و يا با اعتماد به نفس، به محيط هاي آلوده و پر خطر حقيقي يا مجازي وارد مي شوند و چه بسا با ديدن يک کتاب، يک رفيق، يک تصوير و يا مشاهده ي يک صحنه ي غير اخلاقي وارد مسيري نامناسب شده و با تکرار و عادت به خطا، اسباب هلاکت خود را فراهم مي آوردند، از اينرو در اين دوران با استفاده از روش اجتناب و «نه گفتن»، يعني نديدن، نشنيدن، نخوردن، نگفتن، نرفتن، نخريدن و... مي توان در تضمين سلامت دنيا و آخرت خود گام بلندي را برداشت.
حضرت علي (عليه السّلام) در اين خصوص مي فرمايند:
(تَرَکُ الذَّنبِ أهوَنُ مِن طَلَبِ التَّوبَهِ.) (1)
«ترک گناه آسانتر از توبه کردن است.»
و اين روايت اشاره دارد به ضرب المثل معروف: «پيشگيري بهتر (آسان تر و کم هزينه تر) از درمان است.»

2- روش تقيه

از جمله روش هاي مقابله اي براي عبور از بحران ها و شرايط ويژه در مکتب تشيّع، تقيه است، تقيه در اصطلاح شيعه به معناي برنامه داشتن و پيش گرفتن يک استراتژي مناسب براي برخورد با شرايط خاص جهت حفظ نيروهاي جبهه خودي و حفظ جان و مال آن ها مي باشد.
شهيد مطهري رحمه الله در تبيين اين دو ثمر مبارزاتي مي فرمايند:
«در شيعه مفهوم معقول و خردمندانه اي وجود دارد که هم قرآن آن را تأييد مي کند (و هم روايات) و هم خرد و آن مفهوم «تقيّه» است. تقيّه عبارتست از تاکتيک معقول به کار بردن در مبارزه براي حفظ بهتر و بيشتر نيروها. بديهي است که هر فردي چه از نظر جاني و چه از نظر امکانات اقتصاديش و چه از نظر حيثيات اجتماعيش براي جبهه اي که در آن جبهه پيکار مي کند يک نيرو است، يک سرمايه است. حداکثر کوشش براي حفظ اين نيروها و سرمايه ها بايد به کار برده شود. چرا نيروها بي جهت هدر برود؟ چرا قدرت ها بي جهت ضعيف گردد بايد جبهه هر چه بيشتر قوي و نيرومند بماند. تقيّه نوعي سپر به کار بردن است در مبارزه، اين کلمه از ماده «وقي» است که به معني نگهداري است. وظيفه يک فرد مبارزه در مبارزه تنها اين نيست که حريف را بکوبد، خود نگهداري تا حد امکان نيز وظيفه مبارزه است. تقيه يعني هر چه بيشتر زدن و هرچه کمتر خوردن. به هر حال تقيه تاکتيک معقول و خردمندانه اي است در مبارزه. ولي امروز مي بينيم که اين کلمه از مفهوم اصلي خود به کلي تهيه گشته و مفهوم ضد مبارزه به خود گرفته است. از نظر عافيت طلبان، تقيه يعني از ميدان به در رفتن و صحنه را به دشمن واگذار کردن و در مقابل جرّ و بحث و جنجال پرداختن...» (2)
از آنجا که مکتب و آرمان شيعه و محبين اهلبيت خصوصاً در دوره ي آخر الزمان از سوي دشمنان تحت شديدترين فشارهاي رواني و خشن ترين تهديدات نظامي و اقتصادي واقع مي شود، اهل بيت (عليهم السّلام)، پيروان خود را در اين برهه از زمان به تقيه سفارش کرده اند تا شيعيان بتوانند ضمن حفظ خود و سرمايه هاي خود اين دوران را با کمترين خسارت پشت سر بگذارند.
در روايات معصومين (عليهم السّلام) در خصوص تقيه آمده است:
1. تقيّه، سپر مؤمن است. (3)
2. تقيّه، نيروبخش دين مؤمن است. (4)
3. تقيّه، برترين نوع عبادت خداست. (5)
4. تقيّه، دفع دشمني و دشمنان به زيباترين وجه است. (6)
تقيّه به نوبه ي خود به دو دسته ي «تقيّه خوفي» و «تقيّه مداراتي» تقسيم مي شود:
«تقيّه خوفي» جايي است که خوف بروز خطر جاني، مالي و يا آبرويي براي انسان يا ديگري برود که براي دفع اين احتمال خطر به اين نوع تقيّه سفارش شده است.
«تقيّه مداراتي» در جايي است که خوف وقوع خطراتي مانند جايگاه تقيّه خوفي وجود ندارد، اما با هدف جذب قلوب و تقويت وحدت اسلامي و به خاطر عدم تحريک دشمن به دشمني بيشتر و امکان ارتباط بين مسلمين و يا ديگر فرقه ها مماشات و همراهي با آنان مي شود.
امام رضا (عليه السّلام) در خصوص رعايت اين مهارت تا زمان ظهور امام زمان (عليه السّلام) مي فرمايند:
«همانا گرامي ترين شما نزد خدا با تقواترين و پايبندترين شما به تقيّه است. عرض شد: اي پسر پيامبر خدا! تا کي؟ فرمود: تا روزگار آن زمان معيّن و آن روزگار قيام قائم ماست. پس، هرکه پيش از قيام قائم ما تقيّه را ترک کند از ما نيست.»

3. روش صبر و استقامت

يکي از مشخصات دوره ي آخرالزّمان، رواج گناه و تباهي و فساد و هرج و مرج فرهنگي و اخلاقي است، دوره اي که در آن همه ي ارزش هاي انساني و اسلامي به مخاطره مي افتد و چه بسا ارزش ها و هنجارهايي که به ضدّ ارزش و ناهنجاري تبديل گردد. داشتن مهارت صبر و استقامت در برابر امواج سهمگين اين جريان ضدّ اخلاقي، از مهارت هاي حياتي و سرنوشت ساز براي زندگي اسلامي در اين دوران به شمار مي رود. در سخنان نوراني و راهگشاي اهل بيت (عليهم السّلام) در خصوص کسب اين مهارت سفارشات فراواني به چشم مي خورد:
قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): (إنتِظارُ الفَرَجِ بِالصَّبرِ عِبادَةٌ.) (7)
«صبورانه در انتظار فرج بودن، عبادت است.»
قال الرضا (عليه السّلام): (مَا أحسَنَ الصَّبرَ وَ انتظارَ الفَرَجِ.) (8)
«چه نيکوست صبر و در انتظار فرج بودن.»
مهارت صبر به نوبه ي خود داراي فوائد و آثار متعددي است که روايات معصومين به آن ها اشاره مي کند. در روايات در توصيف اين آثار آمده است:
1. صبر، نصف ايمان است. (9)
2. صبر، سپري در برابر فقر و مشکلات است. (10)
3. صبر، سهولت بخش سختي هاست. (11)
4. صبر، بهترين پشتيبان است. (12)
5. صبر، دوست انسان است. (13)
6. صبر، شوينده ي افسردگي و اندوه ات. (14)
7. صبر، عامل سرافرازي در برابر دشمن است. (15)
8. صبر، زيباترين لباس اخلاقي است. (16)
9. صبر، عامل کمال نفس است. (17)
10. صبر، عامل پيروزي است. (18)
11. صبر، بهترين ياور زندگي است. (19)
از يک ديدگاه عرصه هاي صبر در زندگي به سه بخش تقسيم مي گردد:

عرصه ي نخست:

صبر و استقامت در ناگواري ها.
چرا که زندگي عبارت است از مجموعه اي از ماجراها و حوادث تلخ و شيرين و رويارويي با حوادث خوشايند و ناخوشايند و مقاومت در سختي و مقابله اخلاقي با آن روي تلخ سکّه زندگي يعني بلاها و کاستي هاي زندگي و اموري چون: فقر، بيماري، فقدان نزديکان و... و طي اين مسير نيازمند صبري جميل (صبري بدون گلايه و شکوه) مي باشد.

عرصه ي دوم:

صبر و استقامت در پيروي از حق و اطاعت خدا.
پيروي از فرامين حق و حقيقت و تلاش براي موحّد زيستن و موحد مردن و اطاعت بي چون و چرا از دستورات الهي در همه ي شئون زندگي اعم از فردي، خانوادگي و اجتماعي از عرصه هاي صبر و استقامت است که انسان را به سعادت دنيا و آخرت مي رساند.

عرصه ي سوم:

صبر و استقامت در برابر خطاکاري و خواسته هاي نفس، پايداري در برابر انواع گناهان با توجه به جذابيت ها و لذت بخشي آن ها.
حال با توجه به حضور غير قابل گريز در اجتماع و با توجه به ضرورت و نياز به روابط اخلاقي، سياسي و اجتماعي و اقتصادي بيشمار و زمينه ي ابتلاء به انواع بلاها و خطاها صبر و پايداري چون کشتي مطمئني در برابر سيل تمايلات و خواسته هاي نامشروع نفس، انسان را از غرق شدن در درياي متلاطم دنيا مصون مي دارد. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در ترسيم اين سه عرصه ي صبر مي فرمايند:
(الصَّبرُ ثَلاثَهٌ: صَبرٌ عِند المُصيبَةِ، وَ صَبرٌ عَلَي الطَّاعَة وَ صَبرُ عَنِ المَعصِيَةِ.) (20)
«صبر سه نوع است: صبر در هنگام مصيبت و صبر بر طاعت و صبر بر ترک گناه.»
در هر دوره اي و بخصوص در دوره ي آخرالزّمان ما نيازمند هر سه نوع صبر بويژه صبر در برابر گناه مي باشيم و بايد علاوه بر احراز اين فضيلت در خود، ديگران را نيز به کسب آن تشويق نمائيم، چنانچه در تاريخ صدر اسلام پس از نزول سوره ي عصر - که در آن مؤمنين به توصيه يکديگر به صبر فرمان داده شده اند - مؤمنين هنگام وداع با يکديگر اين سوره را تلاوت مي کردند.

4- روش شنا در جهت خلاف آب

در نظام تربيتي اسلام و قرآن يک انسان مؤمن با اقتدار ايماني و اراده ي محکم بايد هنر شنا کردن در خلاف جريان در رودخانه ي زندگي را داشته باشد. يعني خود را به امواج نسپارد و تحت تأثير جريانات باطل اجتماعي و امواج سهمگين گناه و تبليغات عادات و رسومات و مد و مدپرستي قرار نگيرد. قرآن در وصف مؤمنيني که خود را در برابر خيل عظيم جبهه ي باطل نمي بازند مي فرمايد:
(الَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَدْ جَمَعُوا لَكُمْ فَاخْشَوْهُمْ فَزَادَهُمْ إِيمَاناً وَ قَالُوا حَسْبُنَا اللّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ.) (21)
«مؤمنان کساني هستند که چون مردم (منافق) به ايشان گفتند: بي شک مردم (کافر) بر ضدّ شما گرد آمده اند، پس از آن ها بترسيد (آنان به جاي ترس) بر ايمانشان بيافزود و گفتند: خداوند ما را کفايت مي کند و او چه خوب نگهبان و ياوري است.»
از سوئي قرآن اکثريت (عوام الناس و اهل دنيا) را مذمت کرده و مي فرمايد:
* أَكْثَرُهُمْ لاَ يُؤْمِنُونَ (بقره / 100)
* أَكْثَرُهُمْ لاَ يَفقَهُون
* أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعلَمُون (انعام / 37)
* أَكْثَرُهُمْ الفاسِقُون (آل عمران / 110)
* أَكْثَرُهُمْ لاَ يَعقِلُون (مائده / 103)
* أَكْثَرُهُمْ يَجهَلُون (انعام / 111)
* و لا تَجِدُ أکثَرَهُم شاکِرين (اعراف / 17)
* وَ ما يَتَّبِعُ أکثَرُهُم إلّا ظَنّاً (يونس / 36)
* أکثَرُهُم لا يَشکُرُون (يونس / 60)
* أَكْثَرُهُمْ الکافِرُون (نحل / 83)
* أَكْثَرُهُمْ لِلحَقِّ کارِهُونَ (مؤمنون / 70)
* أَكْثَرُهُمْ کاذِبُون (شعراء / 223)
* أَكْثَرُهُمْ مُشرِکين (روم / 42)
و از سوئي در کلام ناب علوي، مهارت و هنر اولياي الهي اين گونه تبيين شده است:
(إنَّ أولياء الله هَمَ الَّذينَ نَظَرُوا إلي باطِنِ الدُّنيا إذا نَظَرَ النّاس إلي ظاهِرِها و اشتَغَلُوا بِآجِلِها إذا اشتغل النّاسُ بِعاجِلِها...) (22)
«همانا اولياي الهي کساني هستند که به باطن و حقيقت دنيا نظر کرده اند آن زمان که مردمان به ظاهر دنيا مي نگرند و مشغول آينده آن (آخرت) در حالي که مردم مشغول نقد دنيا هستند.»
نيز آن حضرت فرمودند:
(خالِطُوا النّاس بِأبدانِکم وَ زايِلُوهُم بِقُلُوبِکُم و أعمالِکُم.) (23)
«با بدن هايتان با مردم در ارتباط باشيد و با دل ها و اعمالتان از آنان فاصله بگيرد.»
در دوره ي آخرالزّمان کسب چنين مهارتي با کوشش و مراقبت شديد ممکن مي گردد.
امام صادق (عليه السّلام) پس از بيان اوضاع نابسامان اين دوره به شيعيان خود سفارش مي کند که از اخلاق مردمان آن عصر پرهيز نمايند و تلاش کنند برخلاف اين موج حرکت نمايند:
(فَکُن مُتَرَقِّباً وَ اجتَهدِ لِيَراکَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ في خِلافِ ما هُم عليه.) (24)
«پس مراقب باش و بکوش خداوند تو را در مسير خلاف سير و سيره آنان (اهل آخرالزّمان) ببيند.»
همچنين ايشان مي فرمايند:
(خَيرُ النّآسِ يَومَئِذٍ مَن يَلزِم نفسَهُ و يَختفي في بيته عَن مُخالطةِ النّاس.) (25)
«بهترين مردم در آن روز (آخرالزّمان) کسي است که ملازم نفس خود باشد و در خانه اش بماند و از ارتباط گسترده با مردم منحرف دوري کند.»

5- روش مراقبت

- قال الصادق (عليه السّلام): (فَکُن مُتَرَقِّباً...) «پس مراقب باش...»
مراقبت به معناي محافظت از خود در برابر شرايط بد، افراد ناباب و انديشه هاي ناسالم و رفتارهاي اشتباه است. کسب مهارت مراقبت بويژه در دوره ي آخرالزّمان براي سالم ماندن، بسيار ضروري است، چرا که در صورت عدم مراقبت از خود، ممکن است انسان به وادي هلاکت بيافتد.
قرآن مي فرمايد:
- (يا أيُّهَا الَّذينَ آمنوا قُوا أنفُسَکُم وَ أهليکُم ناراً...) (26)
«اي کساني که ايمان آورده ايد، خود و خانواده هاي خود را از آتش جهنم حفظ نماييد.»
- (يا أيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا عَلَيکُم أنفُسَکُم لا يَضُرُّکُم مَن ضَلَّ إذا اهتَدَيتُم.) (27)
«اي کساني که ايمان آورده ايد مراقب خود باشيد! اگر شما هدايت يافته ايد: گمراهي گمراهان به شما زياني نمي رساند.»
حضرت علي (عليه السّلام) مي فرمايند: (إجعَل مِن نَفسِکَ علي نَفسِکَ رَقيباً.)
«از خود براي خود مراقبي به گمار.»
براساس اين فرموده ي اميرالمؤمنين (عليه السّلام) در هر انسان دو «من» وجود دارد: «من» حيواني و «من» متعالي. و ما موظفيم «من» متعالي خود را مربي و نگهبان «من» حيواني خويش قرار دهيم.
مصاديق مراقبت از خويش عبارتند از:
* مراقبت از خويش نسبت به خدا احساس حضور دائمي در محضر او
* مراقبت از خويش نسبت به امام زمان.
* مراقبت از دل و انديشه در برابر تمايلات، افکار و صفات نکوهيده.
* مراقبت از اعضاء و جوارح در برابر گناهان جوارحي.
* مراقبت از خود در برابر بيماري هاي جسمي و خطرات جاني.
* مراقبت خود از حرام خواري و رزق ناپاک.
* مرابت از خود در مجالس آلوده به گناه.
* مراقبت از خود در برابر آتش غضب الهي و جهنّم.
* مراقبت از خويش در برابر دشمنان و بيگانگان.
* مراقبت از خانواده و اموال خويش.
* مراقبت از مردم خود و وطن خويشتن.

6. روش سکوت و گزيده گويي

يکي از مهارت هاي لازم براي سالم زيستي ديني و معنوي در آخرالزّمان، مهارت سکوت معنادار و گزيده گويي است. در روايات اهل بيت و علم اخلاق، سکوت معنا دار و حکيمانه نوعي عبادت محسوب مي شود و فوائد بسياري بر آن مترتّب است، اما بر اساس پيش بيني پيشوايان دين نسبت به دوره ي آخرالزّمان، کسب مهارت سکوت در اين دوره نه تنها عبادت که شيوه اي مقابله اي براي حفاظت از خود در برابر آسيب ها و آفات و تضمين کننده ي پايداري ايمان به شمار مي آيد.
امام صادق (عليه السّلام) در خصوص کنترل زبان در اين دوران مي فرمايند:
(کَفُّوا ألسِنَتِکُم...) (28)
«زبان هاي خود را کنترل کنيد.»
فوائد و آثار سکوت بجا در روايات اهل بيت عبارتند از:
1. دوري شيطان.
2. ياري دين خود.
3. جلب محبت ديگران.
4. افزايش هيبت و وقار.
5. سالم ماندن از آفات زمانه.
6. کسب حکمت و سلامت.
7. ايمني يافتن از لغزش ها.
8. رفعت مقام يافتن.
9. ايجاد زمينه ي انديشيدن.
10. فزوني انديشه و نورانيت دل. (29)
مرحوم فيض کاشاني در رابطه با ارزش سکوت و خاموشي و کنترل زبان مي فرمايند:
«زبان از نعمت هاي بزرگ خدا و از لطائف صنع احديت است. زبان عضوي است کوچک ليکن طاعت و جُرم آن بس بزرگ است، چه آن که بديهي است ايمان و کفر که آخرين پايه طاعت و طغيان است غير از شهادت زباني از راه ديگر ثابت نمي شود. به علاوه هر موجود يا معدوم، خالق يا مخلوق، خيالي يا علمي، ظنّي يا وهمي همه ورد زبانند و زبان متعرّض اثبات و نفي آن هاست چه آن که هر معلوم حق يا باطل را به زبان تعبير مي کنند و ثابت است که علم همه موجودات را شامل مي شود و همه چيزها موجود به علم اند و اينگونه خاصيت منحصر به زبان است که از همه چيز گفتگو مي کند ليکن ساير اعضاء ويژه محسوسات تنها به امور مربوط به خود اختصاص دارند چنان که چشم رنگ ها و شکل ها را مي بيند و گوش صداها را مي شنود و دست اجسام را حس مي کند و ساير اعضاء امور مربوط خود را درک مي نمايند.
زبان در ميدان وسيعي خارج از حد و انتها به جولان مي پردازد. هم در ايجاد خير يد طولاني دارد و هم در پيدايش شرّ نيروئي بسيار قوي. بنابراين اگر کسي زبان را به حال خود گذارد و عنانش را در دست اختيار او دهد شيطان پيش آهنگ او شده بهر ميداني که بخواهد او را مي برد و به هر وادي که اراده کند او را مي افکند تا بالاخره او را به بند هلاکت مبتلا سازد. چنان که همين مضمون از مصدر جلال نبوي (صلي الله عليه و آله و سلم) صدور يافته است:
«آيا جز اين است که مردمي که بر رو در آتش مي افتند تنها به جهت دور کرده هاي زبان آن هاست.»
کسي که بخواهد از شرّ زبان ايمني يابد بايستي آن را با زمام شرع مهار کند و جز در اموري که به نفع دين و دنياي اوست به حرکت در نياورد و دهانه از آن برنگيرد و از هر چه به زيان دنيا و آخرت اوست از آن جلوگيري کند و متوجه باشد که اين دو موضوع بسيار امر مشکلي است و کسي که بخواهد مطابق با مقتضاي آن عمل کند با دشواري زيادي روبرو مي شود. عاصي ترين اعضاء آدمي زبان اوست، چه انسان در حرکت دادن آن رنجي متحمل نمي شود و در آزاد گذاشتن آن مؤنه اي به کار نمي برد به اين جهت مردم در احتراز از آفات و شرّش سهل انگاري مي نمايند و از شکارگاه ها و راه هاي آن که از بزرگترين وسايل گمراهي شيطان است دوري نمي کنند.
از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) وارد شده:
- «کسي که سکوت اختيار کند نجات يابد.»
- «سکوت حکمت است و آن ها که سکوت اختيار کنند کم اند.»
- «زبانت را نگهدار که آن مانند صدقه ايست که از جانب خودت مي دهي.»
- «بنده از حقيقت ايمان استفاده نمي کند تا زماني که زبان خود را حفظ نمايد.»
- «کسي که بداند کجا و کي بايد سخن گويد، گفتار او کم شود مگر به اندازه اي که رفع احتياج او نمايد.» (30)

7. روش خودافزايي اخلاقي

از جمله شيوه هاي لازم براي زندگي دوره ي آخرالزّمان مهارت خودافزايي اخلاقي است. خودافزايي اخلاقي به معناي تحصيل زيبائي هاي اخلاقي و زينت آرايي روح به مکارم اخلاقي و شخصيت افزايي معنوي خود مي باشد.
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) هدف بعثت خويش را اتمام مکارم اخلاقي و زيباسازي روح و روان بشريت معرفي مي کنند. آراسته شدن دل به زيبائي هاي معنوي و صفات پسنديده داراي آثار و منافع بيشمار دنيوي و آخرتي است که روايات اهل بيت (عليهم السّلام) به اين آثار اشاره مي نمايند. برخي از اين آثار عبارتند از:
1. گوارا شدن زندگي.
2. منظور شدن پاداش جهاد در راه خدا.
3. سنگين شدن ترازوي اعمال.
4. محبوبترين و نزديکترين فرد به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) شدن.
5. رفعت مقام يافتن.
6. گشايش اقتصادي و توسعه ي رزق.
7. زياد شدن دوستان.
8. طولاني و با برکت شدن عمر.
9. کفّاره ي گناهان به شمار آمدن.
10. آباداني و عمران شهرها.
از آن جا که در دوره ي آخرالزّمان زيبائي هاي اخلاقي به شدت آسيب ديده و ارزش هاي اخلاقي به ضد ارزش تبديل شده و مرزهاي پاکي مورد تجاوز دنياطلبان و دشمنان دين قرار مي گيرد، آشنايي با منافع و آثار زيبائي هاي اخلاقي و تلاش براي آراستن خود به آن ها امري ضروري مي باشد.
به فرموده ي پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم)، در آن زمان اولين ارزش هاي اخلاقي که از بين مي رود، حياء و امانتداري است. در آن عصر، هر چند انسان ها صورتي زيبا و آراسته دارند اما سيرت آنان بسيار زشت و ناپسند است، آنان نه تنها امر به معروف و نهي از منکر نمي کنند که امر به منکر و نهي از معروف نيز مي نمايند.
در چنين دوره اي انسان هاي با اراده و معتقد، در تحصيل فضائل اخلاقي مي کوشند و به عنوان منتظري واقعي، اصلاح جهاني را از خود شروع مي نمايند و مسلماً چنين افرادي شايسته ي آن مي شوند که روزي زير پرچم مصلح کلّ، براي ساختن جهاني پاک، وارسته و آراسته به زيبائي هاي اخلاقي به پا خيزند.
و چه زيباست فرمايش امام صادق (عليه السّلام) که در اين خصوص فرمودند:
(مَن سَرَّ أن يَکُونَ مِن أصحابِ القائِمِ فَليَنتَظِر وَ ليَعمَلِ بِالوَرَعِ وَ مَحاسِنِ الأخلاقِ و هو مَنتَظِرٌ.) (31)
«هر کس شادمان مي شود از اينکه از اصحاب قائم باشد، پس بايد منتظر بوده و ورع و نيکوئي هاي اخلاقي را در پيش گيرد.»

پي نوشت ها :

1. بحارالأنوار / ج 70 / ص 364
2. علل گرايش به ماديگري / ص 123.
3. ميزان الحکمه / ح 22491
4. ميزان الحکمه / ح 22492
5. ميزان الحکمه / ح 22495
6. ميزان الحکمه / ح 22497
7. الدعوات للراوندي / 41 / 101
8. بحارالأنوار / ج 12 / ص 379
9. قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): (إنَّ الصَّبرَ نِصفُ الايمان.) «ميزان الحکمه / ح 10044»
10. قال علي (عليه السّلام): (الصّبرُ جُنَّهُ مِنَ الفاقَه.) «ميزان الحکمه / ح 10029»
11. قال علي (عليه السّلام): (الصَّبرُ يُهَوِّنُ الفجيَعة.) «ميزان الحکمه / ح 10041»
12. قال علي (عليه السّلام): (الصَّبرُ أعوَدُ شيءٍ عَلَي الدَّهر.) «ميزان الحکمه / ح 10028»
13. قال علي (عليه السّلام): (العقل خليلُ المَرءِ و الحِلمُ وَزيرُهُ و الرِّفقُ والِدُهُ و الصَّبر من خَيرِ جُنُودِهِ.) «ميزان الحکمه / ح 10049»
14. قال علي (عليه السّلام): (إطرَح عَنکَ الهُمُومَ بِعَزائِمِ الصَّبرِ وَ حُسنِ اليقين) «ميزان الحکمه / ح 10052»
15. قال علي (عليه السّلام): (الصَّبرُ يُرغِمُ الأعداء) «ميزان الحکمه / ح 10035»
16. قال علي (عليه السّلام): (الصَّبرُ... و أشرَف خلائِقِ الأنسانِ.) «ميزان الحکمه / ح 10019»
17. قال علي (عليه السّلام): (بِالصَّبرِ تُدرَکُ مَعالِي الأمور.) «ميزان الحکمه / ح 10059»
18. قال رسول الله (صلي الله عليه و آله و سلم): (إنَّ النَّصرَ مَعَ الصَّبرَ.) «ميزان الحکمه / ح 10068»
19. قال علي (عليه السّلام) (الصَّبرُ عَونٌ عَلي کُلِّ أمرٍ.) «ميزان الحکمه / ح 10037»
20. ميزان الحکمه / ح 10100
21. آل عمران / 173
22. بحارالأنوار / ج 66 / ص 319
23. بحارالأنوار / ج 2 / ص 79
24. الکافي / ج 8 / ص 42
25. يوم الخلاص / ص 722
26. تحريم / 6
27. مائده / 105
28. بحارالأنوار / ج 72 / ص 82
29. ميزان الحکمه / باب الصَّمت
30. حقايق / فيض کاشاني / صص 151-152
31. بحارالأنوار / ج 52 / ص 140

منبع مقاله : 
نيلي پور، مهدي؛ (1390)، مهارت هاي زندگي، نشر اصفهان: مرغ سليمان، چاپ دوم




 

تعداد بازدید از این مطلب: 36
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مهارت های زندگی (کنترل استرس)

مهارت های زندگی (کنترل استرس)


مقدمه

يکي از مراحل زندگي بشر، مرحله دنياست که شامل سه اتفاق عمده ي: تولد (ورود)، زندگي (حضور) و مرگ (خرج) مي باشد.
انسان در تولّد و مرگ و اصل زندگي اختياري ندارد، اما در چگونگي و نوع زندگي مختار است و شايسته است براي کسب حيات طيّبه، زيستني آگاهانه، خردمندانه و سعادتمندانه همراه با سلامت جسم و توجه به آينده اي روشن تلاش نمايد.
براي کسب حيات طيبه با نگاه متقارن به دنيا و آخرت توجه به پنج نوع تربيت براي بشر ضروري است:
1. تربيت جسمي
2. تربيت عاطفي
3. تربيت عقلاني
4. تربيت ديني
5. تربيت اجتماعي
چرا که نيل به سعادت و خوشبختي واقعي بشر در بُعد فردي، خانوادگي و اجتماعي مرهون کسب توانمندي و موفقيت در اين پنج نوع تربيت جهت «شکوفاسازي شخصيت خود و اداره ي زندگي» و «برقراري ارتباطات موفق جمعي تا حد تأثيرگذاري مثبت» و «ارتباط عميق با خداست».
کارشناسان تربيتي به بخشي از آگاهي ها و توانايي هاي انسان که براي دستيابي به يک زندگي موفق مورد نياز است، «مهارتهاي زندگي» مي گويند. در اين مقاله به تبيين و تشريح راهکارهاي داشتن يک زندگي سالم و مهارتها و روش هاي مقابله اي مورد نياز مي پردازيم.
(أَلاَ إِنَّ أَوْلِيَاءَ اللَّهِ لاَ خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لاَ هُمْ يَحْزَنُونَ‌ ) (1)
«آگاه باشيد اولياي خدا، نه ترسي دارند و نه غمگين مي شوند.»
يکي از حالت هاي تکراري در زندگي هر انسان، احساس اضطراب و نگراني و قرار گرفتن در وضعيت قرمز يا خاکستري است. اين حالت را هر انسان بارها و بارها در زندگي تجربه کرده و خواهد کرد؛ از اينرو شناخت راهکارهاي برخورد صحيح با اين واقعيت تکراري زندگي، تأثير فوق العاده اي در موفقيت هر کس خواهد داشت.
براي کسب مهارت مقابله و سازگاري با فشارهاي رواني و استرس و عبور سالم از گردنه ي اضطراب، آشنايي با اقسام، شرايط حوادث استرس زا لازم به نظر مي رسد. شرايط و حوادث اضطراب زا از ديدگاهي به دو گونه تقسيم مي شود:
1- گونه اي غير واقعي، ذهني يا مجازي و غير مفيد.
2- گونه اي واقعي، عيني يا حقيقي، مفيد و پيش برنده.
زيرا اگر شرايط و يا حوادثي مخاطره انگيز، واقعي و حقيقي براي ما فراهم شود و به شکلي طبيعي براي ما اضطراب و نگراني ايجاد نمايد، به خاطر رشد دهنده بودن، اين شرايط و حوادث مثبت و لازم ارزيابي مي گردند، چنين حوادثي موجب بسيج قواي دفاعي دروني و ايجاد آمادگي فردي براي مقابله و عبور صحيح از شرايط خاص و حوادث به ظاهر ناخوشايند خواهد بود، مانند اضطراب کنترل شده براي تعيين شغل، رشته تحصيلي، ازدواج و.... اما گاهي اضطراب مولد امور غير واقعي و دهها برابر بزرگتر شده از موضوع خود مي گردد، اين نوع اضطراب ساخته ذهن، مجازي، غير واقعي و مشکل ساز است و سبب فرسايش روح و روان و اتلاف منابع و سرمايه هاي زماني، مالي، عاطفي و انساني مي شود؛ به همين دليل راهکارهاي مقابله و مبارزه با اضطراب و نگراني بيشتر ناظر به حلّ اين گونه اضطراب ها مي باشد.
حضرت علي (عليه السّلام) مي فرمايند: (الجُبنُ مَنقَصَةٌ.) (2)
«ترس و نگراني عيب و موجب کاستي است.»
لازم به ذکر است اضطراب منفي، داراي نشانه هاي متعددي است که براي درمان خود و ديگران، آشنايي با اين نشانه ها و علائم ضروري است، علائمي چون:
* تپش قلب و بيماري هاي قلبي
* تندي تنفّس
* بي خوابي و اختلال در خواب
* تکرّر ادرار
* تعريق مداوم بدن
* اختلالات گفتاري
* حواس پرتي و گاهي بيماري هاي رواني
* اختلال حافظه و فراموشي
* افسردگي
* بي صبري و پرخاشگري
*فشار خون
* آسيب پذيري براي ابتلاء به انواع بيماري ها
* روي آوردن به مواد مخدر و اعتياد آور
* استفاده از مشروبات الکلي
* عدم توجه در نماز و عبادات
* خودکشي
* خودزني
* درگيري خانوادگي
* فحاشي و بدزباني
* طلاق و فروپاشي خانواده
• عوامل استرس زا و اضطراب برانگيز:
1. گاهي استرس ناشي از ناهمخواني ميان خواسته ها و منابع موجود ما مي باشد، يعني وقتي ما نتوانيم به تعادلي ميان خواسته ها و منابع دست يابيم، بدن و روان ما با واکنش جنگ و گريز و استرس پاسخ مي دهد.
2. گاهي استرس در نتيجه کمبود زمان و يا احساس کمبود زمان براي انجام کاري از کارها مي باشد. به عبارتي ديگر، استرس مي تواند ناشي از انجام دادن کار بيش از اندازه در فرصت کم باشد.
3. گاهي نگرش منفي و بدبينانه داشتن به وقايع و اتفاقات و اشخاص استرس زاست.
4. گاهي خواسته هاي بلند پروازانه انسان که معمولاً با فشارهاي اطرافيان يا محيط اجتماعي فراهم مي شود، استرس زاست.
5. گاهي نداشتن پشتيبان يا پشتيباني ضعيف و کم از طرف همکاران يا دوستان و اقوام و نزديکان، استرس زاست.
6. گاهي ناکامي در برقراري تعادل بين نيازها و مسئوليت هاي متناقض و متضادي که به راحتي قابل جمع نيستند و ريشه استرس است. (مانند تعهدات کاري، تعهدات و وظائف خانوادگي و...)
7. گاهي شرائط نامناسب کاري، کمبود تهويه هواي مناسب، کمبود روشنائي، آلودگي هاي صوتي، سوء تغذيه و...
8. و گاهي ضعف در باورهاي ديني و خداباوري و فقدان روحيه توکّل و توسّل.
• راه هاي پيشگيري و درمان اضطراب و استرس
براي مقابله با پديده رواني اضطراب در همه اقسام آن به دو راه حل اساسي بايد توجه داشت:

الف) راهکارهاي کاهنده استرس منفي فردي

1. کاهش خواسته ها و يا ارتقاء و تقويت منابع و ايجاد تعادل بين اين دو.
2. ايجاد تعادل در کارها و مسئوليتها.
3. گريه کردن و تخليه خود از اين طريق.
4. نوشتن موضوع استرس زا در قالب هاي ادبي، شعر، درد و دل، شکايت نامه و...
5. دعا، ذکر و توسل به معصومين (عليهم السّلام) و داشتن حامي معنوي.
6. دوري موقت از محيط ها و انسان هاي استرس زا.
7. مسافرت و عوض نمودن محيط کار و يا زندگي.
8. اولويت بندي تقاضاها و کارها و تن دادن به اولويت ها و شرايط.
9. دارو درماني در موارد خاص

ب) راه هاي مقابله و يا درمان اضطراب

1. پذيرش طبيعي بودن مقداري از حالت اضطراب به جهت خصوصيات طبيعي انسان بودن، چرا که معمولاً يکي از مشخصات انسان حالت اضطراب و يا ترس و و فوبي مي باشد...
2. مراقبت و تمرين براي داشتن فکر منطقي و پرهيز از تفکر غير منطقي در شرايط اضطراب، چرا که تفکرات غير منطقي فرد را در يک چرخه ي باطل و معيوب قرار مي دهد و شرايط بد را، بدتر مي سازد.
3. مراقبت از سياه نمايي و بزرگ نمايي بيش از حدّ شرايط (واقع گرايي).
4. دوري از انديشيدن به بدترين نتايج و فکرهاي فاجعه آميز (مثبت انديشي).
5. اجتناب و دوري و گاهي هجرت از منابع اضطراب ساز.
6. تصميم گيري در شرايط مطلوب و مناسب فيزيکي و جسماني و پرهيز از تصميم گيري و فکر کردن در حالت گرسنگي و تشنگي و يا خواب آلودگي و گرماي شديد و...
7. روياروئي مثبت با پديده اضطراب ساز و وحشت زدايي از خود.
حضرت علي (عليه السّلام) مي فرمايند:
(إذا هِبتَ أمراً فَقَع فيه فَإنَّ شِدَّهَ تَوَقِّيهِ أعظَمُ مِمَّا تَخافُ مِنهُ.) (3)
«اگر از کاري بيمناکي، خود را به آن درافکن، زيرا که ترس از هر کار بزرگتر از خود کار است.»
8. بررسي مکتوب موضوع اضطراب (فکر کردن روي کاغذ)
امام صادق (عليه السّلام) مي فرمايند: (القَلبُ يَتَّکِلُ عَلَي الکتابَةِ.) (4)
«قلب با نوشتن اطمينان و آرامش مي يابد.»
9. استمداد مالي و غير مالي و تقويت منابع (ياري طلبي بزرگوارانه)
10. آشنايي با قوانين و سنن هستي و نظام قضاء و قدر و تسليم و راضي بودن در برابر مقدّرات.
11. ورزش منظم و تقويت بنيه جسماني.
12. دقت و مراقبت از سلامتي و رعايت رژيم غذايي مناسب.
13. دائم الذکر بودن و انس با دعا و تلاوت منظم قرآن.
14. سفر زيارتي مکه و مشاهد مشرفه و انس با سرزمين هاي مقدس و مساجد.
15. تلاش و کار مداوم و کسب استقلال اقتصادي (کار درماني).
16. هنرآموزي و خلق آثار هنري و زيبا. (هنر درماني)
17. تقويت تفکر و انديشه و ديدگاههاي شخصي با مشورت با صاحب نظران (مشاوره)

اقسام استرس

يکي از شايع ترين اقسام استرس استرس هاي فردي و شخصي که به شکل فشرده به آن پرداختيم ولي در کنار اين نوع استرس ما استرس هاي خانوادگي و سازماني و اجتماعي نيز داريم، چرا که استرس و اضطراب قابل سرايت به محيط خانه و خانواده، سازمان و جامعه نيز مي باشد.
نگاهي گذرا به سه قسم ديگر استرس و راه هاي مقابله و توان افزايي مواجه با آن نيز در کسب مهارت مقابله با استرس مهم و اساسي است.

الف) اضطراب خانوادگي

اضطراب در خانواده، کانون خانه و خانواده را تحت تأثيرات منفي خود قرار مي دهد و گاهي تا حدّ فروپاشي و نابودي آنرا به پيش مي برد. بخش عظيمي از آمار بالاي طلاق در کشورهاي غربي و يا حتي شرقي، به خاطر افزايش فشارهاي عصبي در خانواده به خاطر مشکلات و در محل کار و سپس انتقال اين مشکلات به محيط خانواده است، مخصوصاً در مواردي که زوجين به صورت تمام وقت کار مي کنند که در اين صورت و به خاطر سختي کار، ديگر براي والدين شاغل هيچ انرژي و روحيه اي جهت حمايت از دوستان و خانواده، لذت بردن و يا نشست هاي دوستانه و خانوادگي باقي نمي ماند؛ علاوه بر اين ترس از دست دادن شغل و فکر مراقبت از فرزندان در زنان شاغل، چشم و هم چشمي، تجمل گرايي، خلأ معنويت در خانه و خانواده و عدم تقيّد به احکام الهي موجب پايين آمدن آستانه ي تحمل مشکلات، بروز رفتارهاي مضطربانه و پرخاشگرانه، تصميم گيري هاي عجولانه و غير منطقي و رها نمودن مسئوليت هاي خانوادگي خواهد شد.

ب) استرس در سازمان ها

بروز استرس سازماني دلايل متعددي دارد که سوء مديريت، عدم برنامه ريزي، رقابت هاي منفي، حضور افراد ناآرام و مضطرب، توضيحاتِ کاريِ نامشخص، مداخله در حوزه ي کار افراد ديگر، ناهنجاري در ارتباطات سازماني و شرايط فيزيکي ضعيف کاري مانند: فقدان تهويه مناسب، روشنايي ضعيف، عايق بندي نامناسب ساختمان، شرايط سرمايشي و گرمايشي نامناسب، برخي از آنهاست.
لازم به ذکر است فشار عصبي سازماني مشکلاتي را به وجود مي آورد که به اشکال گوناگون در سازمان ها هزينه ساز است. کيفيت پايين خدمات، اختلافات درون سازماني، افزايش شکايات مراجعين، اتلاف وقت کارمند و ارباب رجوع و عدم رضايت آنها نمونه اي از اين مشکلات است، از طرفي ديگر، متضرر شدن مشتري براي هر سازماني، زيان هاي زيادي به همراه دارد و از سويي جايگزين کردن کارمندان جديد به جاي کارمندان ناراضي، نيازمند صرف هزينه براي استخدام پرسنل جديد و نگه داشتن موقت کارمندان ناراضي براي انتقال تجربيات است.

ج) اضطراب و استرس اجتماعي

يکي از خطرناک ترين و پرهزينه ترين اضطراب ها، اضطراب هاي ملّي و اجتماعي و التهابات سياسي فراگير است، عوامل مختلفي منشأ اين نوع اضطراب مي تواند باشد، از جمله:
1- وجود رهبران و حاکمان نالايق و بي تدبير و مضطرب و تنش ها و رقابت هاي ناسالم سياسي
2- بروز حوادث و اتفاقات طبيعي و بيماري هاي واگيردار.
3- فقر و نابساماني هاي اقتصادي و ناهنجاري هاي عميق اجتماعي.
4- شايعه و تبليغات منفي و جنگ رواني توسط منافقين داخلي (سوره آل عمران ماجراي جنگ احد)
5- جنگ نظامي داخلي و يا خارجي.
6- اختلافات و باند بازي هاي داخلي.
7- تبعيض، تجمل گرايي و بي عدالتي اجتماعي.
8- تحريکات و توطئه هاي دشمنان خارجي.
بديهي است همه آحاد اجتماع و بخصوص رهبران ديني مديران و حاکمان ارشد اجتماعي مسئوليت آرام سازي، اميدافزايي و حفظ آرامش اجتماعي را به عهده دارند و يکي از نقش هاي کليدي رهبران ديني، سياسي آرامش بخشي و مبارزه با عوامل اضطراب آور در اجتماع مي باشد.
قرآن کريم وقتي درصدد بيان ويژگي هاي شهري پر نعمت برمي آيد، نعمت امنيت و آسايش را اولين نعمت مي شمارد و بدين ترتيب مهمترين مؤلفه ي يک شهر را آرامش و فضاي آرام اجتماعي آن معرفي مي نمايد: (وَضَرَبَ الله مثلاً قريةً آمنةً مُطمئنَّةٌ...) (5)
«و خداوند مثل مي زند به شهري أمن و أمان و آرام...».
از اين تعبير روشن مي شود که جايگاه اطمينان خاطر و آسايش در زندگي تا چه اندازه اهميت دارد.
در فرهنگ ديني ما، مباحث مهدويت، گفتماني اميد آفرين و آرام بخش است که آينده اي روشن و مطمئن را نويد مي دهد و يکي از مهمترين مؤلفه هاي دولت مهدويت وجود امنيت و آرامش کامل در سرتاسر گيتي مي باشد.

پي نوشت ها :

1. يونس / 62
2. مستدرک الوسائل / ج 7 / ص 28
3. بحارالأنوار / ج 68 / ص 362
4. بحارالأنوار / ج 2 / ص 152
5. نحل / 112

منبع مقاله : 
نيلي پور، مهدي؛ (1390)، مهارت هاي زندگي، نشر اصفهان: مرغ سليمان، چاپ دوم
تعداد بازدید از این مطلب: 30
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


مهارت های زندگی (مهارت بحران)

مهارت های زندگی (مهارت بحران)


مقدمه

يکي از مراحل زندگي بشر، مرحله دنياست که شامل سه اتفاق عمده ي: تولد (ورود)، زندگي (حضور) و مرگ (خرج) مي باشد.
انسان در تولّد و مرگ و اصل زندگي اختياري ندارد، اما در چگونگي و نوع زندگي مختار است و شايسته است براي کسب حيات طيّبه، زيستني آگاهانه، خردمندانه و سعادتمندانه همراه با سلامت جسم و توجه به آينده اي روشن تلاش نمايد.
براي کسب حيات طيبه با نگاه متقارن به دنيا و آخرت توجه به پنج نوع تربيت براي بشر ضروري است:
1. تربيت جسمي
2. تربيت عاطفي
3. تربيت عقلاني
4. تربيت ديني
5. تربيت اجتماعي
چرا که نيل به سعادت و خوشبختي واقعي بشر در بُعد فردي، خانوادگي و اجتماعي مرهون کسب توانمندي و موفقيت در اين پنج نوع تربيت جهت «شکوفاسازي شخصيت خود و اداره ي زندگي» و «برقراري ارتباطات موفق جمعي تا حد تأثيرگذاري مثبت» و «ارتباط عميق با خداست».
کارشناسان تربيتي به بخشي از آگاهي ها و توانايي هاي انسان که براي دستيابي به يک زندگي موفق مورد نياز است، «مهارتهاي زندگي» مي گويند. در اين مقاله به تبيين و تشريح راهکارهاي داشتن يک زندگي سالم و مهارتها و روش هاي مقابله اي مورد نياز مي پردازيم.
يکي از آگاهي هاي لازم و مهارتهاي مفيد براي زندگي فردي، خانوادگي و اجتماعي، آشنايي با حوادث، اتفاقات و بحران ها و آموختن نحوه ي مواجهه و مقابله با آن ها مي باشد.
مهمترين اين حوادث عبارتند از:
بيماري هاي جسمي (مانند: تب شديد، سرمازدگي، گرمازدگي، مسموميت، شکستگي و ايست قلبي)
حوادث طبيعي مانند: سيل، زلزله، سونامي، رانش زمين، ريزش بهمن، رعد و برق، طوفان، خشکسالي، گرماي شديد.
اتفاقات و حوادث ناخواسته مانند: آتش سوزي خانگي، آتش سوزي گسترده، حوادث خانگي، غرق شدن، حوادث شيميايي محدود، جنگ شيميايي، جنگ هسته اي، انفجار، حوادث جاده اي و...
معمولاً در پي بروز چنين حوادثي با دو گونه خسارت انساني و غير انساني مواجه مي شويم. منظور از خسارت هاي انساني، همان آسيب هاي جسمي و يا ضربه هاي روحي و رواني است که افراد حادثه ديده را مستقيماً و افراد غير حادثه ديده (مانند نزديکانِ حادثه ديدگان، و يا افراد پيراموني آنان) را غير مستقيم دچار آسيب مي نمايد و منظور از خسارتهاي غير انساني، همان آسيب هايي است که به محيط پيراموني زندگي مانند: طبيعت، خانه هاي مسکوني، شهر و... وارد مي آيد.
هر انسان براي مصون ماندن از خطرات و خاطرات منفي اين حوادث و يا کاهش دادن درصد تلفات و خسارت هاي آن نسبت به خود و ديگران لازم است با کسب آگاهي هاي لازم و آموزش مهارت هاي مقابله اي، نوعي آمادگي کنترلي و مديريتي در خود ايجاد نمايد.

الف) کمک هاي اوليه جسماني و امداد جاني (در هفت مورد)

در صورتي که يک حادثه يا بيماري، آسيب هاي جسماني در پي داشته باشد، بايد در ابتدا به اقدامات امدادي - جسمي پرداخت. در اينجا و براي آشنايي بيشتر به تشريح مهمترين عارضه هاي جسماني و راهکارهاي مقابله با آن ها مي پردازيم. (1)

1- تب:

به بالا رفتن درجه حرارت بدن بالاي 37 درجه، «تب» مي گويند که علل متعددي دارد.
شايع ترين علّت تب، عفونت هاي باکتريايي و ويروسي در نتيجه سرماخوردگي عبارت از است: پر کاري بيش از حدّ غده تيروئيد، از دست رفتن شديد مايعات بدن، گرم شدن بيش از حدّ، سکته قلبي، تومورهاي لنفاوي.
در برخورد با بيمار تب دار به نکات زير توجه کنيد:
1. لباس هاي بيمار را کم کنيد.
2. با استفاده از يک پارچه يا اسفنج خيس، او را خنک کنيد.
3. از داروهاي آسپرين يا استامينوفن استفاده کنيد. نبايد اجازه دهيد که درجه حرارت بالا به مدت طولاني باقي بماند؛ زيرا باعث آسيب مغزي مي شود. هيچ گاه به کودکان زير 12 سال آسپيرين ندهيد، زيرا ممکن است باعث بيماري «سندرم ري» شود که نوعي اختلال کبدي و مغزي مي باشد. (2)

2- سرمازدگي

سرمازدگي اگر باعث يخ زدن خون در رگ ها شود بسيار خطرناک است، زيرا موجب قطع خون رساني به اندام ها مي شود. انتهاي اعضاي بدن مثل نوک بيني و انگشتان در معرض خطر زيادي هستند. در هنگام سرمازدگي، آن ها ابتدا سرد، سفت و سفيد مي شوند و سپس قرمز و متورم مي گردند.
در برخورد با سرمازدگي، نکات زير را رعايت کنيد:
1- مصدوم را به يک جاي گرم ببريد.
2- قسمت هاي يخ زده را در آب گرم با درجه حرارت 40 درجه قرار دهيد. از حرکت دادن مصدوم خودداري کرده و قسمت يخ زده را ماساژ ندهيد. (3)

3- گرمازدگي

گرمازدگي به علت از دست دادن شديد مايعات و نمک بدن ايجاد مي شود. ويژگي هاي آن عبارتست از: غش، سرگيجه، سردرد، تهوع، کرامپ (گرفتگي) عضلاني، نبض تند و سريع، تنفس تند و کم عمق.
در برخورد با گرمازدگي به نکات زير توجه کنيد:
1. فرد گرمازده را در يک محل خنک بخوابانيد.
2. پاهاي او را بالا بياوريد.
3. به آهستگي اما به طور مرتب به او آب حاوي کمي نمک بدهيد. (به ميزان نصف قاشق چايخوري نمک در هر ليتر آب).
4. او را به بيمارستان برسانيد. (4)

4- مسموميت

مسموميت بر اساس ماده يا دارويي که سبب آن مي شود، داراي علائم مختلف مي باشد. پاره اي از نشانه هاي مسموميت عبارتند از:
خواب آلودگي يا بي هوشي (در مسموميت با مواد مخدر)، شکم درد، استفراغ و اسهال (در مسموميت با تحريک کنندگان روده اي)، افزايش بزاق دهان، انقباض و کوچک شدن مردمک چشم ها (در مسموميت با حشره کش ها)، سوختگي اطراف لب و دهان (در مسموميت با موادّ سفيد کننده)، اسپاسم هاي عضلاني (در مسموميت با استريکنين)، تشنج (در مسموميت با محرک هاي سيستم عصبي)، ريزش عرق و تند شدن تنفس (در مسموميت با داروهاي اعصاب)، صورتي شدن رنگ پوست (در مسموميت با منوکسيد کربن)، تاول هاي پوستي (در مسموميت با منوکسيد کربن و داروهاي ضد افسردگي).
در برخورد با مسموميت ها به نکات زير توجه کنيد:
1. تحقيق کنيد که چه ماده اي باعث مسموميت فرد شده است.
2. اگر نشانه هايي از سوختگي در اطراف دهان فرد مسموم مشاهده نموديد، به آهستگي يک ليوان آب يا شير به او بدهيد.
3. مصدوم (چه هوشيار، چه بي هوش) را در وضعيت ريکاوري قرار دهيد.
4. ظروفي که مادّه سمّي در آن قرار دارد را براي بررسي همراه مصدوم به بيمارستان ببريد. هيچ گاه تلاش نکنيد که فرد مسموم استفراغ کند.
5. اگر مصدوم بي هوش است در هنگام دادن تنفس مصنوعي، مطمئن شويد که دهان او از مواد سمي پاک شده است، در غير اين صورت از تنفس دهان به بيني استفاده کنيد. (5)

5- شکستگي زانو

ويژگي هاي اين نوع شکستگي عبارت است از: درد زانو، تورم شديد زانو، درد در هنگام راست کردن زانو.
نحوه ي برخورد با اين گونه مصدومين به شرح زير است:
مصدوم را در وضعيت نيمه نشسته قرار دهيد، به آرامي پاي صدمه ديده را صاف کنيد، پا را تا رسيدن به يک وضعيت راحت، بالا بياوريد، يک بالشتک بزرگ نرم در زير پا (از کفل تا پاشنه پا) قرار دهيد، بالشتک هاي اضافي را در زير حفره طبيعي زير زانو قرار دهيد، پاي صدمه ديده را به يک آتل ببنديد، مصدوم را به بيمارستان برسانيد و توجه داشته باشيد هيچگاه روي زانو را باند نبنديد. (6)

6 - ايست قلبي

توقف قلب، به طوري که هيچ ضرباني نداشته باشد را «ايست قلبي» مي گويند. ايست قلبي منجر به مرگ مي شود مگر اينکه قلب دوباره به کار افتد.
مشخصات ايست قلبي عبارتند از:
بيمار ناگهان به زمين افتاده و سريع از هوش مي رود، هيچ حرکت تنفّسي در او ديده نمي شود و پوست او به رنگ خاکستري درمي آيد.
در برخورد با چنين بيماراني بايد موارد زير رعايت شود:
1. تنفّس دهان به دهان بدهيد. 2. ماساژ قلب را شروع کنيد. 3. به ازاي هر 15 بار ماساژ قلبي، دوبار تنفس دهان به دهان بدهيد، اين کار را تا رسيدن کمک انجام دهيد. (7)

7 - سوختگي

سوختگي، ضايعات بافتي است که به علل زير ايجاد مي شود:
آتش و حرارت زياد، اشعه (نور خورشيد و ساير منابع ماوراي بنفش، اشعه ي ايکس، اشعه ي گاما)، موادّ شيميايي سوزاننده، جريان الکتريسيته.
عمق سوختگي نشان از شدّت سوختگي دارد و تعيين مي کند که آيا نياز به درمان دارد يا خير.
سوختگي ها از نظر عمق به سه نوع تقسيم مي شوند:

1. سوختگي سطحي:

اين نوع سوختگي فقط سبب قرمزي، تورم و حساسيت پوست مي شود و به طور طبيعي بدون باقي گذاردن اثري بهبود مي يابد. سوختگي هاي سطحي کوچک معمولاً نياز به مراقبت پزشکي ندارند.

2 . سوختگي متوسط:

اين نوع سوختگي ايجاد تاول کرده که مستعد عفونت است.
3. سوختگي عميق:
اين نوع سوختگي، ضخامت کاملي از پوست را در بر مي گيرد. محل سوختگي به رنگ خاکستري درآمده و ممکن است با وجود وسعت سوختگي، ايجاد درد نکند، زيرا اعصاب مربوط به درد در منطقه سوختگي از بين رفته است. (8)

8- آتش سوزي خانگي

براي مهار و کنترل آتش سوزي به توجه چند نکته ضروري است:
1. شناختن ويژگي هاي اصلي آتش اهميت دارد. آتش سريعاً گسترش مي يابد و گاهي براي يک تماس تلفني نيز زمان کافي وجود ندارد. آتش درست در عرض 2 دقيقه پس از آتش سوزي مي تواند تهديد کننده ي زندگي باشد و در عرض 5 دقيقه شعله هاي آتش فراگير مي شود.
2. گرما و دود ناشي از آتش مي تواند به مراتب خطرناکتر از شعله هاي آتش باشد. استنشاق هواي فوق العاده گرم مي تواند ريه ها را بسوزاند. آتش، گازهاي سمي توليد مي کند که اين گازها شما را گيج و خواب آلود مي سازد. بنابراين آتش به جاي اينکه بيدارتان کند شما را به خواب عميق تري فرو مي برد. خفگي مهمترين علت مرگ و مير ناشي از آتش سوزي است که نسبت مرگ و مير ناشي از آن نسبت به تلفات ناشي از سوختگي 3 به 1 مي باشد.
اقدامات احتياطي مهم براي پيشگيري از وقوع آتش سوزي خانگي و اقدامات لازم بعد از آن عبارتند از:
1- در ساختمان ها، درهاي خروج اضطراري را پيش بيني و وسايل اطفاي حريق را کنترل کنيد.
2- حداقل دو راه براي خروج اضطراري از ساختمان تعيين کنيد.
3- هنگام خروج دراز مدت از محل، حتماً شير اصلي ورودي گاز به ساختمان را ببنديد.
4- راه فرار از خانه را همراه با خانواده مرور کنيد و طريقه ي فرار از هر اتاق را تمرين نماييد.
5- اگر منزل شما بيش از يک طبقه دارد نردبان هاي فرار را بازبيني کنيد.
6- انبارها را تميز کنيد و اجازه ندهيد زباله هايي از قبيل روزنامه هاي قديمي، مجله ها و خار و خاشاک انباشته شود.
7- کبريت و فندک را دور از دسترس کودکان و در صورت امکان در يک محل در بسته قرار دهيد.
8- دستگاه هاي برقي متعدد را به يک سيم رابط متصل نکنيد، در صورت نياز از دو شاخه هاي استاندارد مجهز به فيوز استفاده کنيد تا باعث جرقه ناشي از اتصال کوتاه نشود.
9- براي فرونشاندن آتش سوزي مواد نفتي، از آب استفاده نکنيد.
10- ظرف مشتعل را حرکت ندهيد، شعله را با شن، نمک، پتوي نمناک يا پوشش هاي ديگر خفه کنيد.
11- بستن دستمال خيس به دور دهان و بيني باعث محافظت شما در برابر گاز يا دودهاي سمي خواهد شد.
12- اگر لباس شما آتش گرفت بايد توقف کنيد، روي زمين بيفتيد و غلت بخوريد تا آتش خاموش شود.
13- در زير دود سينه خيز برويد تا از محيط دودهاي سنگين و تجمع گازهاي سمي خارج شويد.
14- به محض فرار از محيط براي جلوگيري از شعله ور شدن آتش درب را پشت سرتان ببنديد.
15- در بيرون از خانه در محيطي امن بمانيد و به خانه برنگرديد و با شماره 125 تماس بگيريد.
16- بلافاصله پس از حادثه محل سوختگي را به مدت 10 دقيقه زير جريان آب سرد بگيريد.
17- پارچه يا لباسي که به ناحيه سوخته شده چسبيده است را برنداريد.
18- از يخ براي سرد کردن محل سوختگي استفاده نکنيد.
19- تاول هاي سوختگي را نترکانيد.
20- براي پوشاندن محل سوختگي از پنبه يا هر چيز پرزدار ديگر و چسب زخم استفاده نکنيد.
21- براي پانسمان سوختگي هاي محدود از گاز وازلينه استفاده کنيد.
22- روي محل سوختگي فوت نکنيد.
23- از ماليدن کره، روغن، سيب زميني، خميردندان، پماد و يا هر داروي ديگر روي محل سوختگي خودداري کنيد.
24- در مواجهه با سوختگي هاي شيميايي حتماً از دستکش استفاده کنيد.
25- سوختگي هاي وسيع را با ملحفه يا پارچه اي تميز بپوشانيد.

9- تصادف:

اقدامات حين و بعد از وقوع حادثه تصادف

الف) اقدامات در خصوص خودروها

1- خاموش کردن موتور خودرو و تثبيت نمودن آن با گذاشتن سنگ مقابل چرخ ها، گذاردن در دنده مخالف شيب، کشيدن ترمز دستي و برداشتن سر باتري خودرو است.
2- نصب فوري علائم هشدار دهنده براي رانندگان عبوري برقرار کنيد، از 100 متر قبل از تصادف، جاده را سنگ چين کرده و با نصب علائم هشدار، رانندگان عبوري را از وضعيت موجود مطلع نماييد، در هنگام روز مي توانيد براي هشدار از پارچه هاي رنگي استفاده کنيد، در صورت تصادف در هنگام شب (در صورت عدم وجود بنزين، روغن و... در سطح جاده) از روشن کردن آتش در ابتداي محل سنگ چين بهره گيري نماييد.
* چنانچه در سطح جاده بنزين، روغن، گازوئيل و... ريخته شده است با ريختن مقداري خاک يا شن بر سطح منطقه صحنه تصادف را ايمن کنيد.
3- کپسول اطفاي حريق خودرو را آماده کرده تا در صورت هرگونه حريقي اقدام لازم اعمال گردد.
* چنانچه حريق خودرو، در قسمت موتور باشد هيچ گاه درب کاپوت جلو را کاملاً باز نکنيد و به دو طريق نسبت به اطفاي حريق اقدام کنيد: 1- کپسول اطفاي حريق را از زير موتور بپاشيد. 2- فقط به اندازه ورود شلنگ کپسول، کاپوت را باز کنيد.
4- نسبت به برقراري ارتباط با عوامل امداد و نجات و جاده اي اقدام نماييد. شماره تلفن هاي 110 و 115 و 147 مي توانند راهنماي خوبي باشند.

ب) اقدامات مربوط به افراد مصدوم

1- اقدامات و کمک هاي اوليه را تا قبل از رسيدن نيروهاي امدادي و اورژانس براي مصدومين انجام دهيد.
2- هيچ گاه مصدوم را قبل از تثبيت وضعيت، بي حرکت کردن گردن و اندام هاي آسيب ديده، کنترل خونريزي و... از خودرو خارج نکنيد، مگر اينکه ضرورت و احتمال انفجار يا خطرات محيطي و پيراموني ايجاب کند.
3- نحوه ي خروج مصدوم از داخل خودرو را فرا بگيريد و در هنگام تصادفات مورد استفاده قرار دهيد.
4- در صورت فرورفتگي فرمان به داخل بدن، با آزاد سازي ضامن و عقب کشيدن صندلي نسبت به آزاد سازي مصدوم اقدام کنيد. (9)

ب) کمک هاي اوليه روحي و امداد رواني (بازيابي رواني)

در پي يک حادثه و سانحه ي ناگوار، غالباً افراد درگير با آن حادثه دچار نوعي آسيب رواني شديد يا ضعيف و يا شوک رواني مي شوند و علاوه بر کمک هاي اوليه جسماني به کمک هاي اوليه روحي، رواني نيز احتياج دارند.
در مواجهه با چنين پيامدهايي اولين وظيفه ي انسان حفظ آرامش و تلاش براي بازيابي رواني خود و ديگران مي باشد، زيرا با حفظ آرامش است که قدرت تصميم گيري صحيح و کنترل حادثه به انسان باز مي گردد، البته ضربه هاي شديد رواني از آغاز تا انجام داراي مراحلي مي باشد که فرد حادثه ديده بايد از اين مراحل به خوبي عبور نمايد. اين مراحل عبارتند از:

1- فاز شوک:

پس از وقوع حادثه، قرباني وارد فاز شوک مي شود. در اين مرحله او تحت نفوذ و کنترل سانحه قرار دارد، موجي از احساسات او را احاطه کرده اند و قدرت تصميم گيري خود را از دست داده يا گيج و منگ است. قرباني ممکن است بي تفاوت و ناتوان از انجام کوچکترين کاري باشد و يا بسيار پر هيجان و شتاب آميز عمل کند. فاز شوک اگر درمان نشود ممکن است از چند دقيقه تا 24 ساعت ادامه داشته باشد.

2 - فاز واکنش:

در اين مرحله او عواطفي را تجربه مي کند که در اثر سانحه به وجود آمده و او را آزار مي دهند، تصوير سانحه در ذهن به شکل تصاويري مبهم و متغير است. علاوه بر آن واکنش هاي جسماني نظير دردهاي شکمي، سردرد و بي خوابي مشکل را حادتر مي کند.

3 - فاز انطباق و سازش:

در اين مرحله افکار و احساسات فرد درباره ي سانحه به طور دائم به ذهن او هجوم نمي آورد و او قادر است حداقل براي مدتي ذهن خود را بر موضوع ديگري متمرکز کند اما هنوز يادآوري هاي مکرر سانحه او را عذاب مي دهد. آنچه مايه ي اميدواري است توانايي او براي انطباق و سازش با اين تجربه است به اين معني که کم کم وقوع سانحه را مي پذيرد. فاز انطباق بين هفته ها تا ماه ها به طول مي انجامد.

4- فاز بازيابي:

منظور از بازيابي اين نيست که قرباني که راه خود را گم کرده بود اکنون آن را دوباره يافته است بلکه به اين معني است که قرباني از سانحه تجربياتي کسب مي کند که او را براي مواجهه با بحران هاي احتمالي آينده آماده تر مي سازد. او اکنون توانايي هاي ذاتي خود را مي شناسد و در بسياري موارد قوي تر شده و با پشت سر گذاشتن موفقيت آميز سانحه مي تواند به آينده بنگرد. (10)

12 . مهارت همدلي

از جمله مهارت هاي کاربردي متداول در زندگي، مهارت همدلي است. «مهارت همدلي عبارت است از تمايل پاسخ دهي به حالت عاطفي ديگران با حالتي عاطفي و مشابه»
براساس اين مهارت، انسان مي تواند با ايجاد شرايطي مسرّت بخش براي خود و ديگران از زندگي لذت ببرد. پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) کنش ها و واکنش هاي عاطفي انسان ها را به واکنش هاي اعضاي يک پيکر در هنگام برخورد با آسيب تشبيه کرده و مي فرمايند:
(مَثَلُ المؤمِنينَ في توادِّهِم وَ تَراحُمِهِم و تعاطُفِهِم مَثَلُ الجَسَدِ: إذا اشتکي مِنهُ عُضوٌ تَداعي لَهُ سائر الجَسَدِ بِالسَّهَرِ وَالحُمّي) (11)
«حکايت مؤمنان در دوستي، مهرباني و دلسوزي نسبت به يکديگر، حکايت پيکر (آدمي) است، که هرگاه عضوي از آن به درد آيد، ساير اعضاي بدن با شب نخوابيدن و تب دار شدن با آن همدردي مي کنند.»
در اين تمثيل سطح و چگونگي انتظار پيشواي بزرگ اسلام از مؤمنين نسبت به مهارت همدلي بيان شده است.
همچنين پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در تشبيهي ديگر همدلي و همراهي و چگونگي ارتباط دو مؤمن نسبت به همديگر را چونان آينه اي معرفي کرده و فرموده اند:
(المُؤمِنُ مِرآةُ المُؤمِن.) (12) «مؤمن آينه ي مؤمن است.»
آينه وجودي صاف و بي آلايش است که هر کس در برابرش بايستد با او همدلي مي کند. اگر در برابرش بخندد آينه نيز مي خندد، اگر گريه کند آينه نيز مي گريد، يعني در مقابل هر عمل عاطفي عکس العملي عاطفي از خود نشان مي دهد و مؤمن نسبت به ديگران بايد اين چنين باشد.
در کتب روان شناسي کلامي متناسب با مفاد اين روايت مي گويد:
«فن اصلي براي انتقال همدلي، انعکاس است. انعکاس، نشان دهنده ي فهم فرد از محتواي هيجاني آنچه گفته مي شود به همراه مؤلفه هاي محيطي هيجانات يعني رويدادهايي که بر بيان هيجان اثر مي گذارد، مي باشد. در جهت احساسات و انديشه هاي ديگران قرار گرفتن، بازخورد مناسب و ارزشمندي فراهم مي کند و بر کارآمدي ارتباط شما مي افزايد. وقتي ديگران مي بينند آنچه مي گويند يا احساس مي کنند آن ميزان اهميت دارد که شنيده شود، احساسات مثبت، گرم و احترام آميز رشد مي کند. انعکاس باعث احساس قرابت مي شود و قرابت، به احساس يگانگي در رابطه مي انجامد و توانايي و انگيزش انجام تکاليف را افزايش مي دهد.» (13)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در وصف يک مؤمن پراحساس و باعاطفه مي فرمايند:
(المَؤمِنُ يألَفُ و يُؤلَف و لا خَيرَ فيمَن لا يألَفُ وَ لا يُؤلَفُ.) (14)
«مؤمن اُنس مي گيرد و به راحتي ديگران نيز با او اُنس مي گيرند و خيري نيست در کسي که اُنس نگيرد و اُنس پذير نباشد.»
اما آثار مثبت همدلي در زندگي عبارت است از:
1. ايجاد احساس خوشايندي در طرفين.
2. پيشگيري از رفتارهاي ناخوشايند نسبت به يکديگر.
3. نجات از تنهايي و غربت.
4. تحکيم روابط اجتماعي و روابط خانوادگي.
5. ايجاد تمايل براي مشارکت و همکاري با يکديگر.
6. کمک در تصميم گيري صحيح.
7. جلوگيري از قضاوت غير منصفانه نسبت به يکديگر.
8. برکت در زندگي.
9. معنوي شدن فضاي زندگي و جلب رضايت الهي.
10. ايجاد اميد و نشاط در زندگي.
11. تقرب به خدا و رسول خدا و عبادت محسوب شدن لحظات و روابط اجتماعي انسان با مؤمنين.
اما يکي از مهمترين مباحث در موضوع مهارت همدلي آشنايي با راهکارهاي کسب اين مهارت است.
راهکارهاي کسب و تقويت مهارت همدلي عبارتند از:
* دادن فرصت به ديگران براي بيان احساسات.
* تقويت صفت بردباري و مردم داري در خود.
* ميزان قرار دادن خوشايندها و ناخوشايندهاي خود در شناخت احساسات و روحيات ديگران.
* توجه با تمام چهره و با گشادگي و لبخند به هنگام ارتباط با ديگران.
* انتخاب واژه هاي مثبت و عاطفي.
* اظهار رضايت از احساسات مثبت طرف مقابل.
* آسيب شناسي نسبت به رفتارها و واکنش هايي که همدلي را از بين مي برد.
* شناخت کمّي و کيفي روحيّات و احساسات ديگران جهت تنظيم شدن با آنان.
* مقاومت و مدارا با افراد سرد مزاج و غير فعال در بيان احساسات.
* دل دادن به ابزار عواطف و سخنان ديگران.
چند داستان در موضوع همدلي
در داستان هاي فراواني، اين مهارت را به زيبايي به تصوير کشيده اند. به چند نمونه از اين داستان ها توجه بفرماييد.
* يک روز گرم شاخه اي مغرورانه و با تمام قدرت خودش را تکاند. به دنبال آن برگ هاي ضعيف جدا شدند و آرام بر روي زمين افتادند. شاخه چندين بار اين کار را با غرور خاصي تکرار کرد تا اين که تمام برگ ها جدا شدند. شاخه از کارش بسيار لذت مي برد. برگي سبز و درشت و زيبا به انتهاي شاخه محکم چسبيده بود و هم چنان در برابر افتادن مقاومت مي کرد. در اين حين باغبان تبر به دست داخل باغ در حال گشت و گذار بود و به هر شاخه خشکي که مي رسيد آن را از بيخ جدا مي کرد و با خود مي برد. وقتي باغبان چشمش به آن شاخه افتاد با ديدن تنها برگ آن از قطع کردنش صرف نظر کرد. بعد از رفتن باغبان مشاجره بين شاخه و برگ بالا گرفت و بالاخره دوباره شاخه مغرورانه و با تمام قدرت چندين بار خودش را تکاند تا اينکه به ناچار برگ با تمام مقاومتي که از خود نشان مي داد از شاخه جدا شد و بر روي زمين افتاد. باغبان در راه برگشت وقتي چشمش به آن شاخه افتاد بي درنگ با يک ضربه آن را از بيخ کند. شاخه بدون آن که مجال اعتراض داشته باشد بر روي زمين افتاد. ناگهان صداي برگ جوان را شنيد که مي گفت: اگر چه به خيالت زندگي ناچيزم در دست تو بود ولي همين خيال واهي پرده اي بود بر چشمان واقع نگرت که فراموش کني نشانه حياتت من بودم! (15)
* روزي اتوبوسي در جاده سمت جنوب در حرکت بود. در يک صندلي پير مردي چروکيده نشسته بود که يک دسته گل بزرگ از گل هاي تازه در دست داشت. در آن طرف راهرو دختر جواني بود که چشم هايش دائماً به سمت گل دوخته شده بود، زمان آن بود که پيرمرد پياده شود. او به طور ناگهاني دسته گل ها را روي پاهاي دختر گذاشت و توضيح داد من نمي توانم ببينم که عاشق اين گل ها شده اي. فکر مي کنم همسرم هم دوست داشته باشد که اينها مال تو باشد. من به او خواهم گفت که گل هايش را به تو هديه دادم. دخترک گل ها را با خوشحالي گرفت و پيرمرد را نگاه کرد که از اتوبوس پياده شد و از دروازه کوچک گذشت و وارد يک قبرستان قديمي و کوچک شد! (16)
* يادم مي آيد که وقتي نوجوان بودم، يک شب با پدرم در صف خريد بليت سيرک ايستاده بوديم. جلوي ما يک خانواده پر جمعيت ايستاده بودند، به نظر مي رسيد پول زيادي نداشتند. 6 بچه که همگي زير دوازده سال بودند، لباس هاي کهنه ولي در عين حال تميز پوشيده بودند. بچه ها همگي با ادب بودند. وقتي به باجه بليت فروشي رسيدند متصدّي باجه از پدر خانواده پرسيد: چند عدد بليت مي خواهيد؟ پدر جواب داد: لطفاً شش بليت براي بچه ها و دو بليت براي بزرگسالان. متصّدي باجه قيمتِ بليت ها را گفت. پدر به باجه نزديک تر شد و به آرامي پرسيد: ببخشيد گفتيد چه قدر؟
متصّدي باجه دوباره قيمت بليت ها را تکرار کرد. پدر و مادر بچه ها با ناراحتي زمزمه کردند، معلوم بود که مرد پول کافي نداشت. حتماً فکر مي کرد که به بچه هاي کوچکش چه جوابي بدهد؟ ناگهان پدرم دست در جيبش برد و يک اسکناس بيست دلاري بيرون آورد و روي زمين انداخت. بعد خم شد، پول را از زمين برداشت، به شانه مرد زد و گفت: ببخشيد آقا اين پول از جيب شما افتاد! مرد که متوجه موضوع شده بود، همان طور که اشک از چشمانش سرازير مي شد، گفت: متشکرم آقا. پدر خانواده مرد شريفي بود ولي در آن لحظه براي اينکه پيش بچه ها شرمنده نشود، کمک پدرم را قبول کرد. بعد از اين که بچه ها داخل سيرک شدند من و پدرم از صف خارج شديم و به طرف خانه حرکت کرديم. (17)

پي نوشت ها :

1. از آنجا که مقابله با آسيب هاي جسمي نيازمند داشتن تخصص مربوطه مي باشد، وظيفه ي ما در خصوص چنين حوادثي، رعايت نکات مصونيت بخش و کاهنده ي آسيب هاي حادثه اي تا قبل از رساندن مصدوم به مراکز درماني مي باشد که به اين اقدامات ابتدايي، کمک هاي اوليه مي گويند.
2. مهارت هاي زندگي / دکتر خنيفر / ص 411
3. مهارت هاي زندگي / دکتر خنيفر / ص 410
4. مهارت هاي زندگي / دکتر خنيفر / ص 410
5. مهارت هاي زندگي / دکتر خنيفر / ص 403
6. مهارت هاي زندگي / دکتر خنيفر / ص 402
7. مهارت هاي زندگي / دکتر خنيفر / ص 393
8. مهارت هاي زندگي / دکتر خنيفر / ص 386
9. کتاب سرخ / صص 331-335 با اندکي تصرف و تلخيص
10. کتاب سرخ، آموزش مهارت هاي پايه ي داوطلبي جمعيت هلال احمر، با اندکي تصرف، ص 200
11. بحارالانوار / ج 71 / ص 268
12. ميزان الحکمه / ح 1442
13. بسته ي آموزشي مهارت هاي زندگي / ص 52
14. ميزان الحکمه / ح 1446
15. داستان هاي کوتاه، درس هاي بزرگ / ص 45-46
16. داستان هاي کوتاه، درس هاي بزرگ / ص 109
17. داستان هاي کوتاه، درس هاي بزرگ / ص 61-62

منبع مقاله : 
نيلي پور، مهدي؛ (1390)، مهارت هاي زندگي، نشر اصفهان: مرغ سليمان، چاپ دوم
تعداد بازدید از این مطلب: 27
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زناشوئی سالم وموفق 2

زناشوئی سالم وموفق 2

فواید رابطه زناشویی در قانون بوعلی سینا(23)

برای رابطه ی جنسی فوایدی بیان شده است که با بهره گیری از دیدگاه های بوعلی سینا به صورت ذیل دسته بندی شده اند:
- «اگر آمیزش در زمان مناسب و به طور صحیح انجام شود، فوائد زیادی دارد، از جمله فواید این که جسم را پاک و بدن را برای رشد و بالندگی آماده می کند.
- بدن پس از آمیزش برای جبران قوای از دست رفته، حرکات سریعی را آغاز می کند که در اثر آن تقویت شده و نشاط و قوت می گیرد.
- آمیزش صحیح، افکار آشفته را از انسان برطرف کرده و او را دلیر و شجاع می گرداند.
- برای درمان بیماری های کلیوی - که از پر شدن خون پیدا می شود- و نیز درمان بیماری های ناشی از خلط بلغمی مفید است.
- ترک آمیزش در مرد باعث متراکم شدن آب شهوت و تبدیل شدن آن به ماده ی سمی گشته و بخار حاصل از آن به قلب و مغز آسیب می رساند.
- ترک آمیزش در زن باعث خفگی رحم شده، لذا زن احساس سرد شدن بدن و سنگینی می کند و به زحمت می تواند حرکت کند.»(24)
البته در عین حال که اسلام برای ازدواج و زناشویی، تقدس قائل شده و برای آن پاداش قرار داده است، اما نباید در این حلال زیاده روی شود. مطابق با تذکراتی که در این زمینه داده شده است، اسراف در این کار، انسان را دچار پیری زودرس و عمر کوتاه می کند.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر کس می خواهد عمرش طولانی باشد، چهار چیز را رعایت کند:
1- صبحانه تناول کند.
2- مواظب کفشش باشد.(25)
3- ردایش سبک باشد (اشاره به این که قرض انسان به مردم کم باشد).
4- اگر می خواهد عمرش طولانی باشد ارتباط زناشویی اش کم باشد.»(26)
«البته هر کس نسبت به توانایی و احتیاج خود می تواند تصمیم بگیرد ولی کسانی که این علامات را دارند، ارتباط جنسی خود را کاهش دهند:
الف- آنان که بعد از آمیزش بدنشان سرد و خشک شده و حواس بینایی و شنوایی شان ناتوان می گردد.
ب- آنان که بعد از آمیزش، ساق هایشان سست شده و درد می گیرد و به زحمت می توانند بدنشان را تحمل کنند.
ج- آنان که بعد از آمیزش، بدنشان به اصطلاح مور مور می شود، کم خواب شده، چشمشان بد شکل و دهانشان بدبو می شود.
د- آنان که دچار سوء هاضمه هستند و بعد از آمیزش به غرغر شکم مبتلا می شوند.»(27)
تغدیه با سلامت جنسی رابطه ی متقابلی دارد. «رابطه ی جنسی موفق، مستلزم دریافت غذاهای سالم و پر انرژی است. آنچه می تواند حیات جنسی را تقویت کند: غذاهای شیرین و پروتئین دار، عسل، خرما، کباب، شیر و گوشت، کاهو، هویج، شلغم پخته در شیر، کاکائو...»(28) است. ورزش نیز باعث یک پالایش درونی شده و سلول ها را سرشار از انرژی می کند.

6- آداب و احکام زناشویی

در انجام امور جنسی نکاتی چند باید مورد توجه قرار گیرد:
شخص باید کاملاً احساس نیاز کند و نسبت به این عمل عطش داشته باشد. هنگام همبستری، مثانه اش پر نباشد؛ زیرا این امر باعث ابتلا به بیماری بواسیر می شود. در این باره پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «در حالی که نیاز به قضای حاجت دارید، بستر نروید زیرا اگر مثانه پر باشد به بیماری بواسیر (فیستول) مبتلا می شوید.»(29)
نگاه به شرمگاه همسر نیز نهی شده است.(30)
هنگام آمیزش در تخیل خود زن دیگری را تجسم نکند. چنانچه پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «با زنت به هوس زن دیگری مجامعت نکن؛ زیرا می ترسم اگر فرزندی برایتان مقدر گردد، مخنث یا زن صفت یا دیوانه شود».(31)
از مکروهات در امر زناشویی، فخر فروشی افراد در این زمینه و برملا کردن اسرار و پنهانی های آن - چه به شوخی و چه به جدّ - در نزد دیگران است. در تذکری پیامبر گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «این کار را نکنید، از جمله کسانی که در روز قیامت بدترین جایگاه را نزد خدا دارد، مردی است که راز خصوصی خود با همسرش را فاش کند.»(32)
قرآن در سوره ی بقره می فرماید: نباید به هیچ پدر و مادری به خاطر فرزندشان ضرری برسد.(33) پیامبر (صلی الله علیه و آله) درباره ی این آیه فرمود: «در دوران شیردهی، هر گاه مرد می خواست با همسرش نزدیکی کند، زن می گفت: اجازه نمی دهم، چون می ترسم حامله شوم و در نتیجه این فرزندم که شیر می دهم [بر اثر خشک شدن شیرم] بکشم. و هرگاه زن، مردش را دعوت می کرد، مرد می گفت: می ترسم با تو نزدیکی کنم و فرزندم را بکشم از این رو با او نزدیکی نمی کرد، پس، خداوند این روش را نهی فرمود که مرد، به زن زیان بزند و زن، به مرد.»(34)

حرام ها در امر زناشویی

در فرهنگ اسلامی برای ارتباط جنسی محدودیت هایی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:
1- «زمانی که زن در دوران قاعدگی است. پیامبر (صلی الله علیه وآله) فرمود: «کسی که در این ایام با همسرش مجامعت کند و فرزندی منعقد شود، اگر فرزند جذامی شود، خود را سرزنش کند.»(35)
2- در زمان استحاضه ی کثیره یا متوسطه، قبل از غسل
3- در زمان نفاس
4- درحال روزه واجب
5- در حال اعتکاف
6- در حال احرام
7- زمانی که زن کمتر از 9 سال داشته باشد
8- در صورت عدم بجا آوردن طواف و نماز نساء در حج و عمره
9- این عمل رو به قبله یا پشت به قبله نباشد. حضرت علی (علیه السلام) فرمودند: «پیامبر (صلی الله علیه و آله) نهی کردند مرد در حالی که رو به قبله است با همسرش آمیزش کند.»(36)

مستحبات

«شب دوشنبه، شب سه شنبه، شب پنج شنبه، شب جمعه، بعد از ظهر پنج شنبه و جمعه، با وضو بودن در حال همبستری، آمادگی لازم و تعجیل نکردن در این امر، دوری از چشم دیگران،...»(37) از مستحبات این عمل می باشد.

زمان آمیزش

پیامبر (صلی الله علیه و آله) ای علی (علیه السلام)! بر تو باد آمیزش در شب دوشنبه، چرا که اگر میانتان فرزندی تقدیر شود، حافظ کتاب خدا و خرسند به تقدیر خدا خواهد بود.
ای علی (علیه السلام)! اگر در شب سه شنبه با همسرت نزدیکی کردی و میانتان فرزندی تقدیر شد، پس از گواهی دادن به این که خدایی جز الله نیست و محمد (صلی الله علیه و آله) پیامبر خداست شهادت روزی او خواهد شد، خداوند او را همراه با مشرکان کیفر نخواهد داد و خوش بو دهان، دل مهربان گشاده دست و پیراسته زبان از غیبت و دروغ و تهمت خواهد بود.
ای علی (علیه السلام)! اگر در شب پنج شنبه با همسرت نزدیکی کردی و میانتان فرزندی تقدیر شد، حکمرانی از حکمرانان یا عالمی از عالمان خواهد بود.
ای علی (علیه السلام)! اگر در روز پنج شنبه به هنگام برگشتن خورشید از میانه آسمان با او نزدیکی کردی و میانتان فرزندی تقدیر شد تا هنگام پیری اش شیطان به او نزدیک نخواهد شد و انسانی راست و درست خواهد بود و خداوند عزو جل سلامت دین و دنیا را روزی او خواهد ساخت.
ای علی (علیه السلام)! اگر در شب جمعه با او نزدیکی کردی و میانتان فرزندی بود سخنوری خوش گوی و پر زبان خواهد بود.
ای علی (علیه السلام)! اگر در روز جمعه پس از عصر گاه با او نزدیکی کردی و میانتان فرزندی تقدیر شد، ناموری سرشناس و آگاه خواهد بود.
ای علی (علیه السلام)! اگر هم در جمعه شب پس از نماز عشا با او نزدیکی کردی، امید است به خواست خداوند متعال، یکی از ابدال باشد.(38)

تذکرات

در ادامه، بیان چند نکته ضروری است.

الف) مجوز رابطه در سفر؛

«در روایتی آمده، مردی از امام صادق (علیه السلام) پرسید؟ مردی که با همسرش مسافرت می کند و در سفر آب در دسترس نیست، آیا اینها حق ندارند با هم ارتباط داشته باشند؟ حضرت فرمودند: من دوست ندارم مگر اینکه بر خود بترسد. گفتم: به قصد لذت بردن یا کسی که نتواند شهوتش را کنترل کند؟ فرمود: کسی که نمی تواند شهوتش را کنترل کند، بر خویش می ترسد؛ گفتم: به قصد لذت بردن. حضرت فرمودند: حلال است.»(39)

ب) تذکری برای عقد کرده ها؛

دختران و پسران عقد کرده باید بدانند، اگر در دوران عقد احساس کردید که طرف مقابلتان از پرداختن به مسائل جنسی پرهیز شدید می کند یا رفتار جنسی صحیح ندارد، یا دچار ترس و واهمه نسبت به این رابطه است، (البته به صورت کم طبیعی است) بدانید که او ممکن است همسر خوب و موفقی برای شما نباشد؛ اینجا لازم است به متخصص مطمئنی مراجعه کنید حتی اگر در سایر صفات خود بسیار خوب باشد!

ج) ارتباط با اجنه؛

در قرآن کریم آمده است: (لَم یَطمِثهنَ قَبلَهُم وَلاَ جَانٌ)؛ یعنی نه انسانی تاکنون با این حورالعین تماس شهوانی داشته است و نه جن. این بدان معناست که اجنه نیز دارای شهوت هستند و این تذکری است برای جوانان؛ که اگر در اتاقی تنها می خوابند نباید برهنه یا با لباس های محرک باشند، زیرا در روایات آمده است که در چنین موقعیت هایی، اجنه بر شما طمع می ورزند و با شما هم آغوش می شوند. در تجربه های مشاوره ای نیز اختلالات و توهماتی در این شرایط گزارش شده است.

سر دلبران در کلام دیگران

- رابطه زناشویی امری مقدس است، چرا که خداوند آن را به بندگانش از زن و مرد عطا فرموده است، بنابراین آن را در حیوانیت راکد نگذاریم.(40)
- میل جنسی بزرگ ترین عامل محرک و سرآمد تمام اشتیاقات انسان است. اگر این میل در جهت صحیح استفاده شود، هوش، تخیل، اراده، استقامت و حس ابتکار در انسان بیدار می شود و توانایی او از حد معمول افزون تر می گردد.(41)
- بزرگترین عملکرد روابط زناشویی لذت مشترک است؛ وسیله ای برای عمیق و قوی کردن صمیمیت و ایجاد نیرویی برای کاهش نگرانی ها و مشکلات زندگی و ازدواج. (42)
- راد کامرون می گوید: رابطه ی زناشویی، سرگرمی نشاط بخش بزرگی است، اما باید آن را در حصار خانواده محدود کرد. رابطه ی زناشویی مانند شعله ای است که درون بخاری می سوزد؛ تا وقتی که این شعله، درون بخاری می سوزد، گرمای مطبوعی را در خانه پخش می کند؛ همین که این آتش به فرش ها و مبلمان رسید، تمام خانه خواهد سوخت.(43)
- مرد با زبان، نه فریب می خورد و نه قانع می شود. او نشانه ی علاقه مندی همسرش را بیش از انجام امور خانه و رسیدگی به امور فرزندانش و تهیه ی غذا، به «تمکین واقعی» می داند.(44)
- زن وقتی مهارت شوهر را در عشق ورزی و دوست داشتن خود می بیند و از حمایت او در رابطه ی زناشویی برخوردار می شود، شادابی جنسی اش حفظ می شود.
- اگر زن گاهی آغازگر رابطه ی زناشویی باشد، مرد در شروع و در طول رابطه احساس آسودگی می کند، چون دیگر نگران طرد شدن از سوی او نیست.
- اگر زنی همیشه و مداوم اولین گام را در رابطه زناشویی بردارد، پس از مدتی شوهر، علاقه اش را به رابطه ی جنسی با او از دست می دهد.
- رابطه ی زناشویی، عامل عمده ای است که باعث می شود زندگی به چیزی بیشتر از یک دوستی عاشقانه بدل شود.
- رابطه ی زناشویی فرصتی است که طی آن زن و شوهر پرورش پیدا می کنند.
- وقتی زوجی در زندگی خود دچار مشکل می شوند، گاهی وقت ها به جای این که بر مسائل و مشکلات تمرکز کنند، اگر میانبری بزنند و به یک فعالیت جنسی خوب بپردازند، می توانند از شدت مشکلات بکاهند و یافتن راه چاره را برای خودشان آسان تر کنند.
- مرد به رابطه ی زناشویی نیازمند است تا بتواند با همسرش خودمانی شود، عطش و میلش را نسبت به او پیدا و احساس کند و پایبند او باشد.
- فعالیت جنسی برای زن، آرامش به ارمغان می آورد و او را از جنبه ی زنانه ی خود آگاه می کند و در عین حال به شوهر قدرت می بخشد و او را از جنبه ی مردانه ی خود با خبر می کند.(45)

احادیث

- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اگر مردی محتلم شود (در خواب جنب شود) قبل از غسل کردن، مکروه است با همسرش نزدیکی نماید؛ اگر قبل از غسل کردن با همسرش آمیزش کند و فرزندی دیوانه نصیب او شد؛ جز خویشتن کس دیگری را سرزنش ننماید.(46)
- امام باقر (علیه السلام) فرمودند: به همسرت سفارش کن قبل از آمدن به خلوتگاه وضو بگیرد و تو نیز قبل از وضو ساختن، کنار همسرت برای آمیزش قرار مگیر. (47)
- امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: وقتی می خواهید با همسرتان آمیزش کنید بگویید: (بسم الله و بالله)، خدایا شیطان را از ما و از فرزندی که به ما عنایت خواهی کرد دور فرما، اگر چنین بگوید: شیطان هرگز ضرری به فرزندتان نخواهد رساند.(48)
- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: رو به قبله یا پشت به قبله با همسرتان آمیزش نکنید.(49)
- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: سه چیز است که ساختمان بدن انسان را خراب می کند و حتی باعث مرگ او می شود؛ 1- با شکم پر به حمام رفتن 2- نزدیکی با همسر در حال سیری 3- آمیزش با پیر زنان.(50)
- امام علی ابن موسی الرضا (علیه السلام) فرمودند: با همسرتان ابتدای شب آمیزش نکنید؛ زیرا معده و رگ های بدنتان پر است و باعث قولنج، فلج، رعشه، نقرس، تقطیع ادرار، فتق و ضعف بینایی می گردد. آمیزش با همسر را در آخر شب انجام دهید که برای بدنتان مفید و اگر خداوند فرزندی به شما عنایت فرماید باهوش تر خواهد بود.(51)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: در حال ایستاده با همسرت نزدیکی نکن که این کار الاغ است، و اگر فرزندی از چنین آمیزشی به وجود آید مبتلا به شب ادراری خواهد شد همانند الاغ که در هر مکانی ادرار می کند.(52)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: در حالی که به فکر زنی دیگر هستید با همسرتان آمیزش نکنید زیرا می ترسم فرزندتان نا به کار، پست و فرومایه درآید.(53)
- امام رضا (علیه السلام) فرمودند: هر کس می خواهد گرفتار سنگ مثانه و گرفتگی ادرار نگردد هنگام انزال منی نباید از بیرون آمدن جلوگیری کند همچنین نباید کار دخول را طولانی نماید.(54)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هنگام آمیزش هر کدام از طرفین پارچه ای جداگانه برای خود داشته باشد و هرگز از پارچه مشترک خود را تمیز نکنید؛ زیرا که شهوت روی شهوت قرار می گیرد و در پی خود دشمنی خواهد آورد و زندگی به جدایی و طلاق کشانده خواهد شد.(55)
- رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: قسم به آن کسی که جان محمد (صلی الله علیه و آله) در دست اوست، اگر مردی با همسر خود همبستر شود در حالی که کودکی در آن اتاق بیدار باشد و عمل آمیزش آن ها را ببیند و سخن آن ها را بشنود هرگز این کودک به رستگاری نخواهد رسید؛ اگر پسر باشد مرد زناکار و اگر دختر باشد زن زناکار می شود.(56)
- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: سه صفت خوب را از کلاغ بیاموزید:
1- آمیزش پنهانی 2- سحرخیزی 3- احتیاط و فاصله گرفتن از دیگران. (57)
- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هنگام نزدیکی [با هدف فرزند دار شدن] از سخن گفتن بپرهیزید؛ زیرا سخن گفتن در چنین حالتی موجب گنگ شدن فرزند خواهد شد.(58)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هنگام نزدیکی [با هدف فرزند دار شدن] به فرج همسرتان نگاه نکنید -بهتر است در این زمان چشمانتان را فرو گذارید - زیرا نگاه کردن به فرج زن باعث کوری فرزند خواهد شد.(59)
- امام رضا (علیه السلام) فرمودند: هیچ گاه، هنگام آمیزش به داخل فرج همسرتان نگاه نکنید، زیرا ممکن است چیزی مشاهده کنید که خوش نداشته باشید، همچنین ممکن است باعث کوری فرزند شود.(60)
- امام هشتم (علیه السلام) فرمودند: وقتی از آمیزش فارغ شدی و آب شهوت تو خارج شد، به حالت ایستاده و نشسته قرار مگیر، بلکه اندی به پهلوی راست دراز می کشی، آنگاه برای ادرار کردن بر می خیزی تا به خواست خدا از سنگ مثانه در امان باشی (بمانی). سپس غسل نما و بعد از غسل هم مقداری شربت عسل بنوش، تا آبی که به سبب آمیزش از تو خارج شده، به تو برگردد.(61)
- رسول گرامی (صلی الله علیه و آله) فرمودند: نشیمنگاه های زنان امت من بر مردان حرام باشد. (از پشت با همسران خود نزدیکی نکنید.)(62)
- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: همسران شما عروسک و عشق زندگی تان هستند پس آن ها را با این کار [نزدیکی از پشت] اذیت نکنید.(63)
- امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: در شب اول ماه رمضان مرد با همسرش آمیزش نماید، زیرا خداوند در آیه 187 سوره ی مبارکه ی بقره می فرماید: «برای شما آمیزش با همسرانتان در شب اول روزه داری، حلال گشته است.»(64)
- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: با همسرت در اول، وسط و آخر ماه آمیزش نکن؛ زیرا هر کس که این کار را انجام دهد، فرزندش از سقط شدن در امان نخواهد بود و احتمال دارد دیوانه از کار درآید مگر نمی بینی که جنون انسان دیوانه، اول، وسط و آخر ماه بیشتر می شود.(65)
- رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر مؤمنی که با همسرش نزدیکی کند هفتاد هزار فرشته بال هایشان را برای آن ها می گسترانند و رحمت خدا بر آنان نازل می گردد و در مقابل هر قطره آبی که از غسل آن ها بر زمین می ریزد خداوند خانه ای در بهشت برایشان بنا می کند و غسل جنابت سری است بین خداوند و بندگانش.(66)
- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هیچ حلای نزد خداوند دوست داشتی تر از نزدیکی با همسر نیست؛ زمانی که مؤمن با همسرش نزدیکی [و سپس] غسل می کند شیطان گریه می افتد و فریاد می زند: ای وای! این بنده از پروردگارش اطاعت نموده و گناهانش بخشیده شده است.(67)
- رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ای زنان مسلمان حق ندارید [حتی] نمازتان را طولانی کنید تا مانع آمیزش همسرتان شوید.(68)
- رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هیچ زنی حق خوابیدن ندارد مگر آنکه خود را برای آمیزش بر شوهرش عرضه نماید یعنی، عریان وارد رختخواب شوهرش شود و بدن برهنه خود را به بدن برهنه او بچسباند.(69)
- امام محمد باقر (علیه السلام) فرمودند: بهترین زن مسلمان کسی است که وقتی با شوهرش خلوت می کند بی شرم و بی حیا باشد، وقتی لباسش را در می آورد شرم و حیا را نیز از خود بیرون کند و وقتی که بعد از آمیزش با شوهر لباسش را می پوشد شرم و حیا را بر تن کند.(70)
- رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: زن باید در خانه خود را به بهترین عطرها خوش بو کند و زیباترین لباسش را بپوشد و خود را به نیکوترین شکل آرایش کند و هر صبح و شب خود را به شوهرش برای همبستری عرضه نماید. (71)
- امام باقر (علیه السلام) فرمودند: زن شوهردار سزاوار نیست خود را بدون آرایش گذارد اگر چه با یک گردنبند باشد شایسته او نیست که دستش ولو با اندکی حنا بدون زینت باشد هر چند او زن پیر و کهن سال باشد.(72)
- امام باقر (علیه السلام) فرمودند: زن آزاد است به هر شکلی که می تواند خود را برای شوهرش آرایش کند.(73)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بهترین زنان مسلمان زنی است که خود را برای شوهرش آرایش و زینت کند و زیبایی خود را از غیر شوهرش پنهان دارد.(74)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: مردها ناخن خود را از ته بچینند، ولی زن ها به خاطر زیبایی بیشتر مقداری ناخن های خود را بلندتر کنند.(75)
- رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بوی خوش زنان رنگش آشکار و عطرش پنهان است ولی بوی خوش مردان عطرش آشکار و رنگش پنهان است.(76)
- امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: تعدادی بر جدم امام باقر (علیه السلام) داخل شدند و او را در خضاب مشاهده کردند پرسیدند: «آقا ! شما هم موهای سر و صورتتان را رنگ می کنید؟» حضرت فرمودند: «بله! من مردی هستم زن دوست، لذا خودم را برای همسرانم زینت می کنم.»(77)
- امام کاظم (علیه السلام) فرمودند: رنگ کردن مو سه فایده دارد: 1- شکوه و هیبت به انسان می دهد 2- محبت و دوستی همسر را جلب می کند 3- قدرت آمیزش را بالا می برد.(78)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: همچنان که شما دوست دارید همسرانتان خودشان را زینت نمایند و برای لذت شما خود را آماده کنند؛ شما مردان نیز باید برای بهره مندی از آنان خودتان را آرایش و مرتب کنید.(79)
- رسول خدا (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر مردی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد نباید بیش از چهل روز موهای اطراف آلت تناسلی خود را رها سازد و هر زنی که به خداوند و روز قیامت مؤمن است رها کردن موهای زاید بیش از بیست روز حلال نمی باشد.(80)
- رسول خدا فرمودند: کسی که تا چهل روز برای تهیه داروی نظافت پول پیدا نکرد باید پول دارو را قرض بگیرد و این کار را به تأخیر نیندازد.(81)
- امام رضا (علیه السلام) فرمودند: سه چیز از روش های رسولان خدا است:
1- استعمال عطر 2- برطرف کردن موهای زاید 3- آمیزش بسیار با همسر.(82)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: نگذارید موهای سبیل، زهار [موهای اطراف دستگاه تناسلی] و موی زیر بغل شما بلند شوند زیرا شیطان در آن ها لانه می کند.(83)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: زن مسلمان حق ندارد بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود زیرا تمام فرشتگان آسمان و همه چیزهایی که این زن از کنارشان رد می شود او را لعنت می فرستند و تا وقتی که به خانه اش برگردد، حق ندارد خود را برای غیر شوهرش آرایش کند، که در این صورت بر خداوند لازم است او را به آتش جهنم بسوزاند.(84)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر زنی که خود را خوشبو کند و از خانه خارج شود، پیوسته مورد لعن و نفرین (ملائکه) است تا وقتی که به خانه بازگردد.(85)
- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: اگر زنی خود را برای غیرشوهرش آرایش و خوش بو کند تا وقتی که خود را از آن شستشو ندهد، خداوند هیچ نمازی را از او نمی پذیرد همانند شخص جنب که بدون غسل نمازش مورد قبول نیست.(86)
- امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: در آخرالزمان - که بدترین زمان هاست - زن هایی پیدا می شوند که در مقابل نامحرم خودآرایی کرده و حجاب را رعایت نمی کنند از دین فاصله می گیرند، فتنه گری می کنند، به سوی شهوت و لذّت های نامشروع می روند، حرام خدا را حلال می شمارند و خلود در آتش جهنم را برای خویش فراهم می سازند.(87)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: جدم حضرت ابراهیم (صلی الله علیه و آله) مرد غیرتمندی بود، و غیرت من از او بیشتر است، هر کس نسبت به ناموسش غیرت نداشته باشد خداوند بینی او را به خاک می مالد.(88)
- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: خداوند بسیار با غیرت است و مردان با غیرت محبوب او هستند؛ و نشانه غیرت خداوند این است که: «کارهای زشت و فاحشه گری را در پنهان و آشکار حرام نموده است».(89)
- امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند: از غیرت ورزی بی جا دوری کنید زیرا این کار زن پاک دامن را به آلودگی می کشاند.(90)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اگر چشم یکی از مردها به چهره زن زیبایی افتاد [و تحریک شد] بلافاصله نزد همسرش برود و با او آمیزش کند زیرا همان چیز ی را که آن زن دارد همسرش نیز دارد.(91)
- حضرت داوود (علیه السلام) فرمودند: پشت سر شیر درنده راه برو، اما هرگز پشت سر زن نامحرم حرکت مکن زیرا شیطان، تو را فریفته و به گناه آلوده خواهد کرد.(92)
- حضرت رسول (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر مردی که با زن نامحرم دست دهد، روز قیامت به صورت دست بسته برانگیخته می شود و به همان صورت داخل آتش جهنم خواهد شد.(93)
- رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر کس با زن نامحرمی شوخی کند در مقابل هر کلمه ی شوخی خداوند او را هزار سال در جهنم زندانی خواهد کرد.(94)
- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: هم صحبت شدن، با زنان نامحروم و سخن گفتن با آن ها یکی از کمین گاه های شیطان است.(95)
- امام صادق (علیه السلام) فرمودند: غالب مردم از زنا بهره ای دارند!
- زنای چشم نگاه به نامحرم است.
- زنای زبان، سخن گفتن [به قصد لذت] با نامحرم است.
- زنای دهان بوسیدن نامشروع است.
- زنای دست، تماس با بدن نامحرم است.
و تفاوت نمی کند شرمگاه وارد عمل شود یا نه.(96)
- امام رضا (علیه السلام) فرمودند: با همسرت نزدیکی نکن مگر بعد از شوخی بسیاری با او، سینه هایش را به آرامی فشار ده تا آماده همبستری شود آنچنان که در تو آمادگی وجود دارد.(97)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: با همسرت سه شب آخر ماه آمیزش نکن که اگر در این وقت فرزندی از شما به هم رسد یاور ستمکاران و قاتل دسته ای از مردم خواهد شد.(98)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: با همسرت در شب عید فطر آمیزش نکن زیرا فرزندی که نطفه اش در این شب بسته شود فردی بسیار شرور خواهد بود.(99)
- پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بر تو باد به نزدیکی با همسرت در شب دوشنبه اگر فرزندی در این شب به وجود آید حافظ کتاب خدا و راضی به رضای او خواهد بود.(100)
- «پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: بوی خوش، قلب را محکم می کند و بر (توان) آمیزش می افزاید.»
- در نیمه شعبان با همسرت آمیزش نکن زیرا اگر میانتان فرزندی تقدیر شود بد شگون خواهد بود و نشانی سیاه بر چهره خواهد داشت.
- در نخستین ساعات شب، با همسرت نزدیکی نکن چرا که اگر میانتان فرزندی تقدیر شود اطمینان نیست که ساحر و از آنان که دنیا را بر آخرت بر می گزینند نباشد.
- با همسرت در آخرین روزهای پاکی و در حالی که تنها دو روز از او مانده باشد نزدیکی مکن چرا که اگر میانتان فرزندی تقدیر شود یاور ستمگران خواهد بود و توده هایی از مردم به دست او به کام مرگ خواهند رفت.
- میان اذان و اقامه با همسرت نزدیکی مکن زیرا اگر میانتان فرزندی تقدیر شود به خونریزی علاقه مند خواهد بود.
- در شب عید قربان با همسرت نزدیکی مکن زیرا اگر میانتان فرزندی تقدیر شود شش انگشت یا چهار انگشت خواهد داشت.
- بعد از ظهر با همسرت نزدیکی مکن چرا که اگر در آن هنگام، فرزندی تقدیر شود کژ چشم خواهد بود و شیطان از کژ چشمی انسان، شادمان می شود.
- در زیر درخت میوه با همسرت نزدیکی مکن چرا که اگر میانتان فرزندی تقدیر شود جلاد، قاتل، یا عرف خواهد بود.
- در زیر نور خورشید و تابش آن با همسرت نزدیکی مکن مگر اینکه پرده ای آویخته باشی که شما را می پوشاند چرا که اگر میانتان فرزندی تقدیر شود تا پایان عمر در تیره بختی و تهی دستی خواهد بود.
- بر پشت بام خانه با همسرت نزدیکی مکن چرا که اگر میانتان فرزندی تقدیر شود منافق، ریاکار و بدعت گذار خواهد بود.
- چون آهنگ سفر کردی در آن شب با همسرت نزدیکی مکن چرا که اگر میانتان فرزندی تقدیر شود دارایی خویش را در غیر حق خرج خواهد کرد.
- چون روانه سفری شدی، تا مسافت سه شبانه روز ره پیمودن، با همسرت نزدیکی مکن چرا که اگر میانتان فرزندی تقدیر شود یار هر ستمگری خواهد بود که بخواهد به تو ستمی برساند.
- هر کس با زنش در حالی که وی حائض است، نزدیکی کند و برایشان فرزندی تقدیر شود و این فرزند مبتلا به جذام شود، کسی جز خویش را نکوهش نکند.
- مبادا کسی در حالی که از قضای حاجت (دستشویی رفتن) خودداری می کند، نزدیکی کند، چرا که این کار بواسیر می آورد.
- هر کس جنب با همسر خویش در بستر باشد نباید قرآن بخواند، چرا که از این بیم دارم که از آسمان بر آن ها فرود آید و آنان را بسوزاند.
- عروس را در هفته اولش از شیر، سرکه، گشنیز، سیب ترش، باز بدارید زیرا از این چهار چیز، زهدان سترون سرد می شود اگر در حالی که سرکه خورده است عادت ماهیانه شود هرگز کامل پاک نکرده گشنیز هم حیض را در شکم وی بر می انگیزاند و زادن را بر او سخت می سازد و سیب ترش نیز حیض شدن او را قطع می کند و این عارض برای وی یک بیماری می شود.»(101)

پی نوشت ها :

1- مطلع عشق، (توصیه های آیت الله خامنه ای در مراسم خطبه عقد خطاب به زوج های جوان)، ص 39.
2- محرمانه با همسران، مقدمه.
3- چیزی که طرحش در جامعه ممنوعیت اخلاقی داشته باشد.
4- الکافی، ج 5، ص 496؛ «عَن إسحَاقَ بن إبراهیمَ الجُعفی قَالَ سَمعتُ أَبَا عَبدِالله (صلی الله علیه و آله) یَقُولُ إنَّ رَسُولُ الله (صلی الله علیه و آله) دَخَلَ بَیتَ أمِّ سَلَمَةَ فَشَمَّ ریحاً طیّبَةً فَقَالَ أتَتکُمُ الحَولَاءُ فَقَالَت هُوَ ذَا هِیَ تَشِکُو زَوجَهَا فَخَرَجَت عَلَیهِ الحَولاءُ فَقَالت بأبی أَنتَ وَ أُمَّی إنَّ زَوجی عَنَّی مُعرضٌ فَقَالَ زِیدِیهِ یَا حَولَاءُ قَالَت مَا أترکُ شَیئاً طیَّباً مِمَّا أتَطیّبُ لَهُ بِهِ وَ هُوَ عَنِّی مُعرضٌ فَقَالَ أمَا لَو یَدری مَا لَهُ بِإقبَالِهِ عَلَیکِ قَالَت وَ مَا لَهُ بِإقبَالِهِ عَلَیَّ فَقَالَ أمَا إنَّهُ إذَا أقبَلَ اکتَنَفَهُ مَلَکانِ فَکَانَ کَالشَّاهِرِ سَیفَهُ فِی سَبیِلِ اللهِ فَإذَاَ هُوَ جَامَعَ تَحَاتُّ عَنهُ الذُّنُوبُ کَما یَتَحاتُّ وَرَقُ الشَّجرِ فَإذَا هُوَ اغتَسَلَ اَنسَلَخَ مِنَ الذُّنُوبِ».
5- نجات رابطه، ص 129.
6- بازی عاشقانه.
7- المحجه البیضا، ج 3، ص 110؛ «عنه (صلی الله علیه و آله) ثلاث من العجز فی الرجل... و الثالث: أن یقارب الرجل جاریته فیصیبها قبل أن یحادثها و یؤانسها و یضاجعها فیقضی حاجته منها قبل أن تقضی حاجتها منه».
8- من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 559؛ «أنّ أحَدَکُم لَیَأتِیِ أهَلَهُ فَتَخرُجُ مِن تَحتِهِ فَلَو أَصَابَت زِنجِیّاً لَتَشَبّثَت بِهِ فَإذَا أتَی أحَدُکُم أَهَلَهُ فَلیَکُن بَینَهُمَا مُدَاعَبَةٌ فَإنّهُ أطَیَبُ لِلأمرِ».
9- مستدرک الوسایل، ج 14، ص 150؛ «فأنّ العبد المؤمن إذا أخذ بید زوجته کتب الله له عشر حسنات و محا عنه عشر سیئات فإن قبّلها کتب الله له مأة حسنه و محا عنه مأة سئة....»
10- معجزه ی صمیمیت، ص 619.
11- تلخیص از ازدواج و ازدواج درمانی، صص 200- 220.
12- مکارم الاخلاق، ج 1، ص 393؛ «لا یجامعن احدکم و به حقن من خلأ..»
13- محرمانه با همسران، ص 84.
14- ر. ک: محرمانه با همسران.
15- وسائل الشیعه، ج 14، ص 82؛ «اذا جامع احدکم اهله فلا یا تیهن کما یاتی الطیر لیکُثُ و الیلبت».
16- تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، ص 315؛ «یحب علی الرجل لامراته مایحب له علیها، ان یتزین لها کما تتزین له فی غیر ماثم». (ترجمه: مرد در برابر زن، همان وظیفه ای را دارد که زنش در برابر او دارد، یعنی خود را برای او بیاراید...)
17- تحکیم خانواده از نگاه قرآن و حدیث، ص 387؛ «لولا ان المراه تصنع لزوجها لصلفت عنده.»
18- بحارالانوار، ج 103، ص 224.
19- مسئله حجاب، شهید مرتضی مطهری، ص 49.
20- کنزالعمال، ج 6، ص 640؛ «اغسلوا ثیابکم و خذوا من شعورکم و استاکوا و تزیّنوا و تنظّفوا فإنّ بنی إسرائیل لم یکونوا یفعلون ذلک فزنت نساؤهم».
21- بحارالانوار، ج 46، ص 103.
22- معجزه ی صمیمیت، ص 589.
23- ترجمه قانون بوعلی، ج 3، ص 223، به نقل از: آداب شب زفاف، ص 103.
24- محرمانه با همسران، ص 11.
25- کف پا، قلب دوم انسان است. بعد از قلب حساس ترین جای بدن کف پاست چون تمام رگ های بدن به کف پا وصل می شوند.
26- مکارم الاخلاق، ج 1، ص 459؛ «مَن أرادَ البَقاءَ- و لا بَقاءَ- فَلُیباکر الغَداءَ، وَ لیُجَوِّدِ الحِذاءَ، وَلیُخَفِّفِ الرّداءَ، وَ لیُقِلّ مُجامَعَةَ النِّساءِّ. قیلَ: یا رَسولَ اللهِ، و ما خِفةُ الرِّداءّ؟ قالَ: قِلَّةُ الدّین».
27- محرمانه با همسران، ص 73.
28- ر.ک: محرمانه با همسران، صص 70- 72.
29- کنزالعمال، ج 16. ص 355؛ «لا یُجامِعَنَّ أحَدُکُم و بِهِ حَقنٌ مِن خَلاءٍ؛ فَإنَّهُ یَکونُ مِنهُ البَواسیرُ، و لا یُجامِعَنَّ أحَدُکُم و بِهِ حَقنٌ مِن بَولٍِ؛ فَإنَّهُ یَکونُ النَّواصیر.»
30- همان؛ «إنی لأحسب إحداکن إذا أتاها زوجها لیکشفان عنهما اللحاف ینظر أحدهما إلی عورة صاحبه کأنهما حماران... فلا تفعلوا ذلک فإن الله یمقت علی ذلک»
31- بحارالانوار، ج 103، ص 281؛ لا تجامع امراتک بشهوه امراه غیرک، فانی اخشی ان قضی بینکما ولد ان یکون مخنثا او مونثا مخبلا.
32- کنزالعمال، ج 16، ص 375؛ ان من الشر الناس عندالله منزله یوم القیامه، الرجل یقضی الی امراته و تقضی الیه، ثم ینشر سرها.
33- بقره / 233.
34- الکافی، ج 6، ص 41؛ «لاتضارُ والدةٌ بولدها و لا مولود له بولده».
35- مکارم الاخلاق، ج 1، ص 459؛ «من جامع امراته و هی حائض فخرج الولد مجذوما او ابرص، فلا یلومن الانفسه.»
36- من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 555؛ «الامام علی (علیه السلام) فی ذکر جمل من مناهی النبی (صلی الله علیه و آله)؛ نهی ان یجامع الرجل اهله مستقبل القبله.»
37- تلخیص از محرمانه با همسران، صص 93- 95.
38- علل الشرایع، ج 2، صص 650- 651.
39- الکافی، ج 5، ص 495؛ «الکافی عن اسحاق بن عمار: سالت ابا عبدالله (صلی الله علیه و آله) عن الرجل یکون معه اهله فی السفر لا یجد الماء ایاتی اهله...»
40- معجزه ی صمیمیت، ص 586.
41- همان.
42- گام نخست را درست بردارید، ص 129.
43- معجزه ی صمیمیت، ج 2، ص 698.
44- همان، ص 731.
45- تلخیص از معجزه ی صمیمیت، صص 599- 602.
46- وسائل الشیعه، ج 2، ص 139.
47- وسائل الشیعه، ج 2، ص 115.
48- همان، ص 136.
49- مکارم الاخلاق، علامه طبرسی، ص 212.
50. وسائل الشیعه، ج 20، ص 255.
51- الرساله الذهبیه، ص 65.
52- همان.
53- وسائل الشیعه، ج 20، ص 252.
54- مستدرک الوسائل، ج 14، ص 308.
55- وسائل الشیعه، ج 20، ص 252.
56. همان، ص 133.
57. همان.
58. همان، ص 123.
59. وسائل الشیعه، ج 20، ص 121.
60. همان، ص 124.
61. مستدرک الوسائل، ج 14، ص 308.
62. وسائل الشیعه، ج 20، ص 143.
63. همان.
64. همان، ص 129.
65. وسائل الشیعه، ج 20، ص 129.
66. همان، ص 179.
67. مستدرک الوسائل، ج 14، ص 154.
68. همان، ص 164.
69. وسائل الشیعه، ج 20، ص 176.
70. وسائل الشیعه، ج 20، ص 31.
71. همان، ص 158.
72. همان، ص 167.
73. همان، ص 239.
74. مستدرک الوسائل، ج 14، ص 166.
75. وسائل الشیعه، ج 20، ص 134.
76. همان، ص 147.
77. وسائل الشیعه، ج 2، ص 82.
78. همان.
79. مستدرک الوسائل، ج 14، ص 296.
80. وسائل الشیعه، ج 2، ص 139.
81. همان، ص 140.
82. همان، ص 142.
83. وسائل الشیعه، ج 2، ص 140.
84. همان، ص 161.
85. همان.
86. همان، ج 20، ص 160.
87. مکارم الاخلاق، ص 201.
88. وسائل الشیعه، ج 20، ص 154.
89. وسائل الشیعه، ج 20، ص 153.
90. همان، ص 237.
91. الکافی، ج 5، ص 494.
92. همان، ص 275.
93. وسائل الشیعه، ج 20، ص 198.
94. همان.
95. همان، ص 273.
96. وسائل الشیعه، ج 20، ص 191.
97. مستدرک الوسائل، ج 14، ص 221.
98. وسائل الشیعه، ج 20، ص 251- 255.
99. همان.
100. همان.
101. علل الشرایع، ج 2، صص 641- 651.

منبع مقاله : 
بانکی پورفرد، امیرحسین، (1391)، سّر دلبران (عوامل آرامش بخش و نشاط آفرین در خانواده)، اصفهان: حدیث راه عشق، چاپ ششم

تعداد بازدید از این مطلب: 77
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


زناشوئی سالم وموفق

زناشوئی سالم وموفق 1

1- اهمیت آگاهی و رسیدگی به امور جنسی

یکی از مباحث عام جامعه ی جهانی امروز، تقویت پایه های زندگی زناشویی است. چون آثار مرتبط با آن بر روی فرد و جامعه تأثیر انکارناپذیر دارد. «اگر انسان ها رها بودند که غریزه ی جنسی را هر طور می خواهند اشباع کنند، یا خانواده تشکیل نمی شد یا یک چیز سست و پوچ و تهدیدپذیر و ویرانی پذیری می شد و هر نسیمی آن را بر هم می زد».(1)
پایه گذاری زندگی موفق و پایدار، نیاز به روش های مطمئن و لذت بخشی دارد که زندگی زن و مرد را قوام داده و در سطح مطلوبی از رضایت نگه دارد. یکی از مسائلی که باید به آن پرداخته شود، ایجاد صمیمیت احساسی و جنسی بین زن و شوهر و رفع مشکلات و ناآگاهی ها در این زمینه است. آگاهی در این زمینه، مهم ترین و مؤثرترین راه برای رسیدن به تفاهم جنسی است.
در اهمیت این مطلب همان بس که اگر زن و شوهر جوانی در روابط جنسی به مشکلات مزمنی دچار شوند، هرگز نمی توانند در روابط دیگرشان خرسند و راضی باشند.
«نیاز جنسی تنها محدود به یک غریزه نیست که با دفع آن از طریق رابطه ی جنسی، برطرف شده و به آن پاسخ داده شود، بلکه از آن جا که فکر و روحیات انسان را درگیر خود می سازد، روش های متناسبی را نیز بر پایه ی اندیشه و احساسات می طلبد. در ارضاء نیاز جنسی، نیازهای طبیعی دیگر مثل: نیاز به محبت، نیاز به جنس مخالف، به زیبادوستی و اتصالات روحی هم پاسخ داده می شود.»(2)
به یقین ثابت شده است که مهارت در پاسخ گویی صحیح به نیاز جنسی زن و شوهر، باعث به وجود آمدن انگیزه های فراوان و پایداری برای دست یابی هر یک از آن دو به یک زندگی موفق و پرنشاط می شود. طبق بررسی های انجام شده، بسیاری از مشکلات و آسیب های خانوادگی مربوط به نقصان و کاستی هایی در این زمینه است؛ یعنی زن و شوهر آشنایی لازم را درباره ی اهمیت، شناخت، مهارت ها و آسیب های روابط جنسی ندارند. در جامعه ایران به سبب حیای دینی و عرفی، چنین بحث هایی تابو(3) است و بسیاری از صاحب نظران نیز از پرداختن به آن پرهیز می کنند.
نبودن مراکز آموزشی مرتبط و همچنین قرار گرفتن جوانان نجیب و عفیف در یک فضای بسته، باعث ضعف آگاهی جوان امروز ما در این باره شده است؛ ضعفی که با ورود وی به زندگی مشترک، بسیاری از ناراحتی ها و سوء تفاهم ها و سوء برخوردها را بر او تحمیل می کند. حتی مراجعین به مشاوران خانوادگی نیز از بازگویی مسائل و مشکلاتی از این دست امتناع می کنند. درحالی که از نظر متخصصین، بسیاری از اختلافات همسران ریشه در نارضایتی های جنسی از یکدیگر دارد. تهدید دیگر برای جوان امروز دست یابی به اطلاعات مهار نشده از راه های ناصحیح، مانند شبکه های اینترنتی و یا فیلم های جنسی است که صد البته تهدید بزرگی برای سلامت جنسی و روانی نسل امروز می باشد. پس بایستی که با ایجاد یک فضای فرهنگی مناسب، جامعه را در حل این مسئله و بحران یاری کرد.
رابطه ی جنسی هدیه ای ارزشمند از سوی خداوند است که زن و شوهر را به یک اتحاد عمیق جسمی و روحی می رساند؛ زیرا در کنار یک رابطه ی صحیح و لذت بخش، دلخوری ها و نارضایتی ها کمرنگ می شوند، هیجان های منفی متوقف شده، دو جنس مخالف به هم پیوند می خورند و مسئولیت پذیرتر می شوند.
در فرهنگ اسلامی پاسخ دادن به غریزه جنسی یک فضیلت و یک امر مثبت است و در این فرهنگ بر رابطه ی حلال تأکید و ترغیب می شود. آنچه در اسلام، مذمت شده، استفاده ی غلط و ناصواب از این غریزه است.
در روایتی در کافی -معتبرترین کتاب حدیثی شیعه- آمده است:
«روزی پیامبر (صلی الله علیه و آله) وارد اتاق ام سلمه شد و یک عطر خاص و متفاوتی به مشام ایشان رسید. حضرت فرمود: حولاء اینجا بوده است؟ ام سلمه گفت: بله، حولاء آمده بود شکایت شوهرش را می کرد که به او توجهی نمی کند (اینجا نکته ظریفی وجود دارد از زن هایی که مردهایشان به آنها توجه نمی کنند و لذا آنان نیز آنچه مربوط به خانه است به بیرون می برند). در همین وقت حولاء وارد شد و گفت: پدر و مادرم به فدایت، شوهرم نسبت به من بی اعتنا است. حضرت فرمودند: حولاء بیشتر به خودت برس! گفت: هر عطری استفاده کرده ام و هر کاری کرده ام. پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: اگر می دانست که در ارتباط با تو خداوند چه پاداشی به او می دهد، این کار را نمی کرد. حولاء گفت: چه پاداشی؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله) فرمودند: هر گاه که به تو روی آورد، دو فرشته او را در آغوش می کشند و همانند کسی که در راه خدا شمشیر بر می کشد و چون آمیزش کند، گناهانش همچون برگ درخت فرو می ریزد و هرگاه غسل کند، از گناهان شسته می شود.»(4)

2- شناخت تفاوت های زن و مرد در انگیزه و تمنای جنسی

تمایلات جنسی و واکنش های رفتاری زن و مرد در بسیاری از موارد متفاوت از یکدیگر است. که بعضی از آنها به شرح ذیل است:
- تمنّیات جنسی، مردان را از پای در می آورد و تمایلات عاطفی زنان را؛ زیرا مردان بنده شهوت و زنان بنده محبت هستند. زن طالب توجه است؛ می خواهد همسرش او را ببیند و برایش اهمیت قائل شود؛ تا جایی که صمیمی ترین فرد برای او باشد! اگر زن از ناحیه ی همسر خود احساس بی توجهی کند، این احساس، ریشه ای برای نارضایتی وی و نهایتاً زمینه ای برای ایجاد اختلافات خانوادگی خواهد شد.
- عکس العمل های جنسی زن با وضعیت روحی او رابطه ی مستقیم دارد. هر زن منبعی از انرژی دارد که انواع کارهای خود را مبتنی بر آن انجام می دهد؛ ولی چنانچه با انجام کار خسته شود یا نیازهای عاطفی او ارضاء نشود، این منبع انرژی در وی تحلیل می رود و بر رابطه ی جنسی او اثر می گذارد. لذا در چنین موقعیت هایی نمی تواند به طور مستقل به رابطه ی جنسی بیندیشد. ولی این مسئله در مرد به شکل دیگری است؛ یعنی مرد اگر چه خسته بوده یا مشکلات دیگری داشته باشد، باز هم برای برقراری چنین رابطه ای آمادگی دارد و چه بسا می تواند از این رابطه برای رها شدن از فشارهای روحی اش استفاده کند.
- مرد می تواند از زنی که نسبت به او میل جنسی ندارد، بهره مند شود، ولی زن هرگز نمی تواند از مردی که نسبت به او مهر و محبت ندارد، بهره ببرد.
- میل جنسی زنان بیشتر به بخش های عاطفی مغزشان مرتبط است؛ ولی میل جنسی مردان کمتر به احساسات عاطفی شان وابسته است.
- تمایلات جنسی همواره در مردان به صورت دائم - در مواقعی با کمی کاهش یا افزایش - وجود دارد، ولی در زنان این تمایلات از زمان و مکان تأثیر می گیرد.
- محرک های جنسی در مردان دیداری و در زنان شنیداری است.
- در امور جنسی مردان به تأیید قدرت و زنان به تمجید از ظاهرشان نیاز دارند.
- مقدار زمان لازم برای تحریک و رسیدن به ارگاسم جنسی در زن بیشتر از مرد است؛ به عبارت دیگر زنان نسبت به مردان، برای ایجاد آمادگی لازم در برقراری رابطه جنسی، به زمان بیشتری نیاز دارند.
از تفاوت های فوق روشن می شود که کلید ورود به میل جنسی در زن، قلب زن است. زن تا آرامش خاطر و احساس محبت نسبت به شوهر پیدا نکند، میل جنسی اش تحریک نمی شود. حال آن که کلید باب ورود به قلب مرد، شهوت جنسی اوست. متأسفانه، بیشتر زنان از اهمیت این رابطه در نزد مردان آگاه نیستند و آن را دست کم می گیرند و به همین دلیل رفتار آنها را نسبت به این امر سطحی و خودخواهانه تعبیر می کنند. در حالی که برای بسیاری از مردان تحریک جنسی کلیدی برای ابزار عشق است.
از منظر مردان هر چه زن بتواند تحریکات جنسی مرد را تقویت کند، زودتر می تواند به محبت او برسد و از منظر زنان هر چه مرد بتواند محبت زن را بیشتر جلب کند، برای کامیابی موفق تر است. این دو حالت متضاد، دو عامل کلیدی برای صمیمیت بیشتر در زندگی است. حال پنهان کردن هر یک از این کلیدها از سوی هر یک از آن دو، فاصله میانشان را زیادتر می کند؛ چرا که هیچ قفلی بدون کلید باز نخواهد شد.
- نیاز به «مورد قبول [همسر] واقع شدن» به قدری زیاد است که به جرأت می توانم بگویم که در اکثر روابط، عاملی که باعث اختلاف می شود، مورد بی اعتنایی قرار گرفتن یک همسر یا طرفین رابطه است. همه می خواهند مورد اعتنا و پذیرش قرار بگیرند. بنابراین پیام باید به روشنی درک شود. وظیفه ای مهم تر از این ندارید که نیاز همسرتان را به مورد پذیرش واقع شدن پاسخ دهید. اگر خواهان آرامش هستید باید روحیه ی پذیرش را به زندگی خود راه دهید. موضوع ساده ای است؛ غیر از این است؟(5)
چنانچه مردی تمایل لازم را در همسر خود نیافت، باید به وی ابراز محبت و توجه کند. پس از آن، برای آمادگی این رابطه -همان گونه که در روایات هم داریم - لازم است قبل از آمیزش جنسی ملاعبه (6) داشته باشد. البته ملاعبه از خصوصیات انسان است و در حیوان نیست. به گفته روان شناسان حدود بیست دقیقه ملاعبه، بازی، بوسه و... لازم است تا زن برای مقاربت آماده شود. بوسه نیز مربوط به نوع انسان است. نقش بوسیدن برای مرد جنبه شهوانی دارد و برای زن جنبه عاطفی. در آغوش گرفتن نیز همین نقش را دارد. در چنین حالتی، از یک سو زن احساس اعتماد و محبت می کند و از سوی دیگر تماس با پوست زن برای مرد، جنبه ی محرک جنسی دارد. فرق انسان با حیوان در همین مقدمات است.
پیامبر (صلی الله علیه و آله) در این خصوص می فرمایند: «سه چیز از ناتوانی مرد است... و سوم این که مرد، با همسرش نزدیکی کند و پیش از آن که با او به صحبت کردن و مؤانست و هم آغوشی بپردازد، کام گیرد و نیازش را ارضاء کند، پیش از آن که همسرش نیازش را از او برآورد.»(7)
امام صادق (علیه السلام) نیز در این خصوص می فرمایند: «زمانی که یکی از شما با زنش هم بستر شود ولی زنش بدون رضایت از او فارغ شود، اگر [همسرش] مردِ زنگی بیابد، به او می چسبد، پس هرگاه یکی از شما نزد همسرش رفت باید قدری شوخی و ملاعبه داشته باشد، چون این [مقدمه] برای آن کار، لذت بخش تر است.»(8)
اگر چه مردان تمایل دارند محبت را به ارتباط جنسی مرتبط کنند، ولی زنان هنگامی احساس خوشبختی می کنند که شوهرشان محبت غیر جنسی را هم بداند. لذا چه خوب است مرد بیاموزد که محبتش را فقط هنگام ارتباط جنسی آشکار نکند. هر زمان کنار زن می نشیند و در فضای خلوتی با اوست، دست همسرش را بگیرد، او را ببوسد و در آغوش بکشد. در این صورت زن محبت بدون قید و شرط او را در می یابد. این نکته در روایات اهل بیت (علیهم السلام) نیز تأکید شده و همراه با پاداش الهی دانسته شده است.
پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) در سفارشاتی به عثمان بن مظعون درباره ی همسرش فرمودند: «بنده ی مؤمن هر گاه دست همسرش را بگیرد، خداوند ده حسنه برایش می نویسد و ده گناهش را پاک می کند و چنانچه او را ببوسد، خداوند برای او صد حسنه می نویسد و صد سیئه از او پاک می کند و هر گاه با او درآمیزد، خداوند هزار حسنه برای او می نویسد و هزاز سیئه از او دور می کند...»(9)
«در نگاه روانشناسی و از منظر متخصصان امور بهداشتی نیز ثابت شده که دست دادن و لمس کردن دیگران، راه هایی برای بیان عشق و تفاهم و انتقال دادن محبت است. وقتی مردی دست همسرش را می فشارد، پیوسته خاطره ی ذهنی او را در آغاز زندگی و دوران نامزدی تداعی می کند. به این وسیله دریچه ی قلب او را به روی خود می گشاید و دیوار دفاعی اش را از بین می برد. نوازش باعث رشد احساساتی مثل: امنیت، مهربانی و... می شود.»(10)
در قرآن هم واژه ی (تباشروهن بالمعروف) یا مضمون هایی با این معنی، بیش از 18 بار تأکید شده است. به این معنا که مرد باید به نیازهای زن توجه بیشتری بکند. مهربانی به زن، ابراز علاقه کردن، برخورد دلسوزانه داشتن، گفتگو کردن، لحظاتی خاص کنار او نشستن، از جمله مواردی است که نیاز عاطفی زنان را از سوی مردان برآورده می کند. همچنین گل یا هدیه ای که مرد برای زن می گیرد، درد دلی که می کند و... همه و همه بیانگر این است که: «من خواهان تو هستم.»
خداوند عطش جنسی را در مرد و احتیاجات عاطفی را در زن قرار داد تا ابزارهایی برای ضمانت و دوام زندگی مشترک همسران باشد.

3- مدیریت رابطه جنسی موفق

برای دستیابی به یک رابطه ی جنسی موفق و پایدار، زن و شوهر باید نکات مهم ذیل را در نظر داشته باشند:

الف: سلامتی و شادابی در رعایت آداب زناشویی

همانگونه که اگر قلب، معده، کبد و... خوب کار نکند، شخص نمی تواند از سلامت خود لذت ببرد، در زمینه ی زناشویی نیز اگر آیین خاص آن رعایت نشود، زن و شوهر نمی توانند از ادامه آن لذت ببرند. کسانی که به هر دلیل از روابط زناشویی محروم هستند، همیشه در غم و افسردگی به سر می برند و فرح و شادی لازم را ندارند.(11)

ب: هماهنگی در امر زناشویی

برای اقدام به یک رابطه ی جنسی - مانند سایر غرایز - در درجه ی اول باید احساس تمایل وجود داشته باشد؛ به عبارت دیگر تا نیاز و تمایل برانگیخته نشود، نباید وارد عمل شد. امام رضا (علیه السلام) می فرماید: «نزدیکی نکن مگر از روی میل شدید.»(12)
گاهی از سوی مرد این میل وجود دارد اما از سوی زن چنین رغبتی وجود ندارد و گاه برعکس. در اینجا طرف مقابل برای ارضای میل خود نباید همسرش را در فشار بگذارد. «یکی از پزشکان فرانسوی می گوید: لذت آمیزش برای مرد به مراتب بیشتر می شود وقتی که پی ببرد زنش از او بهره مند است. برای رسیدن به این مرحله، آمادگی روحی همراه با عشوه گری و معاشقه لازم است.»(13) چرا که هماهنگی در امر آمیزش، باعث موافقت میان زن و شوهر و در نتیجه موجب تحریک غدد جنسی و نهایتاً هماهنگی جسمی و روحی آن دو می شود.
در این زمینه یکی از مشکلات دوران اول ازدواج- که غالباً از سوی مرد طبیعی قلمداد می شود - زود انزالی مردان است که به وسیله ی آموزش و یا استفاده از دارو قابل درمان است.(14)

ج: عجله نکردن مرد

یکی از عوامل نارضایتی جنسی در مردان، رویگردانی زنان است که این بی اعتنایی آرام آرام مرد را دچار سرخوردگی و ناتوانی جنسی می کند. البته در بیشتر مواقع مدیریت صحیح مرد می تواند در رفع این مشکل مؤثر باشد. برای نمونه در روایات تأکید شده که یکی از موارد به جا آوردن شرایط جنسی زن، درنگ کردن مرد است؛ زیرا مردان در این زمینه زودتر از زنان به اوج لذت می رسند و اگر مرد اجازه ندهد که زن نیز به اوج لذت جنسی خود برسد، او را متنفر از این رابطه کرده و نهایتاً دچار بی رغبتی پایدار می کند. پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «وقتی می خواهید با همسرتان آمیزش کنید، با عجله همانند پرنده بر روی او قرار نگیرید.»(15)

د: محیط مناسب

برخورداری از یک محیط مناسب و داشتن یک فضای امن خصوصی از دیگر ملزومات بهره گیری کامل از این رابطه است. برای نمونه جوانی که در خانه ی پدری با یک حمام مشترک زندگی می کند، غالباً مجبور به رعایت ملاحظاتی می شود که رعایت این ملاحظات او را از بهره مندی کامل از این رابطه محروم می کند؛ که این خود می تواند منشاء اختلاف میان زن و شوهر یا بداخلاقی با خانواده شود. در چنین موقعیتی توصیه بر تهیه یک مسکن بسیار ساده و کوچک است؛ حتی اگر این امر با قرض و تهیه وام صورت بگیرد! زیرا رسیدن به آرامش و امنیت روحی و بهره گیری صحیح و لذت بخش از رابطه جنسی، از مهم ترین اهداف برقراری یک پیوند زناشویی است که در هر شرایط باید از آن محافظت شود.

4- آراستگی ظاهری

در روایات اهل بیت (علیهم السلام) بر آراستگی در خانواده؛ هم آراستگی زن برای شوهر و هم شوهر برای زن، تأکید بسیاری شده است.(16) تمیز و آراسته بودن زن و شوهر باعث می شود که آنها خود را در جاذبه محبت همسر قرار دهند.
خداوند زنان را به گونه ای خلق کرده است که در پی اظهار زیبایی هستند و مرد را به گونه ای آفریده که خریدار این زیبایی است که این امر یکی از عوامل مهم در قوام بخشی به خانواده تلقی می شود. واژه «جمال» در قرآن نیز به معنای زیبایی نیست، بلکه به معنای اظهار زیبایی است و اگر این میل فطری و طبیعی در خانواده به درستی پاسخ داده نشود، متأسفانه زمینه نادرست آن در خارج از خانه فراهم می شود.
تعجب برانگیز نیست اگر مشاوری در پاسخ به یک زن که شکایت از سختگیری و بدخلقی شوهر خود دارد، او را توصیه و ترغیب به آراستگی برای شوهر کند! زیرا عمده ی درگیری های میان زن و شوهر ها، ریشه در جای دیگری غیر از آنچه اظهار می شود، دارد. غالباً اختلافات خانوادگی از ناحیه مردانی است که دچار ناکامی های جنسی می شوند. در اهمیت این مطلب همان بس که حتی بهره مندی و ارضای کامل مرد از زن موجب رفع مشکلاتی که ریشه در ناکامی جنسی ندارد نیز می شود.

الف: ظاهر زیبا و آراسته زنان، نیاز مردان

جذابیت های ظاهری همسر یکی از امور مورد توجه مردان است. به ویژه اینکه غالباً مردان در این باره به خیال پردازی های مختلفی مبتلا می شوند. به همین دلیل لازم است زنان به این امر توجه خاص داشته باشند. البته منظور این نیست که زنان لازم است در این مورد دست به اقدام ویژه ای در ساخت و پرداخت ظواهر خود بزنند یا مثلاً ستاره های سینما را الگوی آرایش ظاهری خود قرار دهند، بلکه منظور این است که به این امر توجه داشته باشند و در حد معقولی به آراستگی خود اهمیت بدهند و به تنوع در این امور اهتمام بورزند؛ تنوع در آرایش مو و چهره، آراستگی، پاکیزگی، خوشبویی و زیبایی تن و لباس از جمله ی این امور است. البته به طور معمول زن ها در دوران عقد و اوایل ازدواج این گونه مسائل را رعایت می کنند، ولی اغلب بعد از ازدواج و در مسیرهای پر پیچ و خم زندگی و گردنه های مشکلات، این امور فراموش می شود و مورد بی اعتنایی قرار می گیرد؛ اموری که می تواند به زندگی صفا بدهد، جلب محبت کند و موجب پای بندی بیشتر مرد به همسر خود شود. به ویژه اینکه چنین انتظاری در راستای توصیه های اکید اسلامی نیز قرار دارد.
پیامبر گرامی (صلی الله علیه و آله) می فرماید: «اگر زن، خود را برای شوهرش نسازد، بی گمان در دل او جای نمی گیرد.»(17) زن ها باید بدانند، مرد غالباً طالب تن زن است، همان طور که زن طالب قلب مرد است. اگر مردی به همسرش توجه کند، احترام بگذارد و به علاقه های او اهمیت بدهد، به زن می باوراند که قلبش در تسخیر اوست. زن نیز اگر خود را برای شوهرش بیاراید و جذابیت های ظاهری را رعایت کند، مرد را وا می دارد که بیشتر طالب او باشد. وقتی این دو نیاز زن و شوهر، از سوی یکدیگر و در محدوده ی خانه و خانواده تأمین نشود، پاسخ های خود را در بیرون از این محدوده - یعنی جامعه - می جوید و همین امر زمینه ساز فساد و آلودگی های اخلاقی در جامعه می شود.

ب: اظهار زیبایی زن برای شوهر

در کنار روایاتی که به نمونه هایی از آنها اشاره شد، روایت عجیبی وجود دارد که می فرماید: (جمال الرجال فی عقولهم و عقول النساء فی جمالهم)؛(18) یعنی زیبایی مردان در عقلانیت آنها و عقلانیت زنان در اظهار زیبایی آنها برای همسرانشان است.
آنچه درباره ی مردان در این حدیث گفته شده است، کاملاً قابل درک است؛ اما آنچه در مورد زنان آمده کمی تأمل برانگیز است. بدیهی ترین پرسشی که درباره ی این مسئله می توان کرد این است که مگر چه رابطه ای میان عقل زنان و اظهار زیبایی آنها وجود دارد؟ شاید منظور این حدیث این باشد که «عقل» به معنای نگهدارنده است؛ یعنی عقل عاملی است که انسان را از خطا، گناه و اشتباه نگه می دارد؛ و آنچه نگهدارنده ی زن از خطا و لغزش است، اظهار زیبایی (جمال) در نزد همسرش است. به بیان دیگر زن با اظهار زیبایی در نزد همسرش به میل فطری و طبیعی خویش که همان ظاهر کردن زیبایی های خود است، پاسخ مناسب می دهد و پس از اقناع این میل دیگر نیازی به آشکار کردن این زیبایی ها در نزد دیگران یا جامعه ندارد.
برداشت دیگر از این حدیث آن است که، «جمال» را حالت زیبا دانسته اند. همان طور که جسم زن زیباست، روح او نیز زیبا آفریده شده است. پس نشانه عقلانیت زنان و عامل نگهدارنده ی آنها، محافظت از ترکیب زیبای روح و جسمی است که خداوند برای آنها قرار داده است. به تعبیر دیگر تأکید می شود که طبیعت خود را همان گونه که خداوند هماهنگ و زیبا آفریده است حفظ کنند و خصلت های مردانه به خود نگیرند.

ج: حریم خانه جایگاه آراستگی

همان گونه که در روایات تأکید فراوانی بر آراستگی زن شده، به همان اندازه نیز تأکید شده است که استعمال زینت و اظهار زیبایی باید تنها محدود به فضای خانواده باشد و این عمل در برابر چشم نامحرمان و بیرون از حریم خصوصی خانه، مؤکداً نهی شده است؛ چراکه چنین رفتاری آرامش و امنیت خانوادگی را بر هم می زند. «نبودن حریم میان زن و مرد و آزادی معاشرت های بی بند و بار، هیجانات و التهابات جنسی را فزونی می بخشد و تقاضای روابط جنسی را به صورت یک عطش روحی و یک خواست اشباع نشدنی در می آورد.»(19)

د: آراستگی مرد برای همسر

برخلاف نظر عوام که غالباً بر آراستگی زن برای شوهر تأکید دارند، در فرهنگ اسلامی این عمل یک انتظار دو سویه است؛ یعنی مرد نیز باید خود را برای همسرش آراسته بدارد. در روایات آمده است که زنان بنی اسرائیل به گناه افتادند، زیرا مردانشان نسبت به وضع ظاهری خود بی اعتنا بودند، پیامبر (صلی الله علیه و آله) می فرمایند: «لباس های خود را بشویید، موهایتان را اصلاح کنید، مسواک بزنید، خود را آراسته سازید و نظافت کنید؛ چرا که بنی اسرائیل این کارها را نکردند، در نتیجه زنانشان به زنا افتادند.»(20)
حضرات معصومین (علیه السلام) به آراستگی خود نزد همسرانشان بسیار اهمیت می دادند تا حدی که گاه نحوه پوشش آنها ملاقات کنندگان را به تعجب وا می داشت. «در زمان امام سجاد (علیه السلام) فردی از اهل عرفان می شنود، شخصی از فرزندان پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مدینه زندگی می کند که از فرط عبادت زینت عبادت کنندگان نام گرفته است. این فرد مشتاقانه به زیارت سبط پیامبر (صلی الله علیه و آله) می رود و در کمال تعجب، حضرت را در جامه ای سرخ رنگ و اتاقی مجلل می بیند. او که از مواجهه با چنین وضعی تعجب کرده بود، نزد دیگران زبان به گلایه باز می کند. اما مرتبه ی بعد که نزد امام می رود، امام را با لباسی ساده می بیند که بر گلیمی نشسته است. حضرت به او می فرماید: مرتبه ی قبل که من را در جامه سرخ و اتاق مجلل دیدی، به این خاطر بود که همسرم، من را و سرایش را این گونه دوست دارد.») (21)
شبیه این روایت درباره امام باقر (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) و امام صادق (علیه السلام) هم آمده است. چنین روایاتی حاکی از این است که همان گونه که مرد بر زنش حقی دارد، زن هم بر مردش حقی دارد. به ویژه این که این آراستگی موجب انس و محبت بیشتر زنان به شوهرانشان شده و به تبع آن، موجب احساس قدرت در مرد می شود. همچنین گفته شده است که خضاب و آراستگی، قدرت جنسی مردان را نیز تقویت می کند.

5- رابطه زناشویی و سلامتی

رابطه ی زناشویی بر سلامتی افراد نقش مؤثری دارد. «هنگام آمیزش، ما عمیق تر تنفس می کنیم و به این ترتیب، اکسیژن بیشتری دریافت می کنیم. با اکسیژن بیشتر در جریان خونمان، قلبمان مؤثرتر می تپد و باعث می شود اکسیژن راحتر در تمام بدن به جریان بیفتد. افزایش جریان خون، پوستمان را شفاف تر و موهایمان را براق تر می کند و برق خاصی در چشمانمان می اندازد. رابطه زناشویی، سطح تستوسترون خون را بالا می برد که باعث تقویت استخوان ها و ماهیچه ها می شود. همچنین میزان کلسترول بدن را تنظیم می کند. دکتر بیورلی ویپل محقق روابط جنسی می گوید: اندروفین ها که مسکن های طبیعی بدن هستند، طی رابطه زناشویی آزاد می شوند و برای تسکین درد گردن، درد ناشی از حرکات ناگهانی و آرتروز، خوب و مفید هستند.»(22)

تعداد بازدید از این مطلب: 73
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


قوانین یک زندگی عاشقانه

قوانین یک زندگی عاشقانه

  

زنان عمدتاً مجذوب مردانی میشوند که قدری از لحاظ احساسی غیر قابل دسترس، تودار و خوددار میباشند، چرا که آنها غیر قابل پیش بینی بوده، زنان را به چالش کشانده، و با نیازمند جلوه دادن بی اندازه خود زنان را تحت فشار قرار نمیدهند.

1 - در یک رابطه، هر یک از دو طرف که کمتر عاشق باشد، بیشترین کنترل را بر رابطه دارد.


2 - روابط موفق با یافتن یک فرد مناسب و شایسته آغاز نمیشوند، بلکه با مناسب و شایسته بودن خود فرد آغاز میشوند.


3 - فردی که در آینده مجذوب وی میشویم، عمدتاً بر پایه ی چیزی است که ما در رابطه گذشته خود قادر به حل، کنار آمدن و یا دستیابی به آن نبوده ایم.

4 - تنهایی و عزت نفس پایین دو عامل بسیار تاثیر گذار میباشند، که بسیاری را بر آن میدارد که در یک رابطه ناسالم وارد گردند. چراکه این افراد تصور میکنند یک رابطه ناسالم بهتراز فقدان رابطه و تنهایی است.

5 - پول، قدرت، رابطه جنسی، مذهب، سیاست، مصرف سیگار و الکل، بستگان و خانواده از جمله مباحثی میباشند که مطرح کردنشان جنجال آفرین بوده و معمولاً به کشمکش و مشاجره می انجامند.

6 - زنان عمدتاً مجذوب مردانی میشوند که قدری از لحاظ احساسی غیر قابل دسترس، تودار و خوددار میباشند، چرا که آنها غیر قابل پیش بینی بوده، زنان را به چالش کشانده، و با نیازمند جلوه دادن بی اندازه خود زنان را تحت فشار قرار نمیدهند. مردان خیلی مؤدب و دلپذیر اطلاعات را خیلی زود فاش میسازند، و اینگونه مینمایند که "اینکه تو چه کار میکنی و چگونه رفتار میکنی، برای من اهمیت ندارد، من کماکان در کنار تو هستم."

7 - افراد بطور ناخودآگاه وابسته فردی میشوند که نیازهای احساسی آنان را ارضا میکند.

8 - افراد جذب کسانی میشوند که درجاتی از استقلال احساسی و فکری را از خود بروز میدهند. استقلال مالی و معیشتی نیز به همین منوال. در کل هر قدر وابستگی شما به دیگران در هر زمینه ای کمتر باشد نزد دیگران از احترام، مقبولیت و محبوبیت بیشتری برخوردار خواهید بود.

9 - افراد خواهان چیزی می باشند که نمیتوانند داشته باشند. بنابراین خود را کاملاً در اختیار کسی قرار ندهید. در همان ابتدای آشنایی تمام اطلاعات شخصی، دانش، استعدادها و عشق خود را برای شریکتان آشکار نسازید. تمام وقت خود را به شریکتان اختصاص ندهید و یا خیلی زود به رابطه جنسی تن ندهید و آن را به بعد از ازدواج موکول کنید.

10 - انسانها تصمیمات آگاهانه خود را بر اساس احساسات ناخودآگاه خود اتخاذ میکنند، سپس تصمیمات خود را با استدلالهای خوشایند توجیه میکنند.

11 - شیفتگی و عاشقی یک نوع وابستگی است. بنابراین برای اینکه فردی را شیفته خود سازید، بکوشید نیازهای احساسی و معنوی وی را برآورده سازید، تا وی را وابسته خویش کنید.

12 - به خاطر داشته باشید مردم از انسانهای فاقد اعتماد بنفس، وابسته، مردد، بدون برنامه، غیر ماجراجو و ترسو گریزانند.

13 - رفتار دیگران براستی بازتاب نوع تفکر شما نسبت به آنان است.

14 - ایجاد اعتماد در رابطه مستلزم آنست که شما به شریکتان اجازه برخورداری از آزادی را بدهید.

15 - به یاد داشته باشید که کارهایی که انجامشان نمیدهید به همان اندازه ی کارهایی که انجامشان میدهید، حائز اهمیت و تاثیر گذار میباشند.

16 - روابط یک نوع فرایند هستند و نه یک محصول. زندگی یک کلاس درس بزرگ است، و روابط معلمان آن. ما زنده هستیم تا پیوسته بیاموزیم، عشق بورزیم، شاد باشیم و به دیگران خدمت کنیم. هر تجربه ای که پشت سر میگذاریم فرصتی است تا بیش از پیش پذیرش خود و دیگران را تمرین کنیم، حس شوخ طبعی خود را حفظ کرده و دامنه خرد و دانش خود را گسترش دهیم. هدف از ازدواج صرفاً رسیدن به نتیجه غایی و یا ثمره زندگی نیست، بلکه هدف از ازدواج بهبود فرآیند‌ِ نحوه رفتار ما با دیگران، یادگیری، رشد و رسیدن به کمال میباشد. بحث کیفیت است و نه کمیت. ازدواج ابزاری است برای رشد معنوی و اجتماعی انسان.

17 - شما جزء اصلی هر رابطه ای میباشید. بنابراین هرگاه میخواهید یک رابطه سالم و محبت آمیز با دیگران داشته باشید، نخست باید با خودتان رابطه ای سالم و محبت آمیز برقرار کنید. و این امر میسر نمیشود مگر با کشف و شناخت "خود اصیل" و "خود حقیقی" تان.

18 - روابط و ازدواج به ما کمک میکنند تا صفاتی نظیر صداقت، دلسوزی، بخشایش، خدمت کردن، از خود گذشتگی، فداکاری، مسئولیت پذیری، تعهد، همکاری، همدلی، اعتماد و عشق غیر مشروط را در خود پرورش دهیم. ازدواج به ما کمک میکند تا مهارتهای رفع اختلاف، روابط اجتماعی و ارتباط موثر را بیاموزیم. روابط به ما کمک میکنند تا به بلوغ هیجانی و اجتماعی نایل آییم.

19 - تعریف یک رابطه موفق فقدان تضادها، اختلاف سلیقه ها وعقاید متفاوت نیست، بلکه هنر تحمل پذیری، پذیرش، احترام گذاشتن و کنار آمدن با تفاوتها و تضادها است.

20 - در رابطه خود را شکست ناپذیر بنمایید. اثری از نیازمند بودن، حالت تدافعی داشتن، ضعف، وابسته بودن از خود بروز ندهید. مردم افراد قوی، با صلابت و با استقامت را میستایند در حالی که از افراد ضعیف بیزارند. در صورت مواجهه با طرد و پاسخهای منفی هرگز حالت تدافعی به خود نگیرید و یا اصرار، پافشاری و یا خواهش نکنید.

تعداد بازدید از این مطلب: 39
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


8 اشتباه زنانه در رابطه جنسی و راه حل آنها

8 اشتباه زنانه در رابطه جنسی و راه حل آنها

حرکات نادرست
متون وسوسه انگیز و لباسهای بدن نما می توانند در کتابها و فیلم ها مردان را شهوانی کنند، اما در زندگی حقیقی چطور؟ دکتر کامی بالک می گوید: «مردان هرگز توسط زنانی که بیشتر زمان خود را در مقابل آینه و صرف پوشیدن لباس های شهوت انگیز می کنند، تحریک نمی گردند؛ حتی سیگنال های ظریفی که انتظار دارید از طرف شوهرتان به چشم علامت دیده شود، می تواند شهوت جنسی او را خاموش کند». در این مطلب 8 اشتباه این چنینی و راه حل تبدیل آنها به رفتارهای کارآمد را شرح داده ایم.

۱- آرایش بیش از حد
مردان شیفته زنان موقر و پاکیزه هستند. استفاده بیش از حد از لوازم آرایشی باعث می شود در نهایت این جمله را از همسرتان بشنوید: «زیر این همه آرایش چرا پنهان شده ای؟» دکتر بالک می گوید ذات مردان چنین است که نوع طبیعی را بیشتر می پسندند. مزه خوب آنها را مجذوب خود خواهد کرد و بر عکس زیاده روی آنها را فراری خواهد داد.

۲- زمان بندی برای رابطه جنسی
استفاده از پیام های شهوت ناک می تواند ضربان قلب شوهرتان را چند برابر کند؛ اما تعیین زمان برای معاشقه فشار زیادی بر وی اعمال خواهد نمود. دکتر جین گریر متخصص روابط زناشویی و مجری یکی از برنامه های رادیویی در این خصوص می گوید: «پیام هایی مانند ((منتظرم تا بیای خونه)) یا ((بعد از کلاس یوگا مال تو هستم)) باعث قابل پیش بینی شدن معاشقه می شود؛

 

این امر می تواند هیجان مرد را نابود کند. اگرچه با زمان بندی، وقت معاشقه بیشتری را خواهید داشت، اما بخاطر بسپارید که زمان دقیق را مرموز نگه دارید. سعی کنید متون و پیام هایتان کمتر دارای جزییات باشد، مثل: ((دنبال فرصتی هستم تا هرچه زودتر با تو باشم)) یا ((چطوره بچه رو بعضی وقتا بزاریم خونه مامانم؟))»

۳- خاموش کردن چراغ ها
حتما دلیلی وجود دارد که مردان عاشق تماشای مسابقات فوتبال با کیفیت عالی هستند. به گفته دکتر گریر این مخلوقات، موجودات بسیار بصری محسوب می شوند و شیفته آن هستند که تا حد امکان هنگام معاشقه ببینند. اصرار بر داشتن رابطه جنسی در محیطی تیره و تار می تواند این تصور را در مرد زندگی تان ایجاد کند که بیشتر به ظاهر خود اهمیت می دهید نه احساسی که وی در شما ایجاد می کند.

 

همین عدم اطمینان ، آواری می شود بر سر جولان مردانه وی در اتاق خواب. اگر در روشنایی راحت نیستید در اتاقی با نور اندک یا با چند عدد شمع معاشقه را انجام دهید.

۴- چنگ اندازی!
آنچه که در فیلم ها بسیار اغوا کننده و تحریک آمیز به نظر می رسد می تواند علاوه بر ایجاد زخم، برای وی بسیار دردناک نیز باشد. دکتر پیر شوارتز متخصص روان شناسی در دانشگاه واشنگتن می گوید: «شهوت یک لحظه بخصوص می تواند سبب شود تا شریک جنسی تان را محکم در آغوش گرفته و بخواهید به عمق جان وی رخنه کنید؛ اما مراقب باشید که پوست وی را پاره نکنید.

 

بجای چنگ زدن، نوک انگشتانتان را فشار دهید و تمام بدن وی را به آرامی لمس کنید. زمانی که وی در رابطه جنسی به درستی رفتار می کند، برای تشویق عشقتان وی را محکم تر در آغوش بفشارید».

۵- تظاهر به ارگاسم
این حقیقت وجود دارد که برای زنان رسیدن به اوج لذت جنسی کار آسانی نیست. در واقع میانگین زمان ارگاسم زنان ۲۰ دقیقه است و چه کسی همیشه این همه وقت در اختیار دارد؟ دکتر گریر می گوید: «بیشتر زنان فکر می کنند مجبورند برای اثبات مردانگی شریک جنسی شان ارضا شوند، اما مردان تظاهر در این مورد را تشخیص می دهند.

 

اگر مردی احساس کند در صمیمی ترین لحظات به او دروغ می گویید، درباره ارزش وجودی خود دچار تردید می شود؛ پس به وی نشان دهید که چه زمانی شما را تحریک می کند اما اگر ارضا نشدید یک پایان سینمایی را شبیه سازی نکنید».

۶- بازی کردن نقش دوشیزه ضعیف و شکننده
برخی از زنان فکر می کنند نقش بازی کردن مردان را شیفته آنان می کند، اما بخاطر داشته باشید زیاده روی در این کار شما را فردی وابسته یا احمق جلوه خواهد داد. هیچ مردی نمی خواهد پرستار یک زن کودک صفت باشد.

 

بنا به گفته دکتر بالک مردان، زنان باهوش تر را جذاب تر می یابند. در صورت نیاز به وی اجازه دهید تا در کارهای پیچیده یا تعمیر سینک ظرفشویی به شما کمک کند، زیرا مردان دوست دارند مشکلات را حل و فصل نمایند؛ اما اگر می توانید خودتان مشکلی را حل کنید، بهتر است دست به کار شوید.

۷- کارگردانی صحنه معاشقه
بین جسور بودن و کنترل همه جانبه اتاق خواب تفاوت وجود دارد. دکتر شوارتز می گوید: «نباید کاری کنید که همسرتان احساس بی عرضگی نماید یا دائما بایدها و نبایدها وی را کنترل نمایید؛ کافی است تنها لحظه لذت بخش در معاشقه را به وی نشان دهید. در معاشقه رئیس مآبی نمره آن چنان بالایی ندارد.

 

بجای حکمرانی بر حرکات وی، وقتی دارید از کارهای همسرتان لذت می برید لب به سخن بگشایید و یا یادآوری کنید که دفعات قبلی بخشی از بدنتان لذت وصف ناپذیری را تجربه کرده است. مردان ترجیح می دهند نواحی درست را خود کشف کنند نه اینکه به آنها بگویید کدام ناحیه دقیقا مدنظر شما است».

۸- داشتن معاشقه در اولین قرار عاشقانه
هیچ چیز مانند تعجیل در انجام معاشقه شما را در امور جنسی بی قید جلوه نمی دهد. دکتر گریر می گوید: «صمیمیت بیش از حد در اولین تماس این مساله را به ذهن مرد می رساند که شما تنها برای یک شب اینجایید. ترک مرد با یک بوسه شب بخیر (البته اگر احساس می کنید این مرد می تواند شوالیه رویاهایتان باشد) یک جدایی بدون نقص بوده و وی را بیشتر خواهان شما خواهد نمود».

تعداد بازدید از این مطلب: 36
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


بداخلاقی همسران و راهکارهای درمان آن
بداخلاقی همسران و راهکارهای درمان آن

  بداخلاقی همسران و راهکارهای درمان آن 


  حوزه /بداخلاقی از پدیده های منفی در زندگی زناشویی است که موجب برانگیخته شدن عواطف منفی همسر گشته و مودت و صمیمیت را از بین می‌برد. 

تعامل غیراخلاقی و عاطفه منفی

 زندگی در بداخلاقی، مجموعه ای از ناهنجاری های ارتباطی است که منجر به نارضایتی و ناپایداری خانواده می گردد. زندگی زناشویی، یعنی تعامل و ارتباط همسران با یکدیگر و موفقیت زندگی در گرو تعامل مثبت و سازنده است. حال اگر بر این تعامل، بداخلاقی حاکم گردد، تعامل همسران پر از تنش و تضاد و نابسامانی خواهد شد و بدیهی است که از این نوع تعامل نمی توان انتظار رضامندی و پایداری داشت. در واقع تعامل غیراخلاقی فرد، در طرف مقابلش عاطفه منفی ایجاد می کند که به تدریج جای خود را به نفرت می دهد.

امام علی علیه السلام درباره تأثیر بداخلاقی بر زندگی می فرماید:

ثلاث لایهنأ لصاحبهن عیش: الحقد، والحسد، و سوءالخلق؛ سه خصلت است که برای دارنده آنها،‌زندگی گوارا نیست: کینه توزی،‌حسادت و بداخلاقی.

تمیمی آمدی، غررالحکم و دررالکلم، ح4663

در کلام دیگری حضرت می فرماید: لا عیش لسیءالخلق؛ بداخلاق زندگی (گوارا) ندارد. تمیمی آمدی، همان، ح15014 و به همین جهت سفارش شده که به فرد بداخلاق همسر ندهید.

چه باید کرد؟

درباره بداخلاقی دو مسئله مهم وجود دارد: یکی اصلاح و درمان بداخلاقی و دیگری واکنش به بداخلاقی. اولی بیشتر به خود فرد مربوط می شود و دومی به طرف مقابل.

 * برای درمان بداخلاقی می توان از راهکارهایی استفاده کرد. این راهکارها، هم می تواند توسط خود فرد استفاده شود و هم همسر وی.

 * خود آزازی اساسی ترین پیامد بداخلاقی

برخی از پیامدها به خود فرد بداخلاق بر می گردد. این پیامدها موجب بدتر شدن وضعیت روحی و روانی فرد می شود و افزون بر آزار دادن خود فرد ، غیرمستقیم بر خانواده نیز تأثیر می گذارد. خود دوستی، مستحکم ترین پایه را در زندگی انسان دارد. بر همین اساس، انسان مایل است که همه منافع را برای خود جلب و همه زیان ها را از خود دور کند. تحریک این ویژگی می تواند نقش مهمی در درمان بداخلاقی داشته باشد. پیشوایان دین نیز از همین ویژگی می تواند نقش مهمی در درمان بداخلاقی داشته باشد.   

امام صادق علیه‌السلام می فرماید: لو علم سیء الخلق انه یعذب نفسه، لتسمح فی خلقه؛ اگر بداخلاق می دانست که خود را می آزارد، در  اخلاق خود آسان می گرفت. نزهه الناظر، ح5، ص106.

مهم ترین و اساسی ترین پیامد بداخلاقی برای خود فرد، خودآزاری است. یک آزار، آزار بدنی است و آزار دیگر، روحی و روانی است که توسط بداخلاقی نصیب انسان می گردد و این بدان جهت است که فرد بداخلاق، به جای نشاط و شادابی، دچار غم و اندوه می گردد. چنین شخصی، غمی پایدار و فراوان در درون دارد.  

*پیامد های خانوادگی

توجه کردن و توجه دادن به اینکه بداخلاقی به خانواده آسیب می رساند، می تواند موجب اصلاح بداخلاقی گردد. مهم این است که حس خانواده دوستی فرد تحریک گردد. در روایات تصریح شده که بداخلاقی موجب افزایش هزینه های روانی خانواده و سنگین شدن زندگی می گردد. این روایات به ویژه درباره مردان صادر شده است.

. رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید : شرارکم اسوأکم خلقا، و اشده مؤنة،‌و اثقله علی اهله؛ بدترین شما کسی است که بداخلاق تر، پرهزینه تر، و برای خانواده اش گران بارتر باشد. الفردوس، ج2، ص370.

هم چنین در روایات تصریح شده که بداخلاقی موجب ملول شدن همسر می گردد.

امام علی علیه‌السلام می فرمایند: من ضاق خلقه مله اهله؛ کسی که بداخلاق است، خانواده اش از او خسته و بیزار می شوند. کلینی،‌اصول کافی، ج8، ص23.

ب) توجه به این خوش اخلاقی در روحیه خود فرد و نشاط و لذتی که از آن می برد، تأثیر مثبت دارد و موفقیت در زندگی خانوادگی را به دنبال دارد؛ یا اینکه فرد خوش اخلاق، به ایمان نزدیکتر بوده و از پاداش های اخروی برخوردار است، در دوری از بداخلاقی سودمند خواهد بود.

  *واکنش به بداخلاقی

در برابر بداخلاقی همسر، چه واکنشی باید نشان داد؟

بی تردید بداخلاقی، اثرات ویرانگر و زیان باری دارد؛ ولی باید دید که چه باید کرد تا اثرات منفی آن به حداقل کاهش یابد. اگر همسر، واکنش نشان داده و مقابله به مثل کند، دچار کشاکش زجرآور و دردناکی خواهند شد که پیوسته دامنه اثرات منفی را گسترده تر ساخته و بر عمق آن می افزاید. بنابراین واکنش مناسب و منطقی، از مسایل ضروری است.

بر اساس آموزه های اسلامی، تاب آوردن و صبر کردن، بهترین واکنش به آن است. بردباری موجب کاهش فشار روانی می گردد و نابردباری بر دامنه مشکلات می افزاید. در حدیثی آمده است: من لا یعدالصبر لنوائب الدهر یعجز؛ کسی که صبر را برای مصیبت های ناگوار آماده نکند، ناتوان شود. کلینی، اصول کافی، ج2، ص93؛

بی تابی کردن، انسان را ناتوان می سازد و فرصت اصلاح را از بین می برد؛ اما اگر فرد، بردباری پیشه کند، از محنت و رنج آن کاسته می شود.

امام صادق علیه‌السلام می فرماید: چیزی چون شکر بر امور خوشایند، نیفزاید و چیزی چون صبر از امور ناخوشایند نکاهد. حرانی، تحف العقول، ص373

کسی که  توان صبر داشته باشد، از لحاظ روحی و واکنشی توانمند شده و در برابر مشکلات درمانده نمی شود و می تواند موقعیت های ناخوشایند را کنترل نماید. همان اندازه که برخوش اخلاقی تأکید شده به صبر در برابر بداخلاقی نیز سفارش شده است. رسول اکرم صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند: خدا درباره صبر زن بر بداخلاقی مرد می فرماید: من صبرت علی سوء خلق زوجها، اعطاها الله مثل ثواب آسیه بنت مزاحم؛ هر زنی که بر بداخلاقی شوهرش شکیبا باشد، خداوند همانند پاداش آسیه دختر مزاحم به او دهد. مجلسی، بحارالانوار، ج103، ص247

کانون جوانمردی جلد 1 ص248 عباس پسندیده

تعداد بازدید از این مطلب: 93
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


درسهایی برای زندگی


درسهایی برای زندگی 
:

کارهای خوب را بدون چشم‌داشت انجام دهید:‌ما باید در دنیا کارهای خوب انجام دهیم، اما نه به این دلیل که نتیجه خوبی عایدمان شود. چنین دیدگاهی خیلی بچگانه‌ است. فقط بچه‌ها و آنهایی که تازه شروع به کار کرده‌اند اینطور فکر می‌کنند. آنها هستند که در ازای کارشان به پاداش یا تنبیه نیاز دارند. وقتی ابعاد زندگیمان را گسترده‌تر می‌کنیم، آگاهی‌مان بالاتر می‌رود، همه اینها فراموش می‌شود. آنوقت دیگر هر کاری که فکر می‌کنیم به نفع دیگران است یا مطابق با آگاهی‌مان است انجام می‌دهیم. و در مقابل هیچ چشم داشتی نداریم.


اگر به تاریخ جهان نگاه کنیم، همه آنهایی که کار نیک انجام می‌داده‌اند با همان سطح نیکی پاسخ نمی‌گرفتند. بعنوان مثال، مسیح را در نظر بگیرید. او در همه طول زندگی خود تلاش کرده بود نمونه کاملی از نیکی باشد اما هیچ پاداش قابل‌توجهی در نتیجه آن عایدش نشد. حداقل تا زمانیکه زنده بود. و بودا که برای دنیا و مردمانش چه خوبی‌ها که انجام نداده بود اما تحت آزار و اذیت بسیار قرار گرفت. یا حتی گاندی؛ او برای نیکی کردن به کشور و مردمش و ایجاد صلح و دوستی بین معتقدین مذهبی در هند تا پای جان پیش رفت اما در عوض چه عایدش شد؟ یک گلوله! آدم‌های بسیار زیاد دیگری مثل کندی و ابراهان لینکلن برای امریکا. همه این آدم‌های خوب. با تمام وجود برای ایجاد عدالت در جهان و صلح در میان مردمان جهان تلاش کردند اما باوجود همه آن خوبی‌ها عاقبتی بسیار ناراحت‌کننده عایدشان شد. 

پس همه کارهای خوبی که انجام می‌دهیم ممکن است - حداقل در این دنیا - عاقبت خوبی برایمان نداشته باشد. بنابراین توقع نداشته باشید که اگر سالم غذا خوردید، همه زندگیتان آرام و بی‌دغدغه پیش رود، هیچ مشکلی برای سلامتی‌تان اتفاق نیفتد، همه دوستتان داشته باشند، هیچ دشمن یا بیماری نداشته باشید، تصادف نکنید، و امثال این. متوجه منظورمان شدید؟ کارهای خوب را به این دلیل که تنها راه انسان بودن است انجام دهید؛ تنها راه یک انسان خوب بودن.

بر تحسین‌ها یا تنبیه‌ها چیره شوید
و از این گذشته، اگر بخواهیم از زندگی انسانی پا را فراتر گذاشته و به وجودی مقدس تبدیل شویم، برای کل جهان مفید باشیم، این یعنی انسانی نیک بودن. این تنها دلیل و هدف زندگی است. تاوقتیکه سعی کنید نیکی و مهربانی کنید، همیشه نیرویی با شما مقابله خواهد کرد، نیروی که سعی خواهد کرد شما را از مسیرتان منحرف کرده و به مسیری دیگر بیندازد. به همین دلیل برای اینکه بدون شکایت و پشیمانی از نگرفتن پاسخ خوب، به راهتان ادامه دهید، به قاطعیت بسیار زیادی برای کنترل خودتان، چک کردن مسیرتان، که ببینید در راه درست هستید یا نه، نیاز دارید. ممکن است به ازای هر تحسین و قدردانی، هزاران تهمت و افترا نصیبتان شود. اینکه خبری از آنها ندارید به این معنی نیست که وجود ندارند. اینکه اهمیتی به تحسین یا مخالفت دیگران نمی‌دهید به این معنی نیست که وجود ندارند. فقط چون آنها را جدی نمی‌گیرید، تحت‌تاثیر آنها قرار نمی‌گیرید. چنین روش زندگی به فداکاری و رنج درونی بسیار نیاز دارد. بیشتر آدمها نمی‌دانند. ولی بااینحال باوجود قدرنشناسی‌های انسان، آدم‌های بسیار زیادی به این طریق به زندگی‌شان ادامه می‌دهند. آدم‌های زیادی برای انجام کار دست و نیک سعی می‌کنند خودشان را رشد دهند. این چالش زندگی انسان‌هاست که همیشه در راه خدا قدم بردارند و از دستورات او پیروی کنند. به این طریق است که می‌توانند به موجودی خاص و مقدس تبدیل شوند.

تنها راه این است که انسانی آزاده باشید
بااینکه آزاده بودن و رسیدن به این مقام بسیار سخت است اما این تنها راه شماست. مگر اینکه بخواهید همیشه وجودی پست و دنیایی باقی بمانید. تنها راهی که دارید این است که جلو روید، هرچقدر هم که مانع بر سر راهتان باشد. تا جایی که می‌شود باید جلو روید. باید پرواز کنید. هرچه بلندتر بهتر. آنقدر باید تلاش کنید تا هیچ چیز دیگری جز خوبی درونتان باقی نماند. تااینکه هیچ چیز دیگری جز امپراطوری خداوند را درونتان احساس نکنید.

می‌پرسید امپراطوری خداوند چیست؟ امپراطوری خداوند مثل بقیه امپراطورها با تاج زرین پر از سنگ‌های قیمتی نیست. تخت سلطنت هم ندارد. امپراطوری خداوند پاکی است، محبت و مهربانی است، آرامش خاطر است. اگر این امپراطوری را درونمان داشته باشیم، هر کجا که برویم احساس می‌کنیم در بهشتیم. آنوقت دیگر لازم نیست برای رسیدن به بهشت اخروی نگران باشیم. چون چه زنده باشیم و چه بمیریم در بهشتیم. دیگر هیچکس نمی‌تواند بهشت را از ما بگیرد. اما اگر این را به دست نیاوریم، حتی اگر به بهشت هم برویم، محیط بیرونی بهشت به درون روح سیاهمان نفوذ نخواهد کرد چون هنوز هم با خودمان نفرت، کینه و حسادت حمل می‌کنیم. 

اگر در درونتان آرامش داشته باشید، همه جا برایتان بهشت خواهد شد
پس اگر خودتان تغییر کنید، موقعیت تغییر خواهد کرد. اگر بهشت در درونتان باشد، آرامش درونی داشته باشید، همه جا برایتان به بهشت تبدیل خواهد شد و همه جا آرامش خواهد بود. این هدف خوب بودن است. این تنها انتخابی است که دارید، مگراینکه بخواهید تا آخر در جهنم بمانید. 

ماندن در جهنم کار سختی نیست و نیاز به هیچ سعی و تلاشی ندارد. جهنم شلوغ‌ترین جا است. پس رفتن به بهشت باید بهتر باشد. بهشت بسیار خلوت‌تر و آرام‌تر است و فضای بیشتری در آن هست. پس چرا به جای جهنم به بهشت نرویم؟ پس اگر به دنبال آرامش هستید، کمی باید به خاطر آن به خودتان سختی بدهید. اما اگر بگذارید برای بعد یا حتی زندگی‌های بعدی، این تلاش و سختی بیشتر خواهد شد. چون عادت‌ها و خصایص بدتان بیشتر و بیشتر می‌شود. آنوقت دیگر اصلاح کردن آن بسیار سخت خواهد شد. پس هر چقدر هم که سخت باشد، از همین امروز همین جا شروع کنید.

عادت‌های قدیمی را از ریشه بکنید
ممکن است خودتان فکر کنید که همین الان هم پاک و منزه هستید. اما دقت کنید. تصور نکنید چون گیاهخوارید، چون اصول اخلاقی را رعایت می‌کنید پاک هستید. هنوز نه. پاک و منزه بودن کار آسانی نیست. از این به بعد مراقب خودتان و رفتارهایتان باشید. فقط یک روز به همه رفتارها و لحظاتتان دقت کنید. ببینید در موقعیت‌های مختلف چطور واکنش می‌دهید. وقتی خوب به رفتارهایتان دقت کنید متوجه منظورمان خواهید شد.

خیلی وقت‌ها وقتی خودمان هم متوجه آن نیستیم، رفتارهای خیلی جزئی،  عادت‌هایی که ریشه‌ای عمیق درون ما دارند و اصلاً خودمان از آنها بی خبریم، کار را خراب می‌کنند. و گاهی نسبت به خیلی چیزهای دیگر مثل عشق، محبت و حساسیت به رنج دیگران، بی توجه و بی‌تفاوت می‌شویم. گاهی با دیدن فیلم‌هایی که مثلاً درمورد جنگ، مسائل معنوی یا رنج و درد انسان‌هاست، به جای گریه، خنده‌مان می‌گیرد. به جای اینکه به مفهوم پشت آن فیلم که دردهایی کاملاً حقیقی از این دنیا و آدم‌های آن را نشان می‌دهد، توجه کنیم، بخاطر موضوعی دیگر در آن فیلم می‌خندیم. 

می‌بینید، گاهی رفتارها و واکنش‌هایی بسیار کوچک، عادت‌هایی ریشه‌دار در ما هستند که باید آنها را از ریشه بکَنیم.

با خودتان صادق باشید
همه عادت‌های ناخوشایند قدیمی‌تان را شناسایی کنید. اگر مشکلی با آنها ندارید، اشکالی ندارد. مشکل خود شماست. منظور ما این است که اگر واقعاً با خودتان صادق باشید و بخواهید حساسیتتان به شادی و رنج دیگران و همچنین پاکی و سلامت خودتان را رشد دهید، پس همیشه باید مراقب و هوشیار باشید. . همیشه باید گوش بزنگ باشید، درغیراینصورت خیلی راحت یک روز، دو روز، سه روز، یا کل زندگیتان را در ناآگاهی، با عادت‌های بد و دور از خودآگاهی خواهید گذراند و قادر نخواهید بود که معنای عمیق‌تر زندگی را دریابید. بعد آن زمان است که دیگران را متهم می‌کنید، خدا را متهم می‌کنید، روش و دین و پیامبر را متهم می‌کنید. این کمکی به شما نخواهد کرد. 

می‌توانید هر کسی که خواستید را متهم کنید اما کمکی برای بهتر شدن اوضاع شما نخواهد کرد. بهترین کار این است که با خودتان صادق باشید و همیشه مراقب عادت‌های عمقی و ریشه‌دار خودتان که تاثیرات ناخوشایندی بر شما دارند باشید. 

فقط چند نمونه برایتان بیان کردیم. نمونه‌های بسیار زیادی وجود دارد. نیازی به عنوان کردن همه این نمونه‌ها نیست. خودتان اینقدر باهوش هستید که بتوانید از این مثال‌ها الگو گرفته و عادت‌های عمیق خودتان را شناسایی کنید. 

از امشب دیگر می توانید مثل همیشه نماز بخوانید، مدیتیشن کنید. بخوابید. صبح بیدار شوید و سر کار بروید. سعی کنید موقع کار همیشه روی کارتان متمرکز باشید. غیبت نکنید و حرف های بیهوده نزنید. البته ممکن است هیچکس بخاطر این کارها ایرادی به شما نگیرد اما این خودتان هستید که باید بتوانید از زمان بیکاری، محیط و انسان‌ها در جهت رشد معنوی خودتان بهره بگیرید.

موقع راه رفتن، خوابیدن، حرف زدن، نشستن، دراز کشیدن و هر کار دیگری سعی کنید همیشه بر مرکز عقل و خردتان تمرکز داشته باشید. فقط به این ترتیب است که می‌توانید پیشرفت کنید. و هرچه بیشتر پیشرفت کنید، انگیزه بیشتری پیدا کرده و بیشتر تمرین خواهید
 

تعداد بازدید از این مطلب: 111
موضوعات مرتبط: زندگی خوب , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود